نشست سینما، ادبیات و فلسفه در شهر کتاب شنبه سوم بهمن به نقد و بررسی فیلم «تنها دو بار زندگی میکنیم» به کارگردانی بهنام بهزادی اختصاص داشت.
این فیلم، نخستین ساخته بلند بهنام بهزادی است که پس از اکران در بیستششمین جشنواره فیلم فجر در سال ۸۶ و رسیدن به مرحله نامزدی بهترین فیلم اول آن جشنواره، تا یک ماه قبل اجازه اکران عمومی نداشت.
«تنها دو بار زندگی میکنیم» جایزه بهترین فیلمنامه، برنده جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره گرانادای اسپانیا را برده و برنده جایزه بهترین بازیگر زن و مرد از جشنواره اوشین سینهفن، برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره نتپک، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد، اسکرین آسیا پاسیفیک شدهاست. همچنین در جشنوارههای شیکاگو، موزه هنرهای زیبای بوستون، مکزیکوسیتی، اوبین فرانسه و سینمای جنوب به نمایش درآمده است.
در نشست بررسی فیلم که با حضور بهزادی، محسن خیمه دوز، شیوا مقانلو و مجید تیموری برگزار شد، کارگردان فیلم به ادبیات اشاره کرد و گفت: «ادبیات پیچ ناگهانی زندگی من محسوب میشود. در سالهای تحصیل در رشته سینما تا به امروز دل در گرو ادبیات داشتهام و علاقهام به ادبیات را از فیلمم هم به راحتی میتوان استباط کرد. من موقعی به تحصیل در رشته سینما میپرداختم که داشتن نوار ویدئو جزو موارد ممنوعه بود. ما فیلمها را به زحمت و با دلهره پیدا میکردیم. اما تهیه کتاب دشواری زیادی نداشت. کتابهای ادبی ترجمهای و تالیفی خوب زیادی را هم میشد به راحتی به دست آورد و در لذت مطالعهشان غرق شد».
بهزادی در این نشست درباره ایده اولیه فیلمش گفت: «دریغناکی کارهای ناکرده و حسرت راههای نرفته ایده اولیه این فیلم به حساب میآید. منکوشیدهام فیلمی بسازم که به تعداد بینندههای آن خوانشهای متفاوت نیز از اثر ارائه شود و چون از حاکمیت دیکتاتورگونه مولف گریزانم تا جایی که توانستم در فیلم نیز خلاف این مسیر حرکت کردم.»
محسن خیمهدوز، «تنها دو بار زندگی میکنیم» را هدیه بصری ازشمندی دانست که تا به حال با هیچ نقد منفیای روبرو نشده. او با تفکیک فیلمها به دو بخش فرم سینمایی و محتوای اثر، فیلم مورد بحث را در هر دو زمینه قابل تامل و موفق ارزیابی کرد. و گفت: «فیلم داستان خطی سرراستی ندارد و به همین دلیل تماشای آن با یک ذهن مالوف به فرمهای معمول شاید به طرد اثر بیانجامد، اما این فیلم در عین داشتن ماهیتی سیال مخاطب عام را نیز با خود همراه میکند.»
این منتقد فیلم، این فیلم را واجد ویژگیهای ضد سینما دانست و گفت: «در فیلم آنتیسینما وقایع به شکل پیوسته اتفاق نمیافتد و از روایت خطی خبری نیست. در این فیلم رویدادها شکل زیگزاگی یا رفت و برگشت دارند و سیالیت ذهن جاری در داستان نه با فلاشبکهای ساده که با فرمهای خوب تدوینی و نگارشی هویت مییابد. علاوهبر سیال بودن زمان، دیدن معلول قبل از علت هم از ویژگیهای آنتیسینما است که در این اثر به خوبی جلوه یافته.»
وی در ادامه سخنانش با اشاره به مقوله «پرشهای تدوینی» گفت: «پرشهای تدوینی خصلت دیگر آنتیسینماست. فیلم مورد بحث ما به واسطه استفاده از همین پرشهای تدوینی هم از نظر زیباییشناسی ارتقا پیدا کرده و هم بهرغم مدت زمان ۱۰۰ دقیقهای اثر، ساختاری مینیمال پیدا کردهاست.»
خیمه دوز در بحث مربوط به محتوا، مضمون فیلم را به دو بخش جهانشمول و بومی تقسیم کرد و بخش جهانشمول را مربوط به ویژگی اگزیستانسیالیستی قهرمان فیلم و یک موقعیت انسانی دانست؛ یعنی حسرت نداشتهها و موقعیتهای از دست رفته.
او فیلم را علاوه بر داشتن مضمون جهانشمول، دارای زمینه بومی هم خواند که طبق ارجاعات موجود در اثر به دهه شصت خورشیدی دلالت میکند و باعث میشود فیلم در کنار فرم احساسی و عاطفی به فرم انتقادی هم دست بیابد و در دنیای سینمای اندیشه نیز حرفی برای گفتن داشته باشد.
دکتر حمیدرضا شعیری، استاد دانشگاه تربیت مدرس نیز درباره این فیلم گفت: «بهرغم اینکه ما با فیلم غیرکلاسیکی روبرو هستیم که با عادتهای دیداری ما هماهنگ نیست، مخاطب از برقراری رابطه با فیلم بازنمیماند و این نتیجه حضور کدهای نشانهشناسی فراوانی است که امکان همراهی بیننده را فراهم میسازد.» شعیری درباره ساختار فیلم گفت: «فیلم نقطه سکون ندارد. خشونت موجود در اثر هم خشونت کلاسیکی نیست و اگرچه فیلم معمولا در فضاهای بسته و کوچک ضبط شده، شکسته شدن این فضاها با نشانههای کوچکی که گشوده میشود، فضا را قابل تحمل میکند و مانع خستگی مخاطب میشود.»
شعیری به سمبلها و نشانهها در فیلم تنها دوبار زندگی میکنیم اشاره کرد و گفت: «من این اثر را یک فیلم پازلی مینامم؛ چراکه کارگردان امکان مشارکت بیننده در چینش قطعات پازل را نیز فراهم کرده و قرار نیست تماشاگر آن یک تماشاگر صرف باشد.»
شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم، به داستان فیلم پرداخت و فیلم را دارای روایتی برشمرد که خطی و کلاسیک نیست و هوشمندی کارگردان در این است که در عین بیان قصه توانسته از روایتی نوین بهره ببرد و بر جذابیت کارش بیفزاید. به اعتقاد این نویسنده به خاطر ساختار تدوینی نوینی که در قیاس با معیارهای ایرانی داشته، ماهیت کلاسیک روایت به چشم نمیآید».
مقانلو در ادامه سخنانش به حضور پیوسته رنگ آبی در صحنههای فیلم هم اشاره کرد و گفت: «رنگ آبی فیلم را در خودش غرق کرده. ما پیشتر پذیرفتهایم که آبی رنگ آرامشبخشی است، اما فیلم دارای ساختار متقابلی است که تنش ایجاد میکند و ترکیب این تنش با رنگ آبی به نظر من ترکیب موفقی را به وجود آورده است.»
شروع پلان اول فیلم با پشت سر قهرمان نکته دیگری بود که مقانلو به آن اشاره کرد و آن را خلاف عادتهای سینمایی تماشاگران دانست. او اظهار داشت که چنین شروعی در سینمای ایران تا کنون نمونه مشابهی نداشته.
مجید تیموری، داستاننویس، به عنوان آخرین سخنران نشست، مساله خردهروایتها را پیش کشید و گفت: «خردهروایتها در این فیلم از اهمیت زیادی برخوردار هستند. هر خردهروایتی که وارد فیلم میشود به شکل کامل تعریف و سپس از فیلم خارج میشود؛ درحالیکه در فیلمهای ایرانی معمولا خردهروایتها پس از ورود به اثر بدون اینکه به جایگاه واقعیشان برسند از فیلم خارج میشوند.»
بهنام بهزادی کارگردان فیلم سینمایی «تنها دو بار زندگی میکنیم» در نشست سینما ادبیات و فلسفه در شهر کتاب، ادبیات را پیچ ناگهانی زندگیاش بر شمرد.
کد خبر 39485
نظر شما