حالا البته نه تنها دنیا عوض شده که فیلمهای هندی هم عوض شدهاند و این عوض شدن محصول چند اتفاق بوده:
یک.سینمای چین که از اوایل دهه هشتاد میلادی متحول شده بود در اواخر دهه هشتاد به این نتیجه رسید که میتواند با الگو قرار دادن صنعت کپیکارانه خود، در حوزه سینما هم بازارهای جهانی به دست آورد. این تحول را با تغییر و بهروز کردن سینمای هنگکنگ که خط تولید فیلمهای رزمیاش به بنبست «ایده» و «اجرا» رسیده بود، شروع کرد و خیلی سریع نتیجه گرفت. هندیها هم از اوایل دهه نود میلادی تصمیم گرفتند از رقیب تازه عقب نمانند. کپیکاری در سینما، ارثیه چند دههای بالیوود بود اما چینیها، استاندارد جهانی تولید فیلم را هم به آن افزوده بودند پس هندیها ساز و کار ظاهری فیلمهاشان را شبیه فیلمهای آمریکایی و اروپایی کردند. مکان ِ بخشی از تولیدات خود را به نیوزیلند منتقل کردند و مناظر و ساختمانهای فرهنگ اروپایی را به آنها اضافه کردند و صحنههای موزیکال را از فیلمهاشان حذف کردند و موسیقی مثل دیگرفیلمهایی که در سراسر جهان ساخته میشود روی صحنههای فیلم شنیده شد. دیگر کسی در این فیلمها وسط صحنهای که برادرش مرده بود و چند نفر با اسلحه جلو میآمدند شروع به آواز خواندن نکرد!
دو. چینیها موفق شدند فیلمهای ارزانی بسازند که بازیهای خوب، فیلمنامههای محکم و کارگردانی با استاندارد بالا داشته باشد و از تفاوت برابری پولشان با ارزهای آمریکایی و اروپایی استفاده کردند و به سودهای بالا دست پیدا کردند اما هندیها به رغم کمتوجهی به استحکام فیلمنامه با استانداردهای بینالمللی و کارگردانی و حتی بازیها، تا اواسط دهه نود هم بخشی از بازارهای اروپایی را در دست داشتند چون با تغییرات نسبی در فیلمهای خود توانسته بودند غیر از مهاجران آسیایی مقیم این کشورها، بخشی از اروپاییها را هم جذب سینمای خود کنند و تلویزیونهای آلمان، مجبور شده بودند برای حفظ ببیندگان خود، بخشی از تولیدات بالیوود را خریداری و به آلمانی دوبله کنند و لااقل یک شب در هفته فیلم هندی پخش کنند.اینها خوب بود اما تکنولوژی داشت تماشاگران سینما را مفتون خود میکرد و فیلم بدون تکنولوژی دیجتالی مجبور به عقبنشینی در بازارهای جهانی بود.
سه. چینیها و هندیها تقریباً همزمان به فکر استفاده از جلوههای دیجیتال افتادند اما باز چینیها به دلیل ذهن بازاریاب عجیب و غریبشان، سریعاً استانداردهای آمریکا را مدنظر قرار دادند نه اروپا را؛ در نتیجه توانستند بخشی از بازارهای فیلمهای آمریکایی را به دست آورند. هندیها هنوز بازار اروپا برایشان راضی کننده بود پس بسنده کردند به همین بازار؛ با این همه ورود به هزاره سوم داشت همه چیز را عوض میکرد.
چهار.یک فیلمساز اروپایی تصمیم گرفت با بهینهسازی قواعد بالیوود، یک فیلم با معیارهای بازار فروش جهانی بسازد. دنی بویل با ساخت «میلیونر زاغهنشین» به سینمای هند، فرمول تازهای را پیشنهاد کرد. فیلم ، برندهی اسکار شد. فروش جهانیاش خوب بود و البته هندیها این پیروزی را طوری جشن گرفتند که انگار واقعاً یک فیلم هندی، اسکار گرفته! بعد از این فیلم بود که سینمای هند نه تنها خیزهای هزینهای بالایی را برداشت و حتی تصمیم گرفت در خود ِ آمریکا و به دلار فیلم بسازد که شیوهی بازیها و حتی نوع فیلمنامهنویسیشان عوض شد. هنوز هم البته کپیکارند اما سطح کپیکاریشان بالاتر آمده و سطح استفاده از تکنولوژی دیجتالشان هم واقعاً با استانداردهای جهانی قابل قبول شده. حتی این روزها مصادف شده با اکران نسخه سه بُعدی شده فیلم «شعله» در هند!
نظر شما