وقتی عده ای می توانند در روز روشن با سلاح سرد - و به ادعای مضروب - همراه سلاح گرم، تخریب، تعقیب و حبس مهمان در کلانتری - که این آخری دروازه ی عدالت اجتماعی است - بساط سخنرانی نماینده ای از خانه ملت را که به فرموده ی بنیانگذار انقلاب اسلامی( ره ) "عصاره ی فضائل ملت" است و البته "در راس امور" برچینند، و بعد وکیل مدافع این نماینده را با نوشتن "اخطار اول" بر روی خودرو اش متذکر شوند که شغلت را ول کن و از هیچ شاکی و متهمی دفاع نکن و همچنین در روزهای روشن قبلی، عده ای دیگر صورت نوامیس همان ملت را با اسید متلاشی کنند، دیگر نمی توان از جوانان و کودکان برای همکاری در حفظ آرامش آخرین سه شنبه ی سال آنهم سالی که با توحشِ رو به افزایش افراطیون داعشیُ برگی سیاه تر را در تاریخ ماندگار کرد، خرده گرفت.
الگوی جوانان و نوجوانان ما در عرصه های فرهنگی کیست؟ چیست؟ دلخوش بالیدن به کدام میراث بجا مانده از گذشته هستیم؟ آیین ها و سنتهای ایران باستان یا آموزه های اخلاقی اسلام؟ کدام رفتار این زمان ما مطابق با کدام یک از میراث گذشتگانمان است؟ پاسخی به این پرسشها نداریم و این بی جوابی نشانگر وجود خلاء عظیم فرهنگی در لایه های مختلف اجتماعیست .
جامعه شناسان این حالت را "آنومی" تعبیر کرده و آن را منشاء بروز جرایم مختلف می دانند در این فضا افراد نمی توانند هنجار را از ناهنجار تشخیص داده و کسی دیگر از درون خواستار حفظ ارزشها نخواهد بود. این سستی اجتماعی و این خطر بالقوه که در حال فعلیت یافتن است جامعه را با دگردیسی و تغییر الگوهای رفتاری انسانی و اخلاقی مواجه می سازد و آنچه تا بحال از فرهنگ منحط شرق و غرب برایمان گفته بودند، به ناگاه گریبان خودمان را خواهد گرفت(اگر تا بحال گرفتارش نشده باشیم ).
نظر شما