"من می خواهم یک گروه موسیقی را برای اجرای برنامه در این مکان به شما معرفی کنم"

وقتی این جمله را به مسئول فروش بلیت واقع در اتاق زیبا و خوشبوی اپرای سلطنتی مسقط گفتم سرش را از صفحه ی مونیتور کامپیوترش به طرف من بلند کرد و عینکش را روی دماغش به عقب لغزاند و با انگلیسی خوش لهجه ای گفت "ولی ما اینجا فقط بلیت می فروشیم و این هم لیست برنامه ها تا انتهای فصل جاری است" پشت سر من یک خانم مسن به نظر انگلیسی ایستاده بود و آن مرد کارمند عمانی با آن لباس مرتب محلی اش وقتی این جمله را به من می گفت سعی می کرد پشت سر من را هم نگاه کنه و یک جوری انگار به آن خانم بفهمونه که لازم نیست بیش از این منتظر من که جلوتر از اون بودم باشه. اما من همچنان ایستاده بودم و با نیم نگاهی به پشت سرم به هر دوی آنها این پیام را می دادم که گر چه درخواست من در اینجا عجیبه اما من به دنبال جوابم پس آقای فروشنده ی بلیت خوش لهجه ی خوش لباس لطفاً توجه کن‌ که این حتی به نفع اون خانم انگلیسی هم خواهد بود اگر من را درست راهنمایی کنی تا ببینم با چه کسی باید حرف بزنم. "لطفا با این شماره تلفن تماس بگیرید، امیدوارم آنها بتونند به شما کمک کنند" آن آقای کارمند با گفتن این جمله تکه کاغذ چسبناکی را از انگشت های دستش کند و به من داد تا به انتظار خانم انگلیسی پایان داده باشه. وقتی داشتم ازش تشکر می کردم  و راه افتاده بودم که از آن اتاق با آن نور پردازی نرم و هوای خنک و مطبوعش بیرون برم سوال مهمی را که شاید باید اول می پرسید حالا مطرح کرد " این گروه متعلق به کدام کشور هستند؟" و من در حالی که به طرف در ورودی با عجله روی سنگ های مرمر و صیقلی کف ساختمان اپرای سلطنتی مسقط قدم های بلندی را بر می داشتم و به کفش هایم که اندک گرد و خاک نوک آنها در این فضای تمیز خیلی به چشم می خورد نگاه می کردم در آستانه ی در خروجی ایستادم و با چرخشی که انگار روی صحنه ی اپرا در مقابل دیدگان صد ها تماشاگر دارم بازی می کنم در یک لحظه مکث  کردم و با صدایی که سعی داشتم صیقلی شده آن را بیرون بدهم پاسخ دادم "ایران". از لحظه ی خروج از در شماره ی خط ثابتی را که از آن مرد عمانی گرفته بودم با موبایلم می گرفتم اما تا چند روز هیچ جوابی نبود و اپراتور من را فقط به صدای بوق وصل می کرد اما کسی آن طرف خط نبود تا آن را قطع کند و بگوید "بفرمایید"...

حالا چند ماهی‌ از تلاش‌های اولیه می‌‌گذرد و جلسات متعددی با مدیران اپرای سلطنتی مسقط داشته‌ام و در یکی‌ از آنها برای قانع کردن ایشان در یک جلسه به مدت بیش از نود دقیقه از موسیقی "رستاک" گفتم و اینکه بخش هایی از کار آنها چقدر به موسیقی "عمانی" نزدیک است و همین می تواند مردم محلی بیشتری را به سالن اپرا بیاورد.

اجرای عالی‌ "کیهان کلهر" نوازنده ی چیره دست کمانچه در قالب پروژه ی بین المللی "راه ابریشم" در اوایل بهمن ماه سال جاری اولین نواهای ایرانی را در این سالن به گوش جان‌ها رساند و با استقبال تماشاگران نیز روبرو شّد. امیدوارم "گروه رستاک" بتواند راهگشای اجرای برنامه‌های گروه‌های بیشتری از موسیقی غنی ما باشد.

فعلا همه چیز دارد به خوبی پیش می رود. آمدن رستاک به مسقط شاید در فصل ۹۳-۹۴ اپرا هاوس اتفاق بیفتد. شاید...

در اینجا چند عکس از این اپرا هاوس زیبا، باشکوه و پیشرفته را با شما به اشتراک می‌‌گذارم.

کد خبر 336136

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • دانا OM ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۳
    13 0
    ناصر جان با پشتکاری که از شما سراغ دارم بدون شک موفق میشوید، همچنین روزی را می بینم که آقای شجریان با تلاش و هماهنگی شما در عمان برنامه اجرا بکنند
  • بی نام A1 ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷
    6 0
    احسنت پسر کاری از دست ما برمیاد خبر بده لطفا
  • بی نام IR ۰۹:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۱
    1 1
    سلام دوست گرامی آیا از شما می توان برای هجرت به عمان کمک گرفت؟
  • ناصر بليديي A1 ۱۸:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۸
    2 0
    بسيار عالي سپاس از جنابعالي ، هميشه ايام ودر هر مكاني كه حتي بطور موقت هم كه حضور داشته ايد بسيار فعال ومؤثر بوده ايد ممنون جناب مهندس