قصه‌ی این یادداشت، حکایت دریافتی است ساده که از پس یک عکس در ماجرای سیلی کم‌سابقه در لاس وگاس می‌توان استنباط کرد ...

    نزدیک به یک سال پیش، یعنی در 28 آبان 1391، متعاقب توفان مهیب سندی که سواحل خاوری ایالات متحده آمریکا را درهم نوردید و بیش از 70 میلیارد دلار خسارت برجای نهاد، طی یادداشتی با عنوان: "همه چیز ِ هیچ بدی، بد نیست!" اشاره کردم که حتی در توفان سندی هم می‌شود تأمل کرد و رگه‌هایی از امید، شور، مودت و نشاط را رهگیری کرد. متعاقب آن به ماجرای سوریه و آن دو تصویر عجیب پرداختم که انگار همان ضرب المثل مشهور اسپانیایی را تداعی می‌کرد: اینکه "اگر خانه‌ات آتش گرفت، خود را با آن گرم کن!"
    و حالا تصویری از سیلی کم سابقه در شهر کویری لاس وگاس به دستم رسیده که همین سپتامبر گذشته رخ داد و واکنش این دو شهروند از مجموع 7 میلیارد انسان مستقر در کره زمین برایم جالب بود! چرا که انگار آنها هم به این نتیجه رسیده‌اند که گرم کردن خود با آتش اسپانیایی‌ها خیلی هم نابخردانه نیست! هست؟

برخوردی عجیب با سیل در لاس وگاس!

    نظر شما چیست؟ اگر روزی روزگاری در یک سفر تفریحی، خودروی خویش را در محاصره‌ی باران و سیلاب، اینگونه زمین‌گیر ببینید و حس کنید که همه‌ی برنامه‌هاتان برهم خورده است، چه می‌کنید؟!

کد خبر 322253

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 29
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آبان A1 ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    98 0
    همه چيز ِ هيچ چيزي بد نيست ! و در هر چالشي فرصت هست !
  • بی نام A1 ۱۱:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    62 4
    هست
    • بی نام A1 ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      9 53
      چي هست !؟
    • مهدی کرمانی IR ۱۲:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      49 6
      متن را دقیق بخوانی در می یابی که چی هست و چی نیست رفیق!
    • بی نام A1 ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      8 46
      كرماني ! يارو نوشته هست مي گم چي هست ؛‌وگرنه كه من خودم فهميدم چي هست و چي نيست !
    • حیرت زده IR ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      24 2
      حالا چی هست؟
    • بی نام IR ۱۵:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      6 0
      کشف شده هست که هسته در همه چی هست
  • بی نام A1 ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    63 1
    حال اون لباس سبزه كه روي آب خوابيده رو مي خرم !
  • بی نام A1 ۱۲:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    270 8
    بارلها لاس وگاس را قسمت ما هم بفرما !
    • کریم IR ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      142 8
      آمین ...
    • نعمت IR ۱۳:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      137 8
      لابد می خوای بری اونجا واسه امر به معروف دیگه ....
    • بی نام A1 ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      23 16
      فتوشامه!
    • بی نام A1 ۱۴:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      مطمئنم اینو از ته دلت گفتی و شوخی نبود. چون مثل تو کم نیستن. واقعا باعث تاسفه که خیلی از ما ها چنین آرزوهای سبک و مبتذلی داریم. شیراز و اصفهان و زاگرس رو داریم چولی حسرت دبی و لاس وگاس رو میخوریم.
  • بی نام IR ۱۲:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    2 67
    فتوشاپه
    • بی نام A1 ۱۲:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      52 1
      گوگل كن !
    • سمیه IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      32 0
      ای بابا کجاش فتوشاپه آخه؟!!!
    • فروغ A1 ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      10 0
      یک باره بگو شایعه اس وخلاص!!!!!!!!!!!!
  • مهناز IR ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    25 0
    بسیار زیبا و آموزنده. ممنون.
    • جیم جارموش A1 ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      4 5
      میشه بگیددقیقا چه چیزی آموختید ؟ بلکه ما هم بی نصیب نمونیم !
  • بی نام A1 ۱۳:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    30 0
    اینا مطمئنا بیمه خسارتشون میده گرفتند خوابیدند اگه ما جای اونها بودیم بیمه به خاطر پارک در مسیر آب رو ازمون جریمه می گرفتش و برگ کوپن بیمه رو باطل می کرد.
  • بی نام A1 ۱۴:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    27 0
    اگر اون بیمه ایی که اونا دارند ما هم داشتیم بعد از زلزله هم جشن تولد فراموش نمی شد.
  • بی نام A1 ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    23 0
    اگر من یک جیپ زرد رنگ رانگلر داشتم و سیل می امد هیچ کاری نمی کردم توی جیپ می ماندم
    • سهيل A1 ۱۵:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
      8 0
      حالا حتمن بايد رنگش زرد باشه؟!!
  • مبینی IR ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    5 0
    لایک
  • بی نام IR ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    3 0
    به گمانم نیست
  • بی نام A1 ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    6 1
    فتوشاپ نیست بین خودمون باشه یکی از اونا خود منم
  • بی نام A1 ۱۶:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    6 0
    آدم باید همیشه بیشترین استفاده از امکانات موجود را ببرد حتی اگر امکانات بسیار ناچیز باشد.
  • بی نام IR ۱۸:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    4 1
    چرا كامنت من بعد تاييد حذف شده!!!؟
  • مهدوی IR ۰۴:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۲
    3 0
    با سلام وخسته نباشید جناب درویش ، مطالعه ی این پست مرا به یاد داستان آتش سوزی در آزمایشگاه ادیسون انداخت لذا مجدد جستجو کردم ومطالعه اش کردم با اجازه ی جناب درویش قسمتی را تقدیم می کنم . "پسر حیران و گیج جواب داد: “پدر تمام زندگیت در آتش می‌سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله‌ها صحبت می‌کنی؟! چطور می توانی ؟! من تمام بدنم می‌لرزد و تو خونسرد نشسته‌ای؟!” پدر گفت: “پسرم از دست من و تو که کاری برنمی‌آید. مامورین هم که تمام تلاششان را می‌کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره‌ایست که دیگر تکرار نخواهد شد…! در مورد آزمایشگاه و بازسازی یا نوسازی آن فردا فکر می‌کنیم! الآن موقع این کار نیست! به شعله‌های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی را نخواهی داشت!”