اقتصادنیوز بیانیه 5 استاد اقتصاد در مرگ یک کارآفرین را منتشر کرد.

محمود ختایی، استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی؛ محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان؛ عبدالحسین ساسان ، استاد بازنشسته اقتصاد دانشگاه اصفهان؛ حسن طایی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و محمد طبیبیان، استاد بازنشسته اقتصاد در موسسه عالی آموزش و پژوهش در برنامه‌ریزی و توسعه در بیانیه‌ای به بهانه فوت یک کارآفرین به مسائل حاد این حوزه پرداخته‌ و از مشکلات کارآفرینی و مظلومیت کارآفرینان در ایران سخن گفته‌اند. 

در این بیانیه آمده است:

هنگامی که خبر مرگ سنایی را به مولانا جلال‌الدین رومی دادند، او بسیار بی‌تاب شد و همه آموزه‌های خویش را در باب پذیرش و استقبال از مرگ، از یاد برد. گویی مرگ که از دیدگاه مولانا یک دگردیسی وجودی زیبا و یک پرواز دوست داشتنی بود، اکنون که نوبت به سنایی رسیده به یک فاجعه تحمل ناپذیر تبدیل شده است. مولانا در اندوه ژرفی فرو رفت. غم ژرفی که از آن غزلی جاودانه سربرآورد تا نسل‌های آینده را نیز در اندوه مولانا شریک سازد:

گفت کسی خواجه سنایی بمرد / مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد
کاه نبود او که به بادی پرید / آب نبود او که به سرما فِسُرد
شانه نبود او که به مویی شکست / دانه نبود او که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان / کو دو جهان را به‌جوی می‌شمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند / جان و خِرَد سوی سماوات بُرد

و این حکایت اندوه ما بود وقتی خبر پرواز روح کارآفرین بزرگی چون مرحوم حاج محمدعلی موسی‌خانی را شنیدیم. این روزها خبرهای فراوانی از مرگ‌‌های غیرمنتظره به ما می‌رسد اما برخی مرگ‌ها نمادین هستند و با خود حامل یک جهان پیام‌اند. برای ما مرگ موسی‌خانی چنین بود. که اگر ژرف بیندیشیم با مرگ هر کارآفرین گویی ما شهروندان ایرانی گنج زرینی و سرمایه نمادینی را از دست داده‌ایم. سرمایه‌هایی که هیچگاه قدرشان را به درستی ندانستیم. مرگ‌ هیچ کارآفرینی «نه کاری است خُرد». 

هر کارآفرین بزرگی که بمیرد گویی مخزنی از الهام و چراغی از امید در گوشه‌ای از سرزمین ما مرده است. در زمانه‌ی پر اضطراب کنونی، با مرگ هر کارآفرین، گویی شماری از کارگران ما امنیت شغلی خویش را از دست می‌دهند و چراغ امید در خانه‌های بسیاری خاموش می‌شود، و بیکاران تازه‌ای به خیل بیکاران ما افزوده می‌شود. 
کارآفرین، کاه نیست که به بادی در غلتد و آبی از آب تکان نخورد. بلکه نخل پرباری است که اگر فرو افتد، شیرین‌کامان بسیاری را گرفتار تلخکامی می‌کند. هیچ کارآفرینی دانه نیست که چون بر زمین افتد به سادگی نهال تازه‌ای از خاک او سرزند. بلکه سال‌های سال ‌می‌بایست تا «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شوند» تا از میان خیل پرشمار شهروندان یک کشور، کارآفرینی پدیدار شود و قابلیت‌های بالقوه‌ی نهفته در مغز و بازوی انسان‌های دیگر را به فعلیت درآورد. و مرحوم موسی‌خانی یکی از این نخل‌های سربلند و پرباری بود که در توفان حوادث سالهای اخیر و بادهای سَمومی که از عالم سیاست به سوی اقتصاد ما وزید، بر زمین افتاد. 

مرحوم محمد علی موسی‌خانی

مرحوم محمد علی موسی‌خانی

ما هیچ گاه او را از نزدیک ندیده‌ایم اما وصف کار او را شنیده‌ایم و دانستیم که با کارآفرینی بزرگ روبه‌رو بوده‌ایم. چرا که هر چه ساخت از هیچ ساخت؛ چرا که چهل سال پیش از کارگری در یک کارگاه کوچک کیک‌سازی شروع کرد اما ساختن یک امپراتوری بزرگ اقتصادی را هدف گرفته بود. او به افق‌های باز و فراخ، ‌می‌نگریست و توانسته بود گریبان خویش را از تنگنای شیوه‌های سنتی و محافظه‌کارانه مدیریتی رهایی بخشد. در سرزمینی که همه به شهرو دیار خود وابسته اند او به اصفهان مهاجرت کرد و دیار غربت را به دیاری آشنا بدل ساخت و کاری کرد کارستان که همه چشم‌ها را ربود و یک تنه دو واحد از بزرگترین بنگاههای اقتصادی استان را در حوزه صنایع غذایی پایه‌گذاری و هزاران اشتغال ایجاد کرد.

و متاسفانه همچون همه خیره‌سری‌ها و بدشگونی‌هایی که عالم سیاست برای این کشور داشته است، در برآمدن و برافتادن دولت‌ها، و بی ثباتی ها و گاه بی قانونی های حاصل از این گردش دوران، موسی خانی نیز گرفتار توفان ویرانگرِ آشوب در شرایط اقتصادی و سیاسی ایران شد. نخست برگهایش ریخت، سپس شاخه هایش را شکستند و آنگاه تن تنومندش بر خاک افتاد. بی‌گمان موسی‌خانی نیز همانند هر انسان دیگری در تصمیمات اقتصادی خویش دچار اشتباهاتی شده است. اما تفاوت است میان جامعه‌ای که وقتی کارآفرینش اشتباه می‌کند و به مشکلاتی در می‌افتد به حمایت از او بر می‌خیزد، تا جامعه‌ای که وقتی کارآفرینش، تصمیمی اشتباه گرفت یا در گردش روزگار به مشکلاتی برخورد و دوران شکوفایی‌اش به پایان رسید، نه تنها او را رها می‌کند بلکه در راه نجات او هم سنگ اندازی می‌کند. آری اگر چند سال پیش که شورای اداری استان اصفهان از بودجه نجات بنگاههای مشکل‌دار برای او هم سهمی درنظر گرفته بود، تنگ نظری و سیاست بازی نکرده بودند و مصوبه شورا اجرا شده بود، شاید اکنون موسی‌خانی و صنعت موسی‌خانی همچنان زنده بود. و این همان موسی‌خانی بود که در طول چهل سال فعالیت اقتصادی‌اش دهها موسسه خیریه را تاسیس و حمایت کرد. اما وقتی خودش نیازمند دست خیر دیگران بود او را رها کردیم.

مرحوم محمد علی موسی‌خانی

مرحوم محمد علی موسی‌خانی

موسی خانی با تحمل تندباد حوادث ویرانگری که در این سالها دمید به نماد مظلومیت کارآفرینی در این دیار تبدیل شد. کارآفرینان این دیار مظلومند زیرا هنوز هستندکسانی که تفاوت میان یک کارآفرین نوآور را با یک رانت‌خوار سیری‌ناپذیر یا اشراف‌زاده ثروتمند نمی‌دانند. مظلومند چون هیچ دست یاری رسانی پیرامون خود نمی بینند، بلکه هر دستی می‌بینند یا یاری خواه است یا مطالبه‌گر. مظلومند چون هنوز بسیاری از دولتمردان ما نمی‌دانند که سرمایه اصلی برای جهش اقتصادی در هر کشوری بویژه اقتصاد رکود زده ما، کارآفرینان ریسک پذیر، صبور و نوآورند نه منابع نفت وگاز و کانسارهای رنگارنگی که آنها را دچار غرور و سرمستی می‌کند و از توجه به گنج‌های نهفته در میان شهروندان غافل می‌سازد. مظلومند چون هنوز دستگاههای نظارتی ما نمی‌دانند که ارزش‌ برخی از کارآفرینان ما حتی از ارزش برخی آثار باستانی ما بیشتر است و بنابراین کارافرین را نباید با ارزش پول سنجید و او را به خاطر شکست‌هایی که بخش اعظم آن ناشی از بی‌ثباتی‌ها و سوء مدیریت کلان اقتصادی کشور بوده است مقصر دانست. مظلومند چون کودکان ما نام بسیاری از بازیگران، خوانندگان و فوتبالیست‌های داخلی و جهانی را می شناسند ولی هیچ نامی از هیچ کارآفرین ایرانی در ذهن آنها ننشانده‌ایم. مظلومند چون در دنیایی که همه به کوچکی خو گرفته اند آدم های بزرگ را برنمی‌تابیم. مظلومند چون در عصری که پی‌درپی فسادهای افسانه‌ای پدیدار می‌شود بازشناسی یک کارآفرین حقیقی از یک رانت‌خوار فاسد کاری بس دشوار است.

مظلومند چون هنوز نظام مالیاتی ما به این باور نرسیده است کارآفرینان بار سنگین مستمری ایام بیکاری نیروی کار را از دوش دولت‌ها بر‌می‌دارند و بر دوش خویش می گذارند. مظلومند چون هنوز نظام بیمه و بانک ما نمی‌داند که در دوران رکود اقتصادی باید به حمایت از کارآفرینان برخیزند نه آن‌که فشار برای بازپس گیری بدهی‌های کارافرینان را بیفزایند و آنان را زمین‌گیر و محاکمه و زندانی کند. مظلومند چون قوه قضاییه ما نمی‌داند که زندانی کردن یک کارآفرین مانند تخریب کردن یک اثر باستانی است که عمرهایی و هزینه‌های گزافی برای ساخت آن صرف شده است. مظلومند چون بر خلاف همه دنیا، قانون ورشکستگی در این دیار به یک قانون مهجور و صوری و ناکارآمد تبدیل شده است و به همین علت باعث شده است که وقتی کارآفرینی در مسیر پر از مخاطره‌ی خویش ناکام می‌ماند محکوم به نابودی است و اجازه شروع دوباره نخواهد داشت. مظلومند چون مردم ما هنوز در داوری خویش در مورد آنان، بین قصور و تقصیر تفاوتی نمی‌گذارند و اگر کارآفرینی شکست خورد به جای آن که انگشت اتهام را به سوی شرایط و عوامل بیرونی نشانه روند که کارآفرین را به سوی شکست سوق داده است، به سوی شخص کارآفرین نشانه می‌روند. مظلومند چون دولت‌های ما اغراض سیاسی خود را در برخورد با کارآفرینان نیز سرایت می‌دهند. 

و سرانجام کارآفرینان ما مظلومند زیرا هنوز دانشگاههای ما احساس مسئولیت نمی‌کنند تا بستر افکار عمومی را برای پیشروی کارآفرینان به سوی افق‌های مبارک هموار و سازگار کنند و دانش خویش را در جهت تصحیح و تقویت عملکرد کارآفرینان به کار نمی‌گیرند. فراموش نکنیم که هشتاد سال از تاسیس نظام دانشگاهی ما می گذرد اما هنوز ما هیچ رشته‌ای برای آموزش، تقویت و مشاوره به کارآفرینان تاسیس نکرده ‌ایم.

روان مرحوم موسی‌خانی شاد باد که در مسیر فعالیت کارآفرینانه‌ی خود داغ همه این نابه‌سامانی‌ها و نارسایی‌های اجتماعی، سیاسی، قانونی و علمی را بر پیکر خویش آزمود و مظلومانه و در سکوت تحمل کرد تا هنگامی که مرگ، او را رهایی بخشید. ما او را نماد مظلومیت کارآفرینی در ایران می‌دانیم. شک نکنیم تا زمانی که نظام تدبیر در این کشور برای حمایت، اعاده حیثیت و تجلیل از کارآفرینانی همچون مرحوم موسی‌خانی تدبیری نیندیشد و سازوکاری طراحی نکند، کارآفرینی در این دیار، جانی نخواهد گرفت. مطمئن باشیم تا زمانی که از جهادگر اقتصادی چون مرحوم موسی‌خانی اعاده حیثیت و تجلیل نکنیم و تندیس او را در میدان شهر مان برپا نکنیم یا خیابانی را به یاد او نام نگذاریم، هرگز کارآفرینی در این دیار ریشه نخواهد گرفت. روانش شاد و راهش پر رهرو باد. 

3939

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 488187

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 5 =