صدای تار فرهنگ شریف را نخستین باری که شنیدم مسحور شدم. به گمانم سالهای اولیه دهه شصت بود و برادرم عبدالحسین آلبوم ابوعطای استاد شجریان را با تار فرهنگ شریف آورده بود که روی غزل حافظ با مطلع:
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
این کار را خوانده بود. شاید دهها بار فقط بخش تکنوازی استاد فرهنگ شریف را میگذاشتم در یک ضبط آیوایی که داشتیم و گوش میکردم. به گمانم نخستین نامی که از یک نوازنده تار در ذهنم نشست همین نام استاد فرهنگ شریف بود و عملا صدای تار را با ساز او به خاطر میآوردم.
بعدها که بزرگتر شدم و ماجرا را جدیتر دنبال کردم که دریافتم که استاد چه حساسیتی به سونوریته ساز دارد و حتی استاد داریوش طلایی میگفت که او وسواسی بالا دارد در پوست انداختن روی تار و تا صدای مورد نظرش را از ساز بیرون نکشد کار را رها نمیکند و به همین دلیل است که صدای ساز استاد شریف از زاویه صدادهی و سونوریته بسیار زلال و شفاف و منحصر به فرد است. جدای از این که از نظر تکنیک هم او فضایی را در تکنوازی تار ایجاد کرد که منحصر به خود اوست. فضایی که برداشتی ماهرانه از نوازندگی ویلن و مالشها و تاکیدهای نوازندگی ویلن ایرانی را با مهارت و هوشیاری به تکنیکهای نواختن در ساز تار اضافه و مختص خود کرد.
این روزها البته تار مورد طبع و پسند من تار استاد محمدرضا لطفی است و آن سبک و سیاق را میپسندم که طبیعی است با تار به شیوه شیریننوازانه آن فاصله بسیار دارد.
سال ۱۳۹۰ بود که استاد فرهنگ شریف را در موزه موسیقی دیدم و سر صحبت را با او باز کردم برای انجام گفت وگویی مفصل درباره زندگی و زمانه و کارهایش. موافقت اولیهای کرد و تلفنی رد و بدل شد اما وقتی دو روز بعد تماس گرفتم گفت فعلا حالش خوش نیست.
چند روز بعد تماس گرفتم باز به نوعی ماجرا را به تعویق انداخت. آقای مرادخانی را که با او دوستی بسیاری داشت واسطه کردم تا این کار و ضرورت انجام آن را گوشزد کند و حتی برایش توضیح دادم که مهم این است که این خاطرات ثبت و ضبط شود و باقی بماند و حیف است که این همه اطلاعات از دست برود و ایشان هم پذیرفتند و صحبتی مجدد شد که ماجرا خورد به بیماری بعدی ایشان. بعد از مرخصی از بیمارستان مجددا تماس گرفتم وتاکید کردم و ایشان هر بار ماجرا را به روزی دیگر حوالت میدادند. سفرم تقریبا این پروژه را ناتمام گذاشت تا این که سال گذشته در جایی خواندم ایشان قرار است خاطرات خودشان را درقالبی طنز گونه از سوی انتشارات آوای باربد به بازار موسیقی عرضه کنند، بسیار خوشحال شدم که بالاخره چیزی از ایشان ثبت و ضبط شده است. حتی اعلام کردند که این کتاب( یا آلبوم صوتی) تا اردیبهشت ماه به بازار عرضه خواهد شد.
اما هر چه قدر منتظر ماندیم خبری از انتشارآلبوم یا کتاب نشد.
نمي دانم چه زماني بود كه گفت وگویی خواندم از ايشان در روزنامه اعتماد که آقای شریف در این گفت وگو سخت به استاد هوشنگ ابتهاج حمله میکند که اسباب خانهنشینی برخی از بهترین نوازندگان را فراهم کردند! و حتی بحث دعوای پرویز یاحقی با ابتهاج را با جزییات در این گفت وگو مطرح میکند.
در هر حال در این روزهایی که از فوت ایشان گذشته عمده تاکید بر وجه تکنوازای و بداههنوازی های استاد است اما او علاوهبر آن ذهنی خلاق در ایجاد و آفرینش ملودی های ناب داشت و حتی به یاد دارم که در گفت وگویی گفته بود که برخی قطعات برای تار نوشته که کنسرتینوی تار با ارکستر است که بسیار هم از آنها تعریف می کرد.
برخی از قطعات او از سوی استاد هوشنگ ظریف نت و درکتابی گرد آوری و منتشر شد اما علاوه بر آن استاد شریف دستی چیره در ملودی پردازی و تصنیف و ترانه سازی داشت. برخی از کارهایی که استاد اکبر گلپایگانی خواندند خط ملودی اش را استاد شریف نوشتند. یا تصنیف معروف لاله پرپر با صدای مرحوم محمودی خوانساری با ترانه بهادر یگانه نیز از ساختههای اوست در مخالف سهگاه. شاید یکی از معروفترین کارهایی که او ساخت و در آن تکنوازی کارش را هم خودش انجام داد ترانه ای با نام شب میخونه است که با شعری از هدیه و تنظیم زندهیاد محمد حیدری با صدای جادویی هایده منتشر شد. به یاد این سه نغمه پرداز جاودانه موسیقی ایران.
نظر شما