كربن در اين كتاب مفصل، از زاويهاي معنوي به ايران نگريسته و كوشيده از دل متون متنوع و جريانهاي فكري مختلفي كه از ديرباز در اين سرزمين وجود داشته، گزارشي از «چشماندازهاي معنوي و فلسفي اسلامي» بدهد.
او در اين مسير، از شاهنامه تا آثار متعدد شيخ اشراق و متفكران ديگر و از جمله تفسيرهاي قرآن كريم را كاويده و راه تازهاي براي ايرانشناسي راستين گشوده است. كربن در يكي از اين چهار مجلد به موضوع مهم تشيع و تصوف پرداخته؛ چرا كه ايرانيان از همان صدر اسلام و حتي پيش از ورود تازيان به ايران، با اسلام آشنا شده بودند و چه به يُمن وجود صحابي نامداري همچون سلمان پارسي و چه به سبب ايرانيان يمن، تا اندازهاي با اهل بيت(ع) آشنا شده بودند و همين درآمدي بود براي گرايش آنان به تشيع. در دوازدهمين نشست تخصصي انجمن آثار و مفاخر فرهنگي که در ساختمان شماره2 انجمن برگزار شد، استاد رحمتي در سخناني ذيل عنوان «تشيع و تصوف از ديدگاه هانري کربن» به بيان ديدگاه پروفسور كربن پرداخت كه بخشهايي از آن در پي ميآيد:
هانري کربن موهبتي است که نصيب فرهنگ ما شده است. جوانبي که کمتر در يک فرد ديده ميشود، در او به صورت يکجا مشاهده ميشود. او به بسياري از زبانها ـ از سنسکريت و يوناني گرفته تا آلماني و فرانسوي و عربي و پهلوي ـ تسلط داشت، الهيات مسيحي را بهخوبي ميدانست و با متألهان مسيحي حشر و نشر داشت. در عين حال از جريانهاي فلسفي جديد آگاه بود؛ به طوري كه اولين کسي است که هايدگر را به فرانسويها معرفي کرد و كساني مثل سارتر از طريق او با هايدگر آشنا شدند. او پيش از اينکه اسلامشناس باشد، آلمانشناس مشهوري بود. او در عين اينکه متفکر معروفي است، محقق برجستهاي هم هست؛ يعني صرفا گزارشگري نكرده، بلکه کار تحقيقاتي هم انجام داده است. به طوري كه در ترجمههاي فارسي و عربياش با اينکه زبان مادرياش نيست، بهندرت اشتباه پيدا ميکنيم.
وجه اصيل اسلام ايراني
در آثار مختلف کربن به موضوع تشيع و تصوف پرداخته شده است. پروژه فکري وي همانطور که از نام شاهکارش برميآيد، پديدارشناسي وجوه معنوي و فلسفي ديانت، انديشه و عرفان ايران زمين است. شايد مهمترين و منسجمترين بحث وي را در جلد نخست «اسلام ايراني»، که عنوان فرعياش «تشيع دوازدهامامي» است، بتوان يافت. اين كتاب را ميتوان ژرفترين و همدلانهترين اثري دانست که به زبانهاي اروپايي در زمينه «تشيع دوازدهامامي» نوشته شده است. او معتقد است كه حقيقت تصوف همان تشيع است و تشيع نماينده راستين معنويت اسلامي است.
به اعتقاد او تشيع منبع عرفان اسلامي است و تصوف اهلسنت نيز از تعاليم ائمه(ع) برگرفته شده است. در عين حال به نقد تصوف نيز ميپردازد و قائل است كه شيعيان حقيقي در طول تاريخ در سه جبهه پيكار ميكردند: نخست پيكار با اهل ظاهر يعني كساني كه ائمه(ع) را در حد فقها ميدانستند (يک مذهبي فقهي در کنار چهار مذهب فقهي اهل سنت)، دوم اهلسنت، سوم صوفيان كه هرچه دارند، از امامان شيعه است، اما به قول معروف دكاني در مقابل آنها بر پا كردهاند و در حقيقت به غصب متافيزيك دست زدهاند و قطب را در جايگاه امام معصوم نشاندهاند. در حالي كه «تشيع» عين «طريقت» است و كسي كه شيعه است، در مسير سلوك قرار دارد و نيازي به تشكيلات صوفيانه ندارد؛ اين كار به سكولارشدن تشيع ميانجامد؛ زيرا جايگاه ائمه(ع) جايگاهي آسماني است.
کربن ابتدا ميکوشد تا نشان دهد که اگر اسلام را صرف شريعت بدانيم، در آن صورت، ديني مانند مسيحيت در موضعي برتر قرار ميگيرد؛ زيرا در مسيحيت علاوه بر کتاب آسماني، حلول لاهوت در ناسوت (تجسّد خدا در شخص عيسي مسيح(ع)) و پديدار کليسا نيز وجود دارد و به موجب همينها، در مسيحيت رابطه انسان با خدا، يک رابطه زاهدانه، انتزاعي و يکجانبة محض نخواهد بود. اين در صورتي است که ساحت معنوي اسلام ناديده گرفته شود و کل عرفان کنار گذاشته شود. اما معنويت و عرفان، جزء جداناشدني اسلام است و با ورود آن به صحنه رقابت ميان مسيحيت و اسلام، اوضاع به نفع اسلام تغيير ميکند.
تنزيل و تأويل
دو تا از كليد واژههاي اساسي كربن در اين مقوله، دايره نبوت و دايره ولايت است كه يك تفاوت اصلي بين تشيع و ديگران را بازگو ميكند. اهل ظاهر معتقدند بعد از پيامبر اكرم(ص) و ختم نبوت، ارتباط انسان با آسمان قطع شده است و كتاب خدا كفايت ميكند؛ زيرا همه چيز در آن بيان شده؛ اما معتقدان به دايره ولايت ميگويند پس از پيامبر(ص)، دايره تنزيل بسته شده است، اما دايره تأويل ادامه دارد و همانطور كه براي تنزيل نيازمند معصوم بوديم، براي تأويل هم به چنين كساني نيازمنديم. اين شخصيت كه «امام» است، تنها در شيعه وجود دارد. مناديان معنويت به چنين شخصيتي قائلند و از اين روي همه فرقههاي تصوف به امام علي(ع) منتهي ميشود.
کربن برخي آيات قرآن مانند «آيه ميثاق» و «آيه امانت» را همراه با تأويلهاي آنان نزد عالمان و عارفان شيعه بررسي ميکند و نشان ميدهد که چگونه آياتي از اين دست منشأ معنويت اسلامي بودهاند. علاوه بر آيات، احاديثي مانند «حديث غربت»، احاديث ائمه درباره «تقيه»، سخنان ائمه(ع) خطاب به خواصّ يارانشان، از جمله سخنان امام علي(ع) با کميل بن زياد نخعي نمونههايي از تعاليم معنوي امام و تربيت عارفان است. به عقيده کربن، كساني چون سهروردي، ابنعربي، عطار و خرقاني با اينکه به لحاظ فقهي سني بودند، ولي روح انديشهشان شيعي بود؛ چنان كه عطار در تذكرهالاوليا، زندگينامه اوليا و عرفا را با ذكر امام صادق(ع) شروع و با ذكر امام باقر(ع) ختم ميكند.
سهروردي
محبوبترين شخصيت کربن، سهروردي و بهخصوص کتاب «قصه الغربه الغربية» اوست. البته اين علاقه به اين معني نيست که او را از بقيه برتر ميداند؛ چون به ابنسينا و ملاصدرا هم توجه دارد. محاكمه سهروردي بسيار آموزنده است. او را به دادگاه كشاندند و محكوم كردند. چون ميفهميدند كه نظريه او، يك نظريه انقلابي است. نه به معناي سياسي يا شورشگرانه، بلكه به اين معنا كه يك گشودگي به انسان ميدهد كه همان تأويل است و اين براي صلاحالدين ايوبي كه بايد همه را در جنگ با صليبيون متحد ميكرد، بسيار دشوار بود. حقيقت تشيع، معرفت نجاتبخش است كه: علم آن است که بستاند تو را.
نظر شما