«ضدگلوله» مصطفی کیایی شبیه «لیلی با من است» کمال تبریزی بود اما مسیر خودش را میرفت و به نتیجه دلخواه خودش میرسید و در نهایت هویتی مستقل پیدا میکرد. فیلم جدید کیایی یعنی «خط ویژه» هم شبیه «چک» است، اما خوشبختانه جز تشابهی بسیار سطحی، هیچ ربط دیگری به آن فیلم ندارد.
در خط ویژه چند جوان دهه شصتی دستشان به پولی میرسد که یک آقازده میخواسته با رانت و رشوه به جیب بزند، اما بر خلاف سرخوشی مذبوحانه شخصیتهای «چک» پس از دست پیدا کردن به پولی اندک که به گشت و گذار در پارک و سیخ زدن جوجه و عافیت همه شخصیتها میگذشت؛ «خط ویژه» با وجود لحظات کمدی متعددش فیلمی است با جسارتهای ریز و درشتی که هنرش در رسیدن به لحنی مناسب برای یک فیلم سرگرمکننده است و به جای اینکه در روایتی «مریخی» شخصیتها را به میان گل و بلبل ببرد، آنها را درگیر عواقب کارشان (هک کردن سیستم بانکی) میکند.
این هفت جوان که نمونههای تیپیک (و نه شخصیتهای خاص) دهه شصت هستند، درواقع دنبال حق خود هستند اما چون از مجرای معمول به حق خود نمیرسند دست به هک سیستم بانکی و سرقتی رابین هودوار زدهاند. حالا فرض کنید این فیلم لحنی جدی داشته باشد، آن وقت باید منتظر سیل شعارهایی باشیم که از زبان این هفت نفر یا آقازاده بیرون میآید. درعوض کیایی با ایجاد لحن طنز در فیلمش توانسته جدا از تلطیف فضا، این داستان تقریبا باورنکردنی را باورکردنی جلوه دهد و حداقل به لطف شوخیهایش (که هیچ کدام لودگی نیستند) و ریتم سریع رخدادها بر برخی از ضعفهای فیلمنامه (مثل ظهور تکراری پسر کلاشی که میخواهد از شخصیت میترا حجار سوءاستفاده کند یا مثلا برخورد خیلی اتفاقی دو جوان دنبال وام با آقازاده در ابتدای فیلم یا مثلا بیدلیل بودن کله زدن یکی از همین دو جوان به مدیر بانک) سرپوش بگذارد.
شوخیهای «خط ویژه» برآمده از موقعیتهایی است که شخصیتها در آن گرفتار میشوند؛ مثلا سرقت ماشین عروس در حین فرار از دست نوچههای آقازاده. تمامی بحثی که بعدا پیرامون درستی یا نادرستی این کار صورت میگیرد بیش از هر چیز ما را با این شخصیتها و نیت آنها آشنا میکند. همین شوخیهای موقعیت و کلامی است که در پایان، تصمیم این هفت نفر برای تقسیم کردن پول را بین مردمی که به نظرشان نیازمند هستند، باورکردنی جلوه میدهد. و قرار نیست به صرف ایده یک شوخی، شخصیتها وارد مسیری متفاوت از مسیر منطقی روایت شوند و همه چیز پیرو ماجرای موش و گربه جوانان با آقازاده است
شوخیهای «خط ویژه» جسورانه و گزنده هم هستند؛ بهویژه رویکرد و پرداخت شخصیت آقازاده و گوشه و کنایههای باقی شخصیتها به او و همچنین برخی اشارههای سیاسی در شوخیها (مثل دستیگری این هفت نفر به عنوان مفسد اقتصادی و آزاد ماندن آقازاده) و اصلا انگار این فیلم فرصتی ویژه بوده برای شوخی با یک آقازاده و حرص دادن او.
کیایی از «بعدازظهر سگی سگی» تا «خط ویژه» مسیر رو به رشدی داشته، رشدی آرام اما ملموس که مهمترین دستاوردش ایجاد لحن است. لحن طنزگونه «خط ویژه» و استفاده مناسب از بازیگرانش برگ برنده آن است، همین لحن باعث میشود فیلم اثری قابل قبول باشد، و این دستاورد کمی برای فیلم که قرار نبوده و نیست که شاهکار (یا حتی خیلی خوب) باشد، نیست.
57241
نظر شما