غرض از این همه به حاشیه رفتن، این است که مجموعه «همهی بچههای ما» به کارگردانی تاجبخش فنائیان، به همین مسیر رفته یعنی اساس کار بر پایه یک اثر ادبی مشهور ریخته شده حتی اگر به شکل محسوس، اقتباس نباشد یعنی رمانی که مرجع این کار بوده با ایدههایاش وارد کار شده باشد نه با دیالوگهایاش به طور مستقیم.
فنائیان در نشستی که در آبان ماه امسال در موسسه سروش برگزار شد، اشاراتی داشته که فیلمنامه در کلاس درسی در دانشگاه تهران شکل گرفته اما تا آنجا که به یاد دارم اشاره نکرده که ایده اصلی کار برگرفته از الیور تویست چارلز دیکنز است و شیوه بومیسازیاش هم تحت تأثیر مجموعه «غریبه» محصول تلویزیون ملی در دهه پنجاه.
اشاره به این موارد البته به معنای مچگیری نیست چون تفاوتهای اساسی این مجموعه با «غریبه»[تا آنجا که در حافظه من از آن اثری هست و در حافظه مخاطبان تلویزیون ایران در آن دهه که به یاد دارند چنان کار بالا گرفته بود که کسبه، پیش از ساعت معمول خاموشی چراغ کسب، راهی خانه میشدند برای آنکه مجموعه را تا پایان دنبال کنند] آن قدر واضح است که هر نوع اقدام مچگیرانهای را بی اثر میکند مخصوصاً این دست بردن در ایدهی اصلی و تغییر شخصیت منفی داستان دیکنز از مرد به زن با بازی خوب نسرین مقانلو. در سریال «غریبه» ما هنوز با «فاگین» مرد روبرو بودیم اما چرخش مجموعه «همه بچههای ما» که یک شخصیت مثبت زن را مقابل یک شخصیت منفی زن قرار میدهد، فضای کار را تا حدی متفاوت میکند با آثار دیگری از این دست که به طور معمول ،در تلویزیون ایران، به سراغ رویکردهای غیرمعمول میروند. رویکرد غیرمعمول در این مجموعه، به نظر نمیرسد آن چیزی باشد که فنائیان خود به آن اشاره میکند یا لاله اسکندری به عنوان به نقش مثبت بر آن پافشاری میکند. ایده اصلی اثر که به طور مستقیم از رمان دیکنز آمده و متأسفانه هنوز در قرن بیست و یکم دستخوش تغییرات ماهوی مثبت نشده و در اغلب کشورهای جهان هم همچنان در جریان است، بردگیست. این ، ایده متفاوت کار است. ایدهای که مثلاً در سالهای اخیر، فیلم اسکاری «میلیونر ژاغهنشین» با محافظهکاری به مراتب کمتر از اثر فنائیان به سراغاش رفته و خیلی روشن به آن پرداخته اما فنائیان و اسکندری هنوز با عناوینی چون «کودکان کار» و «بچههای کار» میخواهند نگاه ملایمتری نسبت به این مشکل اجتماعی داشته باشند.
با آنکه اسکندری گفته که در زمان نمایش این مجموعه، بارها سوار تاکسی شده و به منزله تشکر از نقشاش در این مجموعه، از او کرایه نگرفتهاند اما آمارها نشان داده که محبوبیت این مجموعه، به اندازه رقیبان دیگری نبوده که چه در محدوده زمانی سال 92 و چه در فصل پاییز یا حتی همزمان با آن روی آنتن رفتهاند. شاید دلیل این محبوبیت نسبی، نه تام و تمام، دوپارگی کار باشد که تکلیف مخاطب تلویزیون را با آن روشن نمیکند. مجموعه از یک سو، میخواهد یک درام اجتماعی باشد و از سویی دیگر یک ملودرام؛ و این دو سو به یک نقطهی واحد نمیرسند. باز هم باید اشاره کنم به «میلیونر زاغهنشین» که از عهده این مهم برآمد و البته توانست بسیار پرمخاطب باشد در سراسر جهان؛ والبته اشاره کنم پاره «درام اجتماعی» اثر، خیلی جذابتر بود.
نظر شما