به گزارش خبرآنلاین، «فیلیپ ژینیو» ایرانشناس برجستهفرانسوی برای علاقهمندان به مطالعات تاریخی و زبانهای باستانی چهره شناختهشدهای است. ژینیو سالهاست که به تحقیق و پژوهش پیرامون متون و کتیبههای ایران باستان مشغول است. «انسان و کیهان در ایران باستان» عنوان کتابی است که بهتازگی از این نویسنده با ترجمه لیندا گودرزی در انتشارات ماهی منتشر شده است. گودرزی معتقد است که ترجمه و مطالعه چنین آثاری بیش از همه برای دانشجویان و دانشآموختگان رشته فرهنگ و زبانهای باستانی مفید است که به این دست مباحث و مطالب علاقهمندند و دستی بر آتش دارند. جز آن نیز میتوان مطالعه این کتاب را به همه فارسیزبانان و هموطنان عزیزی توصیه کرد که مایلاند درک روشنتری از انسانشناسی کهن ایرانیان و تصوری که انسان آن دوران از خود و وضع جسمانی و روحانیاش و نسبت خویش با جهان داشته است، به دست آوردند. متأسفانه بسیاری از کتابهایی که در ایران دربارهی ایران باستان نوشته میشود بازاری است. شاید ترجمه چنین آثاری بتواند بنیهی این قبیل مطالعات را در ایران قدری قویتر سازد. آنچه در ادامه می خوانید گزیده ای از گفتوگو با «لیندا گودرزی» مترجم کتاب «انسان و کیهان در ایران باستان» نوشته فیلیپ ژینیو است که سایت شهر کتاب آن را منتشر کرده است:
- فیلیپ ژینیو با مرحوم دکتر احمد تفضلی و نیز سرکار خانم دکتر ژاله آموزگار ـ که بنده افتخار شاگردی ایشان را داشتهام ـ همکاری داشتهاند. این ایرانشناس شهیر که در اول مارس ۱۹۳۱ در فرانسه به دنیا آمده، متخصص متون و کتیبهها و تاریخ کیش زردشتی است و بیشتر آثار و تحقیقات وی مربوط به مطالعه، گردآوری و چاپ متون و کتیبههای کهن دوران ساسانی است.
- ژینیو از سه «روح» نامیرا در رأس اجزای روحانی انسان نام میبرد. این سه روح دینا، فروشی و روان هستند. دینا شهود دینی است، در واقع نقش راهنما را بر عهده دارد و روح انسان را مخصوصاً در سفر به جهان دیگر هدایت میکند. فروشیها گروه ارواح نیاکان هستند و نیز قسمی از روح ماقبل این حیات دنیوی هستند که هر انسان داراست و بقا و نامیرایی او بدان وابسته است. روان نیروی درونی است و بخش اساسی روح انسان که سرنوشت پس از مرگ آدمی به دست اوست.
- پزشکی یونانی تأثیر بهسزایی بر دانش پزشکی ایران باستان گذاشته است، به گونهای که ایرانیان بخشی از دانش پزشکی خود را به واسطه پزشکان سریانی، از پرآوازهترین پزشکان یونان باستان، از جمله جالینوس که وارث سنت بقراط بوده است بهدست آورده بودند. بهعنوان نمونه همانگونه که بقراط آورده است همه چهار خلط باید در تن باشند و «آنگونه که باید و شاید در تناسب با هم باشند»، در آموزههای زردشتی هم اتحاد این چهار نیرو و وجود آنها در تن شرط حیات انسان است. مثال دیگر اشاره به اثر تغییرات فصلی در قوای اخلاط در متون زردشتی است که پیشتر بقراط به آن اشاره کرده است.
- ایرانیان عناصر سازنده انسان و کیهان را از یک زمانی به بعد، تحت تأثیر عقاید یونانی آب و آتش و هوا و خاک میانگاشتهاند و از آنجا که این عناصر به ویژه آب و آتش نزد مزدیسنان مقدس و الهی بودهاند در فلسفه متأخر مزدایی بسیار مورد بحث قرار گرفتهاند. دیگر اینکه این عناصر به یکدیگر نیازمندند و با یکدیگر ناسازگار نیستند بلکه هر یک از این عناصر کیفیاتی دارند که گاه کیفیت یکی از اینها با دیگری در ستیز است. با این حال زندگی و دوام جهان حاصل «مزاج» یا آمیختن این عناصر است و این خود مباحث دیگری را درباره کیفیتهای آنها و ارتباط آنها با اخلاط اربعه پیش میآورد که پزشکی دورهی ساسانی بسیار بر آن تکیه دارد.
- ژینیو معتقد است بر خلاف سامیان که خون را محل حیات میدانند، نزد ایرانیان استخوان جایگاه حیات است و رستاخیز مردگان بنا بر کیش زردشتی، مانند مسیحیت رستاخیز تن نیست، بلکه رستاخیز استخوانها یا تشکیل مجدد استخوانها است و این را نشان از تأثیر ذهنیت شمنی میداند، چون نظیر این عقیده را در بین شمنان هم یافته است. در متون زردشتی شواهدی هست که ممکن است نظر او را تأیید کند. این شواهد را ژینیو در مقاله مجزایی بررسی کرده است.
6060
نظر شما