در روزهای شلوغ اسفندماه، شهر تهران، بیش از هر زمان دیگری گونه های مختلف تکدی را شاهد است، آنها همه جا هستند، در خیابانها، کنار دیوار کوچه های بن بست و حتی توی مترو و اتوبوس، چون شب عید است و وقت کاسبی شده

امید سلیمی بنی: جایی نرسیده به میدانی واقع در مرکز پایتخت ایران، زنی، روی زمین دراز کشیده است، حجم اندام زیر چادر مشکی پیداست و بی حرکت، در ساعات ابتدایی شب، درست وسط پیاده رو، افتاده است. عابران، بدون توجه به او که روی زمین، رها شده، می گذرند. هیچ کس توجهی نمی کند، حتی پلیسی که کنار پیاده رو ایستاده و به موتورسیکلتش تکیه داده و همه چیز را می بیند. آیا با یک وضعیت اورژانسی روبرو هستیم؟ پاسخ مشخص است: نه! این زن یک گداست. این را به سادگی می توان از تکه مقوایی که رویش دراز کشیده و کاسه ای که چند اسکناس چروکیده و سکه های نیکلی در آن افتاده، تشخیص داد. مردم به همین خاطر، توجهی به او ندارند، چون این متکدیان این روزها، همه جای شهر دیده می شوند. آنها شکل و صورت متفاوتی دارند، ولی یک چیز در تمام رفتارشان، یکسان است: سعی می کنند با جلب ترحم شما، جیب تان را خالی کنند.
حضور گداها، در ماه پایانی سال، بیش از همه زمانی در تهران به چشم می خورد. آنها از تکنیکهای مختلفی استفاده می کنند تا قطره قطره با جمع کردن صدقه از دست این و آن، به نان و نوایی برسند. برخی از این گداها، از شگردهایی استفاده می کنند که قرن هاست در این کشور، جواب داده: معلول نشان دادن اعضای بدن.
به نوشته روزنامه خبر،یکی از این متکدیان، در کنار محور اصلی شرقی-غربی پایتخت، در ورودی یکی ایستگاه های مترو، اقامت کاری دارد. او، مردی است لاغر اندام و حدود 40 ساله، پاچه های شلوار را تا زانو بالا زده و یکی از پاهایش را از پایین ران، برهنه کرده، پایی که دنباله آن به مچ و پنجه ای سالم نمی رسد، بلکه با قطع ناگهانی از زیر زانو، بیننده را دچار بهت و دل آشوب می کند. این متکدی، سالهاست در اطراف این نقطه، با دستهایی که با قطعه ای پلاستیک، عایق شده، راه می رود و از مردم، کمک می خواهد. ولی برخی از متکدیانی که مانند این شگرد، را استفاده می کنند، به واقع معلول نیستند. برخی از آنان، با کوبیدن گرد زغال و آلوده کردن زانوهای خود، نمایی هولناک به پاهای خود می دهند که بیننده در نگاه اول، تصور می کند با پاهایی معلول روبروست، تعدادی از متکدیان نیز با ریختن اسید رقیق شده روی بخشهایی از بدن خود، به خصوص پاها، باعث تحریک شدید پوست و سرخی بیش از اندازه می شوند، انگار که آن بخش از بدنشان، پوست ندارد. آنها نیز با برهنه کردن اندام خود، سعی در جلب توجه مردم و گدایی دارند.

درراه ماندگان و نسخه به دستها
با نزدیک شدن به فصل بهار، بازار مسافرت هم گرم می شود. ترمینالهای مسافربری، از آدمهای کوله به دوش و ساک به دست، پر و خالی می شود. مسافرانی که مجبورند برای راه افتادن اتوبوس شان، چند دقیقه ای روی صندلی بنشینند و انتظار خوابیدن ترمز دستی خودروشان را بکشند. اینجاست که آنها طعمه گداهای در راه مانده می شوند.
گدای در راه مانده، نقش خود را خوب بلد است، کلماتی را از بر دارد که اتوماتیک با صدایی لرزان و اندوهناک زمزمه می کند. جوانی که سالهاست روزهای نزدیک عید، سر و کله اش در ترمینال جنوب تهران (خزانه)، پیدا می شود، یکی از نمونه های بارز این نوع از متکدیان است.

او، سوار اتوبوسهایی می شود که مسافرانش در انتظار راننده مانده اند، درست یکی دو دقیقه پیش از اینکه راننده سر برسد، این جوان، خود را لنگ لنگان از پله های اتوبوس بالا می کشد. میان دو ردیف اتوبوس می ایستد و با صدایی که انگار از بن چاه در می آید، قصه اش را شروع می کند: خواهرا، برادرا، من گدا نیستم، منم مثل شما خانواده و کار دارم، اومده بودم تهران، کیفمو زدن، میخوام برگردم شهر و خونه م، ولی پول ندارم، هر کسی می تونه، برای رضای خدا، یه پول بلیط کمکم کنه."
بعد، بی توجه به خنده های زیر لب و زمزمه های درگوشی مسافران، این کلمات را چند بار تکرار می کند و همزمان در طول اتوبوس به راه می افتد، بالاخره، تا آخر اتوبوس که می رسد، کسی پیدا می شود از سر نوع دوستی، اسکناسی، کف دست او بگذارد. این گدا هم، راننده نرسیده، جیم می شود.

تقریبا می توان گفت همه این گداها، به مواد مخدر معتادند و درآمد خود را صرف خرید این مواد می کنند. حتی گدایانی هم هستند که به صورت خانوادگی معتادند و البته با کمک همدیگر، یک تیم پر و پیمان گدایی، تشکیل داده اند. کافی است این روزها، گذرتان به خیابانهای اطراف یکی از بیمارستانهای تهران بیفتد، البته بیمارستانهای اصلی که همه نوع بیماری برای مداوا به آنجا مراجعه می کنند. بلافاصله، یکی از این تیمها را می بینید که سر راهتان سبز می شوند. بیشتر اوقات، الگوی کار آنها، ارائه نسخه پزشکی است. مرد خانواده، سخنگوی این تیم است، زن خانواده -که معلوم نیست همسر او باشد- به همراه یکی دو کودکان، دو سه قدم عقب تر می ایستد. بعد، مرد خانواده، با گردنی کج، روایت زندگی خود را برای شما آغاز می کند: خدا هیشکی رو شرمنده زن و بچه ش نکنه، بچه مریضه، مام بیمه نیستیم، دکتر گفته اگه این دوا رو نگیری واسه ش، حالش بدتر و بدتر می شه." بعد بدون اینکه بگذارد مخاطبش نسخه را به دقت ببیند، با نگاه سنگین، روی چهره مخاطب منتظر می ماند تا دستی، به جیب برود. پیش آمده که این تیم، روزانه تا سه بار، جلوی یک نفر را گرفته و طلب پول کرده اند.

آن مرد شاپو به سر داشت
در روزهای شلوغ اسفندماه، متروی تهران، از همیشه شلوغتر است. روزهای شلوغ پایان سال، در میان تن های به هم فشرده مردم در واگنهای متحرک، مردی با چهره ای خاص، به کسب و کار خود مشغول است. عاقله مردی، با موی سپید، سبیل سپید از بناگوش دررفته، کت و شلوار مشکی، شاپوی مخملی به سر، کفش مشکی پاشنه تخم مرغی به پا، دستمال یزدی به دستی و عکسی از جوانی خود در دستی دیگر. بله، او از شخصیتهای منقرض شده است، ولی از مردانگی و غیرت "داش مشدی ها" در اون نشانی باقی نمانده، چون او هم یک گداست.

تضاد پوسته به جا مانده از این شخصیت منحصر به فرد زمانی با کارش آشکار می شود که درست در مقابل او، دخترکی کوچک اندام و شیک پوش، مشغول فروختن عروسکهای دست ساز خود در مترو است. تفاوت بین تلاش برای کسب روزی از طریق فروش دست ساخته های این دخترک، با لحن این شخصیت "جاهل لوطی صفت" که دست نیاز به طرف مسافران مترو دراز کرده، حیرت انگیز است. گدای جاهل، با نشان دادن عکس روزهای جوانی خود، قصه اش را اینطور در هر واگن مترو، تکرار می کند: آقایون، خانوما، نگید این گداس، به مولا من گدا نیستم، منم مث شوما، جوون بودم، یال و کوپالی داشتم، برو و بیایی داشتم، راننده تریلی بودم، بار می زدم از تهرون تا بندر، بی ترمز می رفتم و می اومدم، تصادف کردم، جوونی کردم، خام بودم، بیمه نداشتم، خودم ناقص شدم افتادم مریض خونه، تریلی رو هم فروختم دادن پول خون اون بدبختی که زیر کفی تریلی، چرخ گوشت شده بود. حالا سر پیری، کارم شده از این و اون کمک بخوام. فکر نکنین گدام به مولا، بز آوردم، شدم ناقص و آواره، هر کسی هر چی می تونه، هر چی در توانشه، دست این پیرمرد آبرودارو بگیره. همین."
تماشای دهانها و چشمهای باز مانده مردمی که با این تابلوی متناقض روبرو شده اند، دیدنی است. برخی، مسخ شده، دست به جیب می کنند و با اسکناسی کم ارزش، این "جاهل بز آورده" را بدرقه می کنند و البته، بسیاری هم نیش خنده شان، دقایقی بعد از رفتن او، همچنان باز است.
تهران، این روزها، پاتوق گداهایی شده که هر کدام، با ترفندی، از فال فروشی تا قصه حسین کرد شبستری تعریف کردن، قصد جیب مردم را کرده اند. گدایی در این شهر، سن و سال نمی شناسد. گدایانی هستند که در قنداق، ابزار دلسوزی مردم برای دادن پول به مادر کرایه ای می شوند و گدایانی که با سر و موی سفید، روزی خود را با دست دراز کردن جلوی این و آن می جویند.
46231

 

کد خبر 339830

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ایرانی A1 ۰۶:۴۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    30 2
    من یه کاسب در شهر مقدس مشهد میباشم و روزی حداقل 10 مورد از این دست شیاد و معتادها مزاحم کسب و کار بنده و امثال بنده میشوند،از مسئولین محترم خواهشمندم فکری به حال این معضل اجتماعی نمایند...
  • اردشیر IR ۰۷:۱۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    26 13
    باسلام استفاده از کلمه "گدا"برای خیلی از این افرادبه ویژه برای بچه ها،صحیح نیست.ماانسانیم ومنتظر ظهورمنجی بشریت.آیا نباید قدمی درراه رفع محرومیت این افراد برداریم.آیاهمه اینگونه افراد کلاهبردارودزدهستند؟وقتی به چشمان معصوم بچه هایی که دستشان رابه سوی شما دراز می کنند ،نگاه کرده ایم؟ؤآنوقت به یاد چشمان فرزندخودافتاده ایم؟بی تفاوتی وعدم توجه خودراباانداختن مسئولیت برعهده دولت،توجیه می کنیم .هرکس به اندازه توانش باید به این افراداز طرق کمیته امداد،بهزیستی ومراکز خیریه کمک کند.
    • بی نام A1 ۰۸:۳۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
      19 0
      یعنی اگر به هر گدایی که سر راهمون سبز میشه پول بدیم دیگه بی تفاوت و بی توجه نیستیم؟!برادر من!اگر هر مردم بدونن که این بچه های معصوم حتی یک ریال از پولی که گدایی میکنند تو جیب خودشون نمیره اونوقت دیگه بابت چشمهای معصومشان پولی بهشون پرداخت نخواهند کرد!!!کمک کردن هم آداب و عقل و فهم خودش رو داره.به نظر من پول دادن به متکدیان خیابانی آخر حماقته...
    • انیس IR ۰۹:۰۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
      10 0
      احسنت.ولی بایدبین شیادها با محرومین واقعی تفاوت گذارد.وبه نظر می رسد برای اینکار نهادهایی با همکاری نیروی انتظامی ،دست بکارشوند.وهمچنین از سوءاستفاده از کودکان جلوگیری کرد.
    • امیر تبریز اوغلی ضد لنگ و کیسه IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
      5 8
      تبریز شهر بی گدا
  • بی نام A1 ۰۸:۲۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    21 1
    قابل توجه طرفداران افزایش جمعیت! اول به امورات این افراد رسیدگی بشه بعد به فکر افزایش جمعیتشون باشیم!
  • سورنا A1 ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    14 0
    اگه ما به ایندست متکدیان کمک نکنیم کم کم جع میشه این بساط.به جای کمک به اینها میشه به موسسات خیریه کمک کرد یا به کسی که مطمئن هستیم نیازمندن...
  • بی نام IR ۱۰:۱۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    5 0
    مردم خودشون با کمک کردن های بی مورد به این متکدیان باعث گداپروری می شوند، ما می توانیم مبلغی را که می خواهیم به این افراد بدهیم جمع کنیم و وقتی مبلغ قابل توجهی شد به خیریه ها بدهیم که واقعا به دست افراد نیازمند می رسد و اگر تلاش این متکدیان هم برای جمع کردن پول بی نتیجه بماند خودبخود اینها هم از سطح شهر جمع می شوند .
  • میر حامد A1 ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    3 6
    تیترتون تحقیر امیزه همه انسانن ولی شرایط باعث شده بعضیا مجبور به این کار بشن و بعضی هام ....
    • ایرانی IR ۱۰:۴۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
      12 1
      دوست عزیز اگه آدم غیرت داشته باشه میتونه با یه کار آبرومندانه هرچند سخت شکمش رو سیر کنه. کاسه دست گرفتن و گدایی کردن فقط از سر راحت طلبیه...
  • بی نام IR ۱۰:۵۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    5 0
    باید همشون رو دستگیر کنن
    • هیچکس A1 ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
      0 3
      به کدامین جرم؟! نمی دونستم فقیر بودنم جرمه
    • بی نام IR ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
      0 0
      به جرم زدن قاپ مردم.
  • بی نام IR ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    4 6
    باز بگین تهران بد است. اگر این افراد در روستایشان بودند تا حالا هفت تا کفن پوسانده بودند.
  • آلفردو A1 ۲۲:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۳
    4 0
    درآمد میلیاردی هم داشته باشی نمیشه به این افراد کمک کرد. توی هفته گذشته بالای 10 نفر جلوی من رو گرفتن که کیف پولمون رو گم کردیم یا مسافریم پول کم آوردیم مقداری پول کمکون کن. تازه ظاهرشون هم آبرومندانه ست. یکی دو تا هم که نیستد. اینها منهای این بچه های گدای سمج هستند که گروهان گروهان توی شهر وووول می خورند. یک عالمه هم زن نالانِ بچه به بغل هستند که همیشه ی خدا جلوت سبز میشند. حالا شما بگین من درآمدم چقدره که هرروز بتونم به این همه آدم کمک کنم؟ پس این وسط نقش سازمانهایی مثل کمیته امداد و.... چی میشه؟!!!
  • بی نام A1 ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۸
    1 0
    تنها راه اردوگاه كار اجباري

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین