شرمالشیخ باز هم میزبان رهبران عرب و البته غیرعرب شد. موضوع این مهمانی هم درست مانند همیشه یک چیز است: فلسطین. البته این بار اندکی با دفعات پیش فرق دارد. این بار رهبران جهان دور هم جمع شدند تا بهای تخریبهای اسرائیل در غزه را پرداخت کنند. اسرائیل در جنگی نابرابر و بیست و سه روزه غزه را به ویرانه ای تبدیل کرد و حالا همه از جمله ایالات متحده که در برابر حملات اسرائیل سکوت اختیار کردهبود، در شرمالشیخ مصر دور هم جمع میشوند تا در ژستی سیاسی از بازسازی غزه سخن بگویند و البته دلارهای خود را به دولت محمود عباس که کنترل کرانه باختری و نه نوار غزه را بر عهده دارد، بپردازند.
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده در نخستین سفر خود به آسیای شرقی و در اندونزی که کشوری مسلمان است به صراحت اعلام کرده بود که در کنفرانس بازسازی غزه در شرمالشیخ شرکت خواهد کرد. در آن زمان هم خانم هیلاری مشخص کرد که تنها برای کامل کردن اموری که جورج بوش از آن غافل بوده است،در این کنفرانس حضور خواهد داشت. اما نکتههایی که آقای بوش به گمان خانم هیلاری کلینتون فراموش کردهاند: تضعیف دولتی دموکرات که در حال حاضر در غزه اختیار امور را در دست دارد و تنها به این دلیل به انزوا کشیدهشدهاست که هموطنانش در انتخاباتی دموکراتیک به آن رای مثبت دادند. نکته دوم اما کمک به دولت فلسطینی حاضر در کرانهباختری است . هیلاری هم به دنبال افزایش قدرت تشکیلات خودگردان فلسطین در برابر حماس است و هم میخواهد هر چه سریعتر راهکار تشکیل دو کشور مستقل را به کرسی بنشاند. نکتهای که خانم رایس فراموش کردهاست این است که جورج بوش هم دقیقا از زمان به قدرت رسیدن حماس در نوار غزه همین استراتژیهای محکوم به شکست را بیاندک وقفهای دنبال کرد.
اما آنچه که در دو سال گذشته در غزه و کرانهباختری به تصویر کشیدهشد،روایت دیگری است. داستان را از هر زوایهای که بخوانیم تنها به یک نتیجه واحد میرسیم: جهانیان تمام همت خود را جمع کرده و به یاری محمود عباس و سلام فیاض نخست وزیر نه چندان منتخب تشکیلات خودگردان رفتند.هدف هم یک چیز بود: انزوای حماس.اما نه تنها حماس از صحنه محو نشد بلکه راهکار تشکیل دو کشور مستقل در کنار یکدیگر هم بیش از پیش در بنبست قرار گرفت.
حالا زمان برای انتخاب راهی متفاوت فرا رسیدهاست. جورج بوش در آخرین سال حضور در قدرت به فکر وعدهای افتاد که از مدتها پیش به جهانیان داده بود : بحران اسرائیل و فلسطین تا پیش از سپردن سکان کاخ سفید به رئیسجمهوری جدید حل خواهد شد. کنفرانش آناپولیس به گمان بوش راهی بود برای نیل به همین هدف.کنفرانسی که تنها مقدمهای بود برای انواع مذاکرات محرمانه و غیرمحرمانه میان مقامات حماس و اسرائیل. بوش برای نیل به این هدف بیش از حدی که از یک رئیسجمهوری امریکایی انتظار میرفت از خود صبر و حوصله نشان داد. حالا به مدد تمامی آن مذاکرات شکست خورده راهی بس روشن تر در برابر اوباما ظاهر شدهاست.
چند محور در تمامی مذاکرات میان اسرائیل و فلسطینی ها و به طور خاص حماس مشترک است: عبارتی به نام عقبنشینی اسرائیل ، ذات خصومتی که نتیجه سالها جنگ و خونریزی است، نقش سازمانها و نهادهای بینالمللی ، بحث آزادی اسرای فلسطینی، آزادی ارسال کمکهای بشردوستانه به فلسطین، سرنوشت مرزها و البته قاچاق اسلحه.
اما این روزها بیش از تمامی این محورها یک چیز در ذهن هر دو طرف رژه میرود: خشونت. حمله اسرائیل به نوار غزه به نیت ریشهکنی حماس و کشته شدن بیش از هزار فلسطینی در این حمله چیزی جز خشونت صرف را در ذهن فلسطینیها متبادر نمیکند. حالا هر دو طرف مشروعیت هم را زیر سوال میبرند.
در شرمالشیخ این روزها هیچکس به دیگری هدیه صلح نوبل نمیدهد. هیچکس دیگری را به نشانه پیروزی در آغوش نمیگیرد. هیچ دو نفری هم در مقابل دوربین خبرنگاران دستان یکدیگر را نمیفشارند تا اثبات کنند که توافقنامهای بیسابقه امضا کردهاند. ابراز اطمینان کردن در خصوص پیروزی این مذاکرات به همان اندازه عجیب و دور از ذهن است که هم اکنون ادعا کنیم دو طرف تمامی اختلافات را به کناری نهاده و صلح برقرار شدهاست.
نخستین گام برای نزدیکی به صلح اما در برقراری آتشبسی نهفتهاست که هم منفعت اسرائیلیها را در برداشته باشد و هم حماس را. بدین ترتیب ضریب موفقیت و بقای این آتشبس هم افزایش مییابد. آخرین آتش بس میان طرفین در ژوئن سال 2008 آنچنان ضعیف تنظیم شده بود که نقض آن منتهی به حمله اسرائیل به نوار غزه شد. در آتشبس فوق هیچ شرط و شروطی بر روی کاغذ نوشتهنشده بود و در نتیجه هر کدام از طرفین تعبیر خود را از واژههای مورد توافق داشتند. آتشبس جدید باید مکتوب و روشن باشد. میانجیگرانی که قرار است واسطهای باشند برای انعقاد این آشبس باید تمامی پیششرطهای حماس برای بازگشایی مرز غزه با مصر را لحاظ کنند و البته باید فکری هم برای آنچه که اسرائیل قاچاق اسلحه از مصر به غزه میداند، کرد.
نیل به چنین آتشبسی چندان آسان نیست. یک درس را فلسطینیها نباید فراموش کنند و آن هم این است که : این مذکرات ره به هر جا که ببرد ایالات متحده تنها به دنبال یک چیز است: حل موضوع در فاصله زمانی کمتر و البته با هزینه کمتر. اشتباه دولت بوش در تکیه بر سیاستمداران و جریانهای سیاسی در اسرائیل و فلسطین بود که هیچ کدام از مقبولیت و توانایی کافی برای این امر برخوردار نبودند.اوباما باید تمام تلاش خود را به کار گیرد تا پا جای پای بوش نگذارد.
جورج میچل فرستاده ویژه اوباما به خاورمیانه برای حل همین مشکلات است. میچل باید با نگاه به برقراری صلح ماموریت خود را آغاز کند اما در مرحله نخست باید به فکر برقراری آتشبسی باشد نه شش ماه یا هشت ماهه بلکه حداقل ده ساله. آتشبسی که فلسطینیها و اسرائیلیها به دوام آن مطمئن باشند. هر دو طرف باید برای مدتی طولانی یکدیگر را تحمل کنند. حماس باید حق حکمرانی آزاد و بیدردسر را داشتهباشد. اسرائیلیها هم باید خیالشان از بابت حملات موشکی جنبشهای مقاومت آسوده باشد. بر همین اساس هیچ کدام از طرفین نباید از آتشبس موجود برای اعمال تغییرات پایدار و دائمی استفاده کنند.
بیشک ورود به اینچنین مرحلهای از مذاکرات جنجال بسیاری به راه انداخت. ایالات متحده پیش از این ادعا کردهبود که حماس گروهی تروریستی است و واشنگتن تنها با دولت مشروع تشکیلات خودگردان فلسطین مذاکره خواهد کرد. باراک اوباما در صورت مذاکره با حماس به تابوشکنی متهم خواهد شد. اما چه ایرادی در این تابو شکنی نهفته است؟ مگر اوباما با شعار تغییر در استراتژیهایش نیامده بود؟
حماس تا کنون بارها اعلام کرده است که خواهان حل اختلافات از راه دیپلماسی است و اکنون زمان آن فرا رسیده است که اوباما از این حسن نیت حماس استفاده کند. ازسوی دیگر ذات گفتگو با حماس نمیتواند مشکلآفرین باشد بلکه این ماهیت این مذاکره و کیفیت آن است که برای جامعه جهانی اهمیت دارد. ماهیتی نظیر امکانات و اختیاراتی که ایالات متحده در اختیار حماس میگذارد. جورج بوش هم پیش از این هنگامی که میانجیگری مصر میان حماس و فتح را پذیرفت به زبان بیزبانی به مشروعیت این گروه برای مذاکره صحه گذاشت.
در مسائل داخلی فلسطین هم زمان آن فرا رسیده است که جامعه جهانی با چشمانی باز از طیفی سیاسی در فلسطین حمایت کند که توانایی ایجاد تغییرات بنیادین را داشته باشد. این بدین معناست که حماس و فتح باید به انتخاباتی دموکراتیک تن بدهند تا پس از برگزاری آن یک دولت مقتدر و مردمی اختیار امور در کشور را در دست بگیرد.
فارین پالیسی سوم مارس 2009 / ترجمه : سارا معصومی
نظر شما