سلول اولیه تجمع و تمدن بشری، خانواده بوده و هست، یعنی خانواده سنگ زیرین مبنای جامعه است. خانواده در طول تاریخ شکلپذیریهای مختلفی داشته: خانوادههای بسیار بزرگ(قبیله)، خانوادههای بزرگ(طایفه)، خانوادههای متوسط(خاندان) و خانوادههای کوچک(خانوار). یکی از آثار سوء مدرنیته بر روی خانواده "د_مده کردن" کانون خانواده است. شاید بعضیها فکر کنند که ازدواج فقط برای رفع گرسنگی، ارضای غریزه جنسی و تداوم نسل است. شاید هم بعضیها چنین بیندیشند که از طریق ازدواج به مال و مقام پدر و مادر طرف مقابل، دسترسی پیدا میکنند یا از تنهایی و تجرد خلاص میشوند.
البته این احتمال را هم باید داد که بعضی وقتها، والدین برای نجات از دست اذیت و آزار مادی و معنوی فرزندانشان، آنها را از سر خودشان باز میکنند و با یک ازدواج ناپخته به دیگری پیوند میزنند. بدیهی است متخصصین با تجربه در امور خانواده، آمار و نتایج شوم این زرنگبازیها "از دیدگاه والدین" را به طور انبوه دارند.
آنچه که نگارنده را بر آن داشت تا بخشی از تجربههای علمی خود را در کتابی با عنوان " مشاوره سبز" برای خوانندگان مشتاق به رشته تحریر درآورد همانا احساس مسوولیتی است که در قبال خطر فروپاشی کرامت انسانی بر خود واجب میداند، چون اگر بشریت به شخصیت و جنسیت بسنده کند، دیر یا زود از حیوانات هم عقبتر میرود (اولئک کالانعام بلهم اضل)، زیرا حیوانات بدون آن که اختیاری داشته باشند با مغز و غریزههای محدود، خود را به کاملترین وجه ارضاء کرده و هرگز هم به دادگاه خانواده مراجعه نمیکنند! ولی بشر دو پا دست به هزار و یک تزویر میزند و وقتی نمیتواند مسائل ازدواجش را حل نماید یا خودش یا دیگری یا هردو را با مشکل مواجه میکند.
از همه بدتر آن که انسانها، بهویژه جهان سومیها و علیالخصوص آقایان کماندیش بر این باورند که مساله ازدواج و همسر و فرزندان از علوم بدیهی است که معارف آن بهطور جدی در نهاد آنها گذاشته شده و به این خاطر حتی مشاورین تحصیل کرده و با تجربه و حتی متدین و متعهد را هم قبول ندارند و آنها را برای دیگران تجویز میکنند و خدا نکند هیچ کس با این گونه جهل و ناآگاهی مواجه شود.
نظر شما