تیستو پسر زیبا و کوچکی بود که «مثل دیگران» نبود و با همه فرق داشت. پسر خوش‌لباسی که پدر و مادر خوشگل و پول‌داری داشت، ضرب و تقسیم و حساب و کتاب کردن را با شیرینی‌ها و دستهٔ پرستوها آموخته بود و چون همهٔ آموزش‌هایش در کلاس رویاها بود، از مدرسه و جمع‌های آموزش رسمی رانده شد.

سرویس کتاب خبرآنلاین در ایام تعطیلات عید هر روز یک پیشنهاد «کتاب‌خواری» دارد تا در کنار شیرینی و آجیل نوروزی و همچنین نسیم و آفتاب بهاری، فرهنگ در میان سفره هفت‌سین شما جایی باز کند و «کتاب» میهمان چشم‌ و ذهن و دل شما شود، هر روز با یک پیشنهاد و چند عیدی دیگر معطر به عطر کاغذ میهمان شما هستیم؛ از 29 اسفند 88 تا 12 فروردین89؛ قفسه کتاب‌هایتان را نو کنید با خبرآنلاین!

***

«تیستو» اسم عجیبی است که در هیچ کتابی نمی‌شود پیدا کرد، نه در فرانسه و نه در هیچ کشور دیگری. شخص خارق‌العاده و یا برگزیده‌ای هم به اسم تیستو هیچ وقت وجود نداشته است...اما پسر کوچولویی بود که همهٔ مردم تیستو صدایش می‌کردند... و لازم است در این باره کمی توضیح داده شود:

««یک روز بلافاصله بعد از تولد این پسر کوچولو، که اندازه‌اش بزرگ‌تر از یک نان در سبد یک نانوا نبود، مادرخوانده‌ای با لباس آستین بلند و پدرخوانده‌ای با کلاه سیاه، او را به کلیسا بردند و به کشیش گفتند که اسمش «فرانسوا باتیست» است. در آن روز، پسر کوچولو - مثل هر کوچولوی دیگری در چنین روزی- خیلی ناراحت بود و بس که فریاد زده بود صورتش حسابی قرمز شده بود. ولی آدم بزرگ‌ها، که هرگز از ناراحتی‌های تازه‌به‌دنیاآمده‌ها چیزی نمی‌دانند معتقد بودند که اسم بچه همان فرانسوا باتیست باید باشد...

آدم‌بزرگ‌ها درباره همه چیز، فکرهای از پیش ساخته شده‌ای دارند که وادارشان می‌کند بدون فکر کردن حرف بزنند، و می‌دانیم که فکرهای از پیش ساخته شده همیشه عقاید نادرستی بوده‌ است. این عقاید برای سال‌ها پیش است و معلوم نیست به دست چه کسی ساخته و پرداخته شده است. این‌ها دیگر حسابی هم کهنه شده، ولی چون تعداد این عقاید و افکار زیاد است، و دربارهٔ همه چیز هم هست،‌ کم‌تر اتفاق می‌افتد که کسی آنها را عوض کند یا تغییری درشان بدهد...
موهای تیستو طلایی بود و نوکشان فرفری. در نظر بیاورید پرتوی آفتاب را که با نوک فرفری به زمین برخورد کند. تیستو چشم‌های درشت آبی‌رنگ داشت و لپ‌های قرمز و شاداب. زیاد می‌بوسیدنش. چون آدم‌بزرگ‌ها مخصوصاً آنها که سوراخ‌های دماغشان بزرگ و سیاه است و روی پیشانیشان چین و چروک افتاده،‌ توی سوراخ گوش‌هایشان هم موهای فراوان روییده، دائم لپ‌های شاداب پسر کوچولوها را می‌بوسند و خیال می‌کنند آنها از این کار خوششان می‌آید...

در اولین روز مدرسه، تیستو با جیب‌هایی پر از نمرهٔ صفر به خانه برگشت. روز دوم تنبیه شد و مجبور شد دو ساعت بیش‌تر از دیگران در مدرسه بماند، یعنی دو ساعت بیش‌تر از دیروز در کلاس بخوابد!...تیستو از خودش پرسید: «چی می‌خواد به سرم بیاد؟» اما دیگر نتوانست بخوابد. واقعاً باید قبول کرد که آن خوابیدن توی کلاس، و این نخوابیدن توی تخت خواب، خیلی عجیب و ناامیدکننده است... و بعد ناگهان، دست‌های کوچک تیستو را توی دست‌های بزرگ و زمختش گرفت و گفت: «انگشت‌هایت را به من نشان بده!» و با دقت هرچه تما‌م‌تر، انگشت‌های شاگردش را امتحان کرد، بالا و پایینشان کرد، توی سایه و توی روشنی، خوب براندازشان کرد، لحظه‌ای خاموش ماند و فکر کرد و  فکر کرد و سرانجام گفت: «پسرم! چیز عجیب و در عین حال جالبی برایت پیش آمده»...

تیستو بدون آنکه خجالت بکشد، ادامه داد: مثلاً متوجه شده‌ام که اسب وقتی خوب قشو شده باشد، و موهایش را خوب شانه کرده باشند و یال‌هایش را با کاغذ نقره‌ای بافته باشند، خوشحال‌تر است از وقتی که بدنش از پهن پوشیده است. این را هم می دانم که وقتی باغبان‌باشی سبیلو، درخت‌هایی را که شاخ و برگ زیادی ندارند می‌بیند، لبخند می‌زند. آیا این نظم و ترتیب نیست؟

مهم‌ترین چیز در یک شهر، نظم و ترتیب است. ما اول از جاهایی دیدن می‌کنیم که دارای نظم و ترتیب بیشتری است. یک شهر، یک کشور یا یک جامعه، اگر بدون نظم و ترتیب باشد، در حکم باد هواست و زیاد دوام نمی‌آورد. نظم و ترتیب چیزی است غیر قابل اجتناب و برای برقرار کردن این نظم، باید بی‌نظم‌ها را مجازات کرد!...»»


سطرهایی که خواندید، قسمت‌هایی از کتاب «تیستوی سبز انگشتی» بود. تیستو پسر زیبا و کوچکی بود که «مثل دیگران» نبود و با همه فرق داشت. پسر خوش‌لباسی که پدر و مادر خوشگل و پول‌داری داشت، ضرب و تقسیم و حساب و کتاب کردن را با شیرینی‌ها و دستهٔ پرستوها آموخته بود و چون همهٔ آموزش‌هایش در کلاس رویاها بود، از مدرسه و جمع‌های آموزش رسمی رانده شد. با راهنمایی پدر و مادرش، آموزش‌های دیگری را در پیش گرفت و با استعدادی که در فطرت او نهاده شده بود، توانست معجزات بی‌نظیری بیافریند؛‌ کارهایی بسیار فراتر از توان یک پسر بچه‌ٔ کوچولو و حتی فراتر از جامعه‌های انسانی!

بیش از پنجاه سال پیش، موریس دروئون فرانسوی، «تیستوی سبز انگشتی» را برای بچه‌ها نوشت. اما او می‌دانست که این داستان را فقط برای بچه‌های کوچک نمی‌نویسد. همه کسانی هم که داستان را می‌خوانند این نکته را درمی‌یابند. آری، روزی همهٔ ما بچه‌هایی کوچک بودیم و حالا بدون اینکه اتفاق شگرفی بیفتد، فقط به جمع آدم بزرگ‌ها اضافه شده‌ایم. در واقع روایت داستان تیستو، روایتی است از زندگی با نیکی، آزادی و احساسات پاک، روایتی که با فطرت آدمی سخن می‌گوید.

این کتاب را لیلی گلستان با کلمات و عباراتی بسیار ساده و شیرین به زبان فارسی برگردانده است. زبانی که همهٔ خوانندگان آن از خردسال تا بزرگسال را تا پایان داستان، بدون اینکه متوجه گذر زمان شوند، پای داستان نگه می‌دارد. سیامک فرخجسته در لابه‌لای هر دو یا سه صفحه از کتاب، تصاویری زیبا نقش کرده است. این تصاویر ساده و سیاه و سفیدند اما هر خواننده در هر گروه سنی، کتاب را که در دست می‌گیرد، اولین اندیشه‌ای که در سر می‌پروراند، رنگ‌آمیزی این نقش‌هاست.

این کتاب را اولین بار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1352 منتشر کرده است. چنین کتاب خوبی متأسفانه تا سال‌ها مهجور بوده است تا اینکه بار دیگر به همت نشر ماهی در سال 1382 منتشر شد. از این حیث، ممکن است این کتاب یادآور خاطراتی شیرین برای یک نسل باشد. متن و اندیشه‌ای که در کتاب وجود دارد، با گذشت این همه سال، کهنه نشده است و برای بچه‌هایی از چند نسل مفید و البته دوست‌داشتنی است. این کتاب 134 صفحه دارد و یک سوم آن را تصاویرش در برگرفته است. ناشر، برای چاپ کتاب، از کاغذی خوب و مرغوب استفاده کرده و با قیمت مناسبی نیز آن را عرضه کرده است.

لطفا بخش دیگری از کتاب را میل کنید: «اگر ما فقط به خاطر این به دنیا آمده‌ایم که روزی مثل بقیهٔ آدم بزرگ‌ها بشویم و عقاید از پیش آماده شده را به راحتی توی کله‌مان جا بدهیم تا روز به روز بزرگ‌تر شوند، که هیچ؛ ولی اگر به دنیا آمده‌ایم که کار به خصوصی را انجام بدهیم یعنی بخوایم که حسابی دنیای دور و برمان را برانداز کنیم، چیزها به این سادگی‌ها توی کله‌مان جا نخواهند گرفت. و آن وقت است که عقاید از پیش ساخته شده نمی‌توانند راهی به مغز ما پیدا کنند.»


........................................................................................
سایر پیشنهادهای نوروزی خبر‌آن‌لاین را در اخبار مرتبط بخوانید!

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 51623

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =