در آن سالها مرزها در درون طیفهای اصولگرا چنان مخدوش بود که تمییز میان طیفهای اصیل و ریشه دار با کاسبکاران قدرت به سختی ممکن میشد. در اینحال عقبنشینی نیروهای اصیل در مقابل پوپولیستها، نقش آنان را بهرغم نتایج انتخابات سالهای 82 تا 86 ( ریاست جمهوری و مجلس) چنان کمرنگ کرد که تأثیرگذاری بر آراء مردم را از دست دادند. این عقبنشینی بههر دلیل مصلحتجویانهای که انجام شد، توانست طیفهایی را به عنوان اصولگرا نزد افکار عمومی جعل کند که به راستی کمترین قرابت را با ریشهداران پهنه سیاست کشور داشتند.
حضور انتخاباتی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری 92 و مجلس سال 94 بازتابی از انشقاق و نیز کمرنگی تأثیر آنان در صحنه سیاسی بود؛ چراکه هنوز تلاش روشنی برای مرزبندی میان طیفها رخ نداده بود. بدتر اینکه افکار عمومی هر نوع واکنش دفاعی و اعتراضی اصولگرایان در برابر طیفهای پوپولیست را تنها در چارچوب رقابت در هرم قدرت تعبیر میکرد. به عبارت دیگر اصولگرایان اصیل با داشتن فرصتهای طلایی غیبت 12ساله اصلاح طلبان از صحنه، نتوانستند مرز میان خود و جریانهای غیر اصیل را نزد افکار عمومی روشن کرده و از اصالت خود دفاع کنند.
اکنون اصولگرایان نیازمند بازخوانی و بازتعریف خود در چارچوبی هستند که بتواند ماهیت رویکردهای آنان را در همه سطوح سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی معلوم کند. آنان نمیتوانند همچنان در مرزهای مخدوش با جریانهای پوپولیست پیاده روی کنند. لازم است با نگاه به بلوغ سیاسی مردم که در انتخابات 92 و 94 به رخ کشیده شد _ و پیش از آنکه بخواهند رقیبان انتخاباتی خود را جا بگذارند _ تکلیف خود را با مقولاتی روشن کنند که به طور مستقیم با فهم مردم از تعاملات جاری در هرم قدرت ارتباط دارد. برای مثال نمیتوان هم با مدیریت ناکارامد مخالف بود و هم به توجیه سالهایی پرداخت که در سکوت همه مدعیان، خسارتبارترین مدیریت در کشور تجربه شد. نمیتوان بر ضرورت شکوفایی اقتصادی و لزوم برون رفت از بحران سخن گفت و موانع واقعی تحقق این هدف را مصلحت اندیشانه نادیده گرفت. نمیتوان همزمان در سیاست خارجی نگرشی تجدیدنظر طلبانه داشت و هم بر لزوم حل تنشها در اینباره اصرار کرد. نمیتوان تعریفی مخدوش از فرهنگ و مشکلات مبتلابه آن داشت و در اینحال در بروز جنجالهایی مثل برگزاری کنسرتها یکی به نعل زد و یکی به میخ. نمیتوان در عصر ارتباطات حقوق مدنی را در پردهای از ابهام گذاشت و خود را به اتفاقاتی سپرد که دیگران بانی آن میشوند و اصولگرایان اصیل یا توجیهگر رخدادها شده و یا به مصلحت سکوت کنند.
پوپولیسم تجربه شده در سالهای 84 تا 92 تکرار پذیر نیست؛ یا لااقل فهم عمومی مانع ظهور دوباره آن به همان شکل خواهد بود. آنچه باقی است استمرار حضور جریانهای اصیل است که برای سلامت پهنه سیاست کشور لازم و بلکه حیاتی است. لازم است اصولگرایان ریشهدار با بازخوانی هویت اصیل خود در صحنه بمانند. این بازخوانی هیچ ربطی به نگرشهای ایدئولوژیک ندارد بلکه به طور مستقیم به روشن بودن رویکردها مربوط است.

مشکل بزرگ اصولگرایان بحران هویتی است که به آن دچار شدهاند. این وضع علاوه براینکه آنان را از کرسیهای قدرت دور میکند بلکه به طرزی فرساینده دچار انفعال خواهد کرد. پراکندگی در صف اصولگرایان بیش از هر عامل مربوط به شیوه عمل آنان در کنشهایشان است. این وضع از سالهای پیش از انتخابات 1384 ریشه میگیرد.
کد خبر 575142
نظر شما