دانشمندان و علمای دین، مناسبات موجود در آیین اسلام را به سه دسته عمده تقسیم کردهاند: فردی، اجتماعی و الهی.
از این بین، مناسبات فردی و الهی، از آنجا که وابستگی مستقیم و کاملی با حاکمیت ندارند، پیش از این وجود داشته و بین فرد با فرد، و فرد با خداوند جاری بوده است. (البته به اندازه شناخت، بیرنگ، کمرنگ، پررنگ یا خوشرنگ بوده، هست و خواهد بود.) اما مناسبات اجتماعی به دلیل حاکم نبودن نهادهایی که قدرت را به نمایندگی از آحاد مسلمانان و بر اساس دیدگاههای حکومتی اسلام به دست میگیرد، تجربه نشده باقی مانده است.
با وقوع انقلاب اسلامی، مناسبات اجتماعی به عنوان یک نیاز جدی خودنمایی کرد و جامعه ناچار از به کارگیری آن شد، اما به نظر میرسد موفقیت چندانی در برقراری آن عاید جامعه ما نشده است.
علت این عدم موفقیت را باید در ماهیت رویدادهایی جستوجو کرد که در دهة اول بر سر ما رفته است. واقعیت این است: حوادثی که یکی پس از دیگری به انقلاب تحمیل شد، این جنبش مردمی را ناچار از به کارگیری قهر و خشونت کرد. خود انقلاب با قهر و مبارزه با رژیم سلطنتی به پیروزی رسید. بعد از آن اقدامات مسلحانه گروههای ضد انقلاب علیه جمهوری اسلامی پدید آمد که آن نیز پاسخی جز سلاح در برابر سلاح نداشت. پس از آن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود که آنجا نیز چیزی جز خون و ایستادگی قهرآمیز پخش نشد. مزاج جامعه ما از سال 56 تا 67 یعنی نزدیک به 12 سال با این رویدادها و واکنشهای قهری آن عجین بود. (ناچار بودیم.) از این رو میتوان این سؤال را مطرح کرد: آیا همزیستی ناخواسته، اما از سر اجبار جامعة ما با این حوادث، متن اجتماع را به سوی نوعی تندخویی و عادت به برخوردهای قهرآمیز نکشانده است؟
پاسخ این سؤال ممکن است مثبت باشد و ممکن است منفی. اما پاسخ هر چه باشد، نافی این مسأله نیست که ما پس از پیروزی انقلاب از صفتهای سلبی (بالاجبار) بیشتر استفاده کردهایم و کمتر از صفتهای ایجابی آیین اسلام بهره گرفتهایم. منظور این است که در ایجاد شبکهها و مناسبات اجتماعی از صفتهای ایجابی (خونگرمی، خوشرویی، محبت، احترام، ادب، حسن نیت، تفاهم و ...) کمتر سود برده و بیشتر تکیه بر خصلتهای سلبی (سوءظن، گزینش، حراست، معرفینامه، تهدید - به جای امر به معروف - دفترچه بسیج، پاکسازی و ...)کردهایم.
همة ما میدانیم که یکی از خصلتهای ایجابی اسلام «رحمت» است. این صفت بدان حد در روح ملت محمد (ص) دمیده شده است که اسلام را دین رحمت خواندهاند و خداوند دهها و دهها بار نام خود را با آن برده و آورده است.
اگر این مقدمات یاد شده پذیرفتنی باشد، آن وقت باید نتیجه گرفت که فرصت را نباید بیش از این برای ایجاد و گسترش «رحمت اجتماعی» از دست داد. ما برای تولید انبوه خوشبینی، نفوذ دین در دلها و جانها و بالاخره حاکمیت نام خداوند، ناچار از پذیرش «رحمت» در مناسبات اجتماعی خود هستیم.

ا وقوع انقلاب اسلامی، مناسبات اجتماعی به عنوان یک نیاز جدی خودنمایی کرد و جامعه ناچار از به کارگیری آن شد، اما به نظر میرسد موفقیت چندانی در برقراری آن عاید جامعه ما نشده است.
کد خبر 373888
نظر شما