پخش دوباره مستند «من بروس لی هستم» از تلویزیون ایران فقط یک انگیزه دم ِ دستی بود که سراغ یک عشق قدیمی بروم که حتی از «سینما» هم در قلب‌های هم‌نسل من جلو زد. آدمی که مشهورتر از «مارلون براندو» بود به عنوان یک بازیگر. مشهورتر از «محمدعلی کلی» بود به عنوان یک ورزشکار. مشهورتر از «چه گوارا» بود به عنوان یک جنگجو؛ و...مشهورتر از «مائو تسه تونگ» بود به عنوان یک چینی.

نوشتن درباره «بروس» هنوز مشکل است نه به این دلیل که هنوز شلوار «لی» می‌پوشیم یا سراغ فیلم‌هایی می‌رویم که بازیگرش لباس ورزشی زرد رنگ می‌پوشد و موقع شکستن گردن طرف با پا، عضلات صورت‌اش را به وضوح نشان‌مان می‌دهد، نه به این دلیل که سازندگان انیمیشن، شخصیت‌هاشان را به شکل و شمایل او در می‌آورند تا بچه‌های ما را به سینما بکشانند -بچه‌هایی را که هیچ خاطره‌ای از «بروس لی» ندارند-، نه! «بروس» کلکسیونی از نشانه‌هایی‌ست که در قرن اسطوره‌های نو، این قدرت را داشتند که خود را و «بروس» را از «متن» جدا کنند و بدل به «کهن الگو» کنند.

«بروس» به عنوان یک «ایدئولوژی عمل‌گرایانه» برای ورود و خروج به کشورها محدودیت‌های سیاسی نداشت به همین دلیل تعداد آنهایی که در دنیا به او علاقه داشتند و دارند از آنهایی که به کارل مارکس،ولادمیر الیچ لنین یا مائو تسه تونگ علاقه داشتند بیشتر است.«بروس» وقتی که بدل به یک «برند» شد باز از «برند چه گوارا» مشهورتر ماند. ما هنوز هم شلوار «لی» می‌پوشیم اما دیگر ادکلن «چه گوارا» نمی‌زنیم تی‌‌‌‌‌شرت‌های «چه گوارا» هم اگر توی خیابان می‌بینی تن کسی،مال تاناکوراها یا استوک فروشی‌هاست یعنی متعلق به دنیایی‌ست قدیمی‌تر از دنیای اکنونی ما.

بگذارید صادق باشیم؛ او در سال 2013 آخرین رقیب‌اش را هم پشت سر گذاشت «الویس پریسلی» را. مگر «بروس» چه داشت که المپ مدرنیته‌ او را برای زئوس بودن برگزید؟

«بروس لی » بازیگر بزرگی نبود سهل است به زور می‌توانست نقشی غیر از خودش را بازی کند و هر جا که تحت فشار کارگردان از «بروس لی بودن» عدول می‌کرد [مثل آن نقش مکمل‌اش کنار آن کار‌آگاه نابینا، آن هم فقط در یک قسمت آن سریال حالا فراموش‌شده-سریالی که فقط به خاطر او به یادش می‌آوریم-] آنقدر ضعیف ظاهر می‌شد که دوربین از نشان دادن او در نماهای نزدیک و متوسط اجتناب می‌کرد آن هم در صحنه‌های غیر ِ اکشن [نه اکشن که نماهای دور و متوسط «بروس لی» در آن‌ها مشهور است] تا ضعف بازی‌اش مشخص نشود.

«بروس لی» بزرگ‌ترین رزمی‌کار دوران‌اش نبود حتی بزرگ‌ترین رزمی‌کار بعد از خودش هم نبود. او در تأثیری که می‌توانست ماهیتاً به عنوان یک چینی، بر تاریخ جهان داشته باشد حتی شانس‌اش از «راج کاپور» به عنوان یک هندی [در مقابل هموطن‌اش «گاندی‌»]کمتر بود اما مائو را بدون زحمت زیادی پشت سر گذاشت.

او در دورانی که سخن گفتن هنر محسوب می‌شد فقط سریع عمل می‌کرد. در دورانی که روشنفکر بودن امتیاز بود، غریزی بود و اغلب عوامانه فکر می‌کرد . در دورانی که همه دنبال صلح بودند فقط به کشتن می‌اندیشید و البته اصلاً اسلحه به دست نمی‌گرفت آن هم در زمانه‌ای که اسلحه مثل ادکلن و تیغ ریش‌تراشی برای یک مرد ضرورت بود و بخشی از هویت مدرن‌اش.

او شبیه قهرمان‌های کمیک استریپ‌ها بود و همان‌ قدر دست نیافتنی. مهم‌ترین ویژگی او: ساده بود و قابل فهم برای همه ؛ آن هم موقعی که پیچیده بودن یک مشخصه‌ی ستاره بودن بود حتی اگر می‌خواستی با یک گلوله جان.اف.کندی را بکشی.

او مثل افسانه‌ها بود قابل توصیف برای همه‌ی کسانی که خواهان تغییر بودند اما دست‌شان از اسلحه و سیاست و قدرت کوتاه بود. شبیه پهلوان‌های قدیمی قصه‌ها بود. آن قدر این نقش برازنده‌اش بود که وقتی مُرد همه دنبال قاتل‌اش می‌گشتند مثل آشیل، زیگفرید یا رستم.

این که او لایق این موقعیت در تاریخ جهان بود یا نه، بحثی غیرضروری‌ست.فقط وقتی می‌شود درباره روی نردبان بودن کسی نظریه‌پردازی کرد که هنوز روی نردبان است اما «بروس» الان روی سقف است.

کد خبر 308375

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • azadeh IR ۲۲:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۳۱
    3 0
    او الان روی سقف است. نوشته هایی که منتطری ببینی با چه جمله ای تمام می شود بی شک ارزش دوبار خواندن دارد تا ببینی چگونه شروع شدهاند
  • احمد A1 ۰۲:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۲
    2 0
    کتاب تائوی جیت کان دو ی بروس را مطالعه کنید هر چند بدون استاد نمیتوانش فهمید تا راز ماندگاری اورا تا حدی در یابید .مکتب او مظلومانه در تنها کشوری که آنرا در دهه شصت ترویج میکرد در محاق رفته است

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین