اگرچه سابقه جنبش دانشجوئی به اوائل دهه 30 بر میگردد ولی جریانات مبارزات چریکی در سالهای 49- 50 و آشکار شدن فعالیت مبارزه مسلحانه دو سازمان چریکهای فدائی و مجاهدین خلق که از گروههای عمده مبارز غیرمذهبی و مذهبی آن زمان محسوب میشدند تاثیر بسزائی در تقویت جنبش دانشجوئی سالهای بعد گذاشت. در این سالها مبارزات دانشجوئی علیه رژیم شاه بسیار صریحتر شده و میزان و شدت آن نیز بالا رفته بود. فعالیتهای دانشجوئی و مبارزات چریکی مسلحانه دارای تاثیر متقابل روی هم بودند. بدلیل جذب تعدادی از دانشجویان و یا فارغ التحصیلان دانشگاههای کشور به این سازمانها، از نظر کادر سازی و رهبری جریان های چریکی، دانشگاههای به نوعی حالت مرکزیت تامین نیروهای مبارزاتی اعم از فکری و عملیاتی سازمانهای مبارز را داشت ولی به دلیل سازماندهی خاصی که در میان مبارزین وجود داشت همکاری تشکیلاتی نیروهای مبارز دانشگاهها بیشتر عرضی بود تا طولی.
بدلیل فراگیر نبودن خطوط ارتباطی تلفن و خطرات استفاده از آن عمدتا" نیروهای مبارز دانشگاهها برای هماهنگی برنامه های مبارزاتی نظیر اعتصابات و تظاهرات از دو فرصت استفاده میکردند. اول شرکت در برنامه های مشترک و گروهی مانند برنامه های کوهنوردی، نمایش تئاتر یا فیلم و راه دوم نیز برای تبادل پیامها و اخذ نظرات معمولا" یکی از دانشجویان یک یا دوشب از هفته و یا ماه را میهمان دوستان خود در دانشگاه دیگر میشد و مطالب تبادل میگردید. حتی در بعضی موارد اعلامیه ها نیز در این دیدارها تهیه، رونویسی و به دانشگاهها منتقل میگردید. تا سال 54 که صفوف نیروهای مذهبی و غیرمذهبی دانشگاهها به هم نزدیک بود این همکاریها هم بین دانشجویان هر دو گروه مذهبی و غیر مذهبی وجود داشت. بنابراین نوع سازماندهی فعالیتهای دانشجوئی بصورت غیر رسمی، خوشه ائی و غیر متمرکز بود که درصورت دستگیر هر نفر نهایتا" همان تعداد افرادی که احتمالا" با هم در ارتباط بودند و یا لو رفته بودند به دام ساواک می افتادند نه سایر دانشجویان فعال در دانشگاه. سازماندهی مبارزات سیاسی دانشجوئی به نوعی ادامه سازماندهی امور صنفی- رفاهی دانشجوئی که علنی بود نیز محسوب میشد. لذا در بسیاری از موارد افرادی که دستگیر میشدند سعی میکردند در ابتدا اگر بازجو اطلاعات زیادی از فعالیتشان نداشت مسئله را متوجه همان فعالیت صنفی کنند.
بهر صورت علیرغم اختلافات ایدئولوژیک دو گروه دانشجویان مذهبی و غیر مذهبی، همکاریهای صنفی و سیاسی آنها در محیط دانشگاه تا سال 1354 نسبتا" خوب بود و اثرات مثبتی روی حرکت دانشجوئی داشت. اگر چه بیشتر امور اجرائی و نقشهای مدیریتی قبلا" دست نیروهای غیر مذهبی بود و عموما" هم سعی میشد از این امکانات برای جذب دانشجویان جدید استفاده و تفوق تشکیلاتی خود را حفظ کنند. البته این وضعیت تا این سال در دانشگاههای مختلف مقداری تفاوت داشت و تا حدی به افراد و نیروهای گرداننده فعالیتهای دانشجوئی بستگی داشت و با تلاش همه دست اندرکاران حتی در صورت پیش آمدن مشکلاتی بین نیروهای مذهبی و غیر مذهبی مسائل رفع و رجوع میشد. البته بدلیل ارتباط تشکیلاتی عناصر دست اندرکار و یا حضور در برنامه های مشترک مسائل اصولی در هر دو گروه تا حدی هماهنگ میشد. این هماهنگی و رعایت مسائل تشکیلاتی در میان نیروهای غیر مذهبی تا حدی بیشتر بود ولی از سال 54 این وضعیت تغییر کرد و نیروهای مذهبی و مبارز دانشگاهها جایگاه مناسبی در امور تشکیلاتی صنفی و مبارزاتی پیدا کردند که به تدریج اوج گرفت.
مرکزیت دانشگاه تهران هم از موقعیت جغرافیائی و هم شدت مبارزات دانشجوئی و انعکاس سریع آن بین مردم پایتخت و در مرحله بعدی در سایر شهرها، طبیعی بود که دانشکده فنی هم در بین سایر دانشکده هائی که در محوطه دانشگاه قرار داشتند و هم کلا" در بین سایر دانشگاهها دارای محوریت بود. ولی در جو سالم مبارزات دانشجوئی علیه رژیم در آن شرایط اصلا" این بحث که محوریت تحرکات با کدام دانشگاه باشد مطرح نبود و همه فقط به فکر شعله ور ساختن این مبارزه بودند. مرکزیت دانشکده فنی و ارتباط دانشجویان فنی سایر دانشگاهها و کثرت آنها نسبت به دانشجویان سایر رشته ها عامل دیگری برای محوریت دانشجویان فنی دانشگاههای کشور بود. راهبرد دانشجویان در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی تکرار تجمعات و کشاندن مردم به دانشگاه و خیابان بود تا پیوند دانشجویان و مردم قویتر شده و اتحاد و همبستگی بیشتری نیز بین مردم برای مبارزه با رژیم شکل بگیرد. این راهبرد مخالف سیاست رژیم بود که سعی میکرد هر قشر و گروهی را منفک از سایرین گردانیده و به مشکلات خودشان گرفتار و رهایشان کند تا وقت و قدرتی برای فکر کردن و اعتراض کردن دسته جمعی پیدا نکنند.
معمولا" دانشجویان دانشگاههای مختلف مناسبتهای دانشجوئی و یا مراسم تظاهرات و اعتصابات را با یکدیگر هماهنگ می کردند و هر یک نیز به مجموعه دانشجویان فعال دانشگاه خود منتقل و به این صورت حرکتی اغاز می شد. معمولا" دانشجویان فعال و مبارز دانشگاههای موجود در تهران مناطق مختلف این شهر را بین خود برای آغاز چنین تحرکاتی تقسیم میکردند تا حرکاتشان فقط در چارچوب دانشگاه نماند. امکانات ارتباطی در آن زمان فقط تلفن زمینی بود که هم کمتر دانشجوئی از این امکانات داشت و هم روش مطمئنی نبود لذا بیشتر حرکتها حضوری در محل اسکان افراد یا در برنامه های کوه هماهنگ می شد. اعتصابات و تظاهرات در سالهای 1350 به بعد از دانشگاه خارج و به میان مردم نیز کشیده می شد و از جهت تشویق و تهییج مردم و نقل در محیطهای خانوادگی و شکستن ابهت رژیم خوب بود ولی مردم مشارکت فعالی تا سال 1356 در تداوم و شعله ور ساختن این تظاهرات در محیطهای اجتماعی نداشتند. در این سالها بود که مردم زمینه بیشتری پیدا کردند و با رهبری امام خمینی(ره) حرکت دانشجوئی تبدیل به حرکت عمومی شد.
در سابقه مبارزاتی دانشجوئی دیده میشود که تعدادی از نیروهای کیفی در سالهای اولیه مبارزات به دلیل یک مطلب بسیار ساده گرفتار ساواک شده بودند و علت دستگیر آنان یک امر اتفاقی بوده تا فعالیت اصلی مبارزاتی انان. با علم به این امر بود که در سالهای بعد از 1353 دانشجویان سعی میکردند اصول تشکیلاتی و مخفیکاری را بیشتر رعایت کنند. کلا" بدلیل خصلت کارهای تشکیلاتی و نیز رعایت مسائل امنیتی و حفاظتی در مقابل ساواک دانشجویان سعی میکردند اصول مبارزه را رعایت کنند. البته جزوات چاپ شده و دستنویس نیز در این زمینه وجود داشت که کمک خوبی برای راهنمائی دانشجویان جدید بود که تازه به مبارزات دانشجوئی پیوسته بودند. بنابراین عموما" وقتی از بیرون به مجموعه های دانشجوئی مبارز نگاه میشد امکان شناخت عناصر دخیل و یا موثر کم بود. حتی در بسیاری از موارد بدلیل سازماندهی ظریف و خوشه ائی مبارزات دانشجوئی افراد از یکدیگر هم خبر نداشتند که در کدام بخش و چه قسمتی از مبارزه دخیل هستند. تا آنجا که بعضا" دانشجویان دستگیر شده بطور اتفاقی و ناگهانی در بندهای زندان با تعجب با یکدیگر روبرو میشدند. کار آنجا بالا میگرفت که فردی که اصلا" کسی فکر نمیکرد که درگیر مبارزه باشد در زندان دیده میشد. وبدتر آنکه هر دو نیز سعی داشتند که بهم بقبولانند که اشتباها" دستگیر شده اند و بی گناه هستند!
درون جنبش دانشجوئی از سالهای 51-52 در اوایل دهه پنجاه حسب تجربیاتی که از سالیان قبل کسب کرده بود یک تقسیم کار طبیعی صف و ستاد بین دانشجویان مبارز نیز صورت گرفته بود. عده ائی از دانشجویان بیشتر به کارهای ستادی و ارتباطاتی با سایر دانشجویان دانشگاهها و تامین لوازم مبارزاتی میپرداختند. عده دیگر بیشتر وقت خود را به امور مبارزاتی و همکاریهای صنفی دانشجوئی، تعطیل کردن کلاسها، شروع تظاهرات اختصاص میدادند. نیروهای غیر مذهبی با توجه به سابقه مبارزاتی گروههای چپ در ایران در این امور تشکیلاتی تا حدی جلوتر بودند. با علنی شدن فعالیت سازمان مجاهدین خلق از سال 1349 دانشجویان مذهبی نیز به فعالیت تشکیلاتیشان افزودند و از سال 1351 این فعالیت مبارزاتی تشکیلاتی نیز بین دانشجویان مذهبی نمود بیشتری پیدا کرد. سعی میشد برای جلوگیری از ایجاد حساسیت و یا لو رفتن افراد مبارز آن دسته از افراد که با سازمانها یا گروههای مذهبی رابطه داشتند ترجیحا" کمتر در فعالیتهای علنی و صنفی شرکت کنند.
البته این دسته از افراد حضور با معنی و تاثیر گذاری در محافل دانشجوئی مانند گروه کوه و یا تشکیلات مسجد داشتند. این عده اگر چه فعالیت مستقیم علنی را عهده دار نمیشدند ولی هم با تجربیات خود و نیز ارتباطاتشان با دیگر دانشگاهها منبع خوبی برای هدایت مبارزات بودند. ضمن آنکه به تدارکات مخفیانه مبارزات دانشجوئی نیز که خیلی در آن شرایط برای اطلاع رسانی لازم بود کمک میکردند. البته این امر مطلق نبود و در بعضی شرایط نیروهای ستادی به کمک دانشجویان صف می امدند.
در آن سال ها، به دلیل فضای مبارزاتی و اعتصاب ها و تظاهرات اعتراضی دانشجویان به مناسبت های مختلف، کمتر سالی بود که ترم های تحصیلی منظمی وجود داشته باشد. البته دو نمونه متفاوت هم وجود داشت بعضی از دانشگاهها مانند دانشکده فنی تهران و یا صنعتی شریف سریع با شروع مبارزات دانشجوئی کلاسها را تعطیل و یا حتی ترم را منحل میکردند. این امر احتمالا" به دلیل مرکزیت آنان در داخل شهر و احتمال ادامه تظاهرات باعث اطلاع بیشتری از مردم و یا حتی کشیده شدن تظاهرات بین انان میشد. در طرف دیگر دانشگاه هائی همچون علم و صنعت در این سالها هرگز ترم تحصیلی را منحل ننمود. که دلیل عمده آنهم دور بودن محل دانشگاه از مرکز شهر و حتی مناطق مسکونی بود که کمتر تظاهراتی موفق میشد به میان جمعیت مردمی کشیده شود.
یکی از فعالیتهائی که در آن زمان دانشجویان در قالب کار گروهی و درک محیط اجتماعی و پیرامونی خود انجام میدادند سفر تکی، گروهی دو یا چند نفره به مناطق مختلف کشور بود. این دانشجویان در قالب تیم های تحقیقاتی برای بررسی محیط های شهری یا روستائی به کارخانه ها و مزارع می رفتند و تحلیل های حاصل از تحقیقات شان را در اختیار دانشجویان دیگر قرار می دادند. این تحلیل ها اگر حجمً کمی داشت در قالب اعلامیه به دیوار نصب می شد. چنانچه مفصل بود به شکل جزوه هایی دستنویس بدلیل رعایت مسائل حفاظتی و در دسترس نبودن دستگاه پلی کپی و فتو کپی، تکثیر و بین دانشجویان و یا بصورت وسیعتری توزیع عمومی تر میشد. نحوه توزیع عمومی و مخفیانه این جزوه ها همانند پخش اعلامیه ها در میان دانشجویان مستعد دیگر به این صورت بود که وقتی آنها برای استراحتی کوتاه از کتابخانه خارج می شدند جزوه ا یی میان کتاب های درسی آنها گذاشته میشد و در آن قید شده بود که بعد از مطالعه به افراد مطمئن علاقمند داده شود و یا به همین روش بین افراد مستعد دیگر قرار داده شود. این جزوات هم عموما" در چهار چوبه همان محل اولیه نمانده و به سایر دانشگاهها راه می یافت.
دانشجویان همواره در این سالها یک نقش چند وجهی داشته و به عنوان یکی از مهم ترین گروههای مرجع اجتماع تلقی میگردیدند. هر دانشجو نیز با انتقال فضای سیاسی اجتماعی دانشگاه به محیط خانواده و فامیل و اطرافیان خود و نیز فعالیت سیاسی- اجتماعی اثرات سازنده ائی بر جای میگذاشت و به عبارتی ایجاد انگیزه سیاسی مبارزاتی میکرد. دانشجویان علاوه بر شرکت در مبارزات سیاسی اجتماعی با تدریس در مدارس و ارتباط با دانش آموزان، افراد مستعد این قشر را نیز جذب نموده و تاثیراتی نیز بر خانواده انان بر جای میگذاردند. حتی دانشجویانی که تدریس خصوصی داشتند از فرصت بوجود آمده برای انتقال فضای سیاسی دانشگاه به دانش آموز و خانواده او استفاده میکردند. لذا یکی از پایگاههای تاثیر گذاری دانشجویان خانواده و بستگان آنان بود که پیامهای مبارزاتی به آنان منتقل و به نوعی انان را نیز به مبارزه سیاسی اجتماعی گره میزد.
هدف مبارزات دانشجوئی در درجه اول مبارزه سیاسی روشنگرانه بود که به تعبیری به آن مردمی کردن مبارزات سیاسی اجتماعی گفته میشد. یعنی مبارزه را از بخش نخبه جامعه به درون مردم کشیدن و انها را همراه کردن برای شروع یک حرکت اجتماعی. تمرکز فعالیتهای انقلابی در این سالها بیشتر در دانشگاهها بود و لذا قسمت اعظم زندانیان سیاسی را نیز قشر دانشجو تشکیل میدادند. البته اقشار دیگر نیز در مبارزه علیه رژیم شاه نقش داشتند ولی دانشگاهها در این امر پیشرو بودند. هرچه به سال 1357 و زمان پیروزی انقلاب نزدیک میشدیم این مبارزات فراگیر و علنی تر شده بود و همه اقشار همسویی بسیاری پیدا کردند. در سالهای اولیه ده پنجاه شمسی در اینگونه فعالیت ها دانشجویان فنی پیشروتر و پرشورتر از دانشجویان علوم انسانی بودند.
هدف دیگر دانشجویان در این سالها گسترش اعتصابات و تظاهرات دانشجوئی به میان مردم بود. آنها در کنار فعالیتهای صنفی، فرهنگی و خود سازی فردی و گروهی، با مشارکت در فعالیتهای سیاسی اجتماعی که یکی از مهمترین فعالیتهای دانشجویان در این سالها بود سعی در حضور فعال در اعتصابات دانشگاه و نیز کشاندن آن به محیط خارج از دانشگاه می نمودند. اعتصابات یا موضوعی بود که بسته به مورد ممکن بود هر دانشگاه دست به اعتصاب بزند که بعضا صنفی و یا امور مربوط به درس دانشجویان تلقی میشد و یا زمانی و مناسبتی بود که عموما" سراسری بود. از میان اعتصابات دسته دوم بزرگداشت سالروز 16 آذر، همواره از اهمیت خاصی برخوردار بود و عموما" تجمعات، تظاهرات و اعتراضها شدید بود. در آن سالها در تمام دانشگاهها گارد مخصوص حضور و استقرار داشت که وظیفه اصلی اش برقراری امنیت و ارامش و جلوگیری از فعالیت سیاسی در دانشگاه بود.
معمولاً دانشجویان در ایام نزدیک به 16 آذر برنامه های فراوانی داشتند و تجمع های دانشجویان بدلیل حساسیت گارد و ساواک نسبت به این روز خشونت آمیزتر از سایر تظاهرات و اعتصابات دیگر می شد. معمولا مرکز شروع این تظاهرات و درگیری ها در سلف سرویس های دانشگاهها بود که هنگام غذا، پر از جمعیت بودند. دانشجویان ابتدا از زدن قاشق خود به بشقابشان شروع میکردند و بعد شیشه ها را می شکستند، گارد وارد صحنه می شد و از هر دو طرف تعدادی مجروح و تعدادی دانشجو هم دستگیر می شدند. البته بعضی مواقع نیز اعتصاب و تظاهرات از داخل ساختمانها و در فاصله بین دو کلاس و با قرار قبلی اغاز و دانشجویان از رفتن به کلاس خودداری میکردند که تعدادی آنها را همراهی و تعدادی نیز علاقمند به شرکت در کلاس و دور شدن از فعالیت سیاسی بودند ولی به درجاتی همراهی میکردند که اختلافی بین دانشجویان بوجود نیاید.
دانشجویان سعی میکردند هر سال حربه های جدیدی برای شروع اعتصابات و تظاهرات بکار گیرند تا ابتکار عمل دست دانشجویان باشد و گارد دانشگاه و پلیس نتواند زمینه عمل آنها را از بین ببرد. کمک دانشجویان یک دانشگاه که در اعتصاب به سر نمیبردند به دانشجویان دانشگاهی که در اعتصاب بود از جمله همکاریها محسوب میشد. در اعتصابات و تظاهرات شانزده آذر دانشجویان از مدتی قبل با نصب اعلامیه ها در تابلوها و یا پخش مخفی آن در کتابخانه و یا کلاسها و محیط بوفه و نهار خوری و طرح یک سری خواست های صنفی ودانشجویی سعی در بسیج عمومی دانشجویان و مشارکت آنان در اعتصاب می نمودند. از آنجا که گارد دانشگاهها هیچگونه حق فعالیت سیاسی دانشجوئی را به رسمیت نمیشناخت و همواره سعی داشت بهر نحوی که شده جلوی حرکات دانشجوئی را بگیرد لذا کار به خشونت می کشید که در ادامه اعتصاب عملاً شروع می شد و دانشکده ها به حال تعطیل در می آمد.
یک هفته به سالروز 16 آذر معمولا" دانشگاهها تق و لق میشد و اعتصاب عملا شکل میگرفت. زیرا اگر در روز 16 آذر اعتصاب شروع میشد، گارد با قدرت خود می توانست به سرعت دخالت کند و دانشجویان را پراکنده سازد. ولی دانشجویان هر سال ابتکار تازه ای به خرج می دادند که آنها امکان پیش بینی آن را نداشتند. به عنوان مثال شروع تظاهرات همه ساله از یک نقطه و یا روز معین نبود و حتی حرکات ابتدائی شروع نیز یکنواخت نبود. از هر نقطه ائی که تظاهرات شروع میشد ابتدا به اطراف کلاسها و تعطیلی آنها می انجامید تا دانشجویان بیشتری به اعتصاب بپیوندند. ادامه تظاهرات در محیط دانشگاه و رویاروئی با گارد و در صورت امکان کشاندن آن به محیط خیابانهای اطراف برای اطلاع مردم از اهداف تظاهرات در قدمهای بعدی قرار داشت. در بعضی دانشگاهها که در محیطهای داخل شهر قرار داشتند خارج شدن از دانشگاه و پخش شدن در خیابانهای اطراف راحتتر بود.
معمولا جنگ و گریز دانشجویان با گارد و پخش شدن آنها بین ساختمانهای دانشکده ها و انجام حرکت ایذائی برای گارد و تقسیم نیروی انها و دوباره جمع شدن در نقطه دیگر چه در داخل و یا خارج از دانشگاه از روشهائی بود که سعی میشد در تظاهرات دنبال شود. راهبرد مبارزاتی دانشجویان در تظاهرات در این سالها «حمله ـ ضربه ـ تفرق» در کنار شعار کلی «اتحاد، مبارزه ، پیروزی» بود که کارساز بود. گارد در سالهای 54 به بعد دانشگاه را از هفته قبل به کلی تعطیل می کرد تا دانشجویان ارتباطشان با یکدیگر قطع شود، اما دانشجویان که سابقه این امر مطلع بودند راههای تازه ائی همچون استفاده از سالن ورزش یا خوابگاه ها و یا کتابخانه پیدا نموده و یا در برنامه مراسم کوهنوردی دور هم جمع می شدند و تصمیمات و فعالیتهای خود را هماهنگ میکردند. در این سالها چون محیط دانشگاه در این ایام، معمولاً در اشغال گارد بود لذا دانشجویان سالروز 16 آذر را به داخل مناطق شهری می کشاندند و با شعار و توزیع اعلامیه هیبت رژیم در میان مردم را از بین برده و به آنها دل و جرات میبخشیدند. یعنی سالروز شانزده آذر روز اگاهی بخشی عمومی با ماهیت ضد مردمی رژیم شاه بود.
منبع: روزنامه آرمان صفحه 6 مورخ 16/9/1392
نظر شما