به گزارش خبرآنلاین انتشارات ثالث کتاب «لطفا کتابهایم را نخوان!» نامه های نیچه به مادرش را که با قلم لودگر لوتکه هاوس تدوین شده و علی عبداللهی آن را ترجمه کرده، در 96 صفحه با قیمت 2هزار تومان منتشر کرد.
«لطفا کتابهایم را نخوان!» گزیده ای از نامههای نیچه به مادرش از خردسالی، کودکی، نوجوانی تا پایان عمر یعنی یکسال پیش از فروپاشی روانیاش است. در این نامهها او از آثار و دغدغه ها و بیش از همه از رسالت گرانبار خود بر دوشش و مهمتر از آن جزئیات لحظهها و بیماری های گوناگونش نوشته و برای مادرش ارسال کرده است.
بنا بر این گزارش، نکته شگفت آور این نامهها آن است که نیچه مردمگریز و تنهاییطلب، با وجود جدایی از افراد، هرگز از مادرش جدا نشد و تا آخرین لحظات زندگی او را یگانه کسی می دانست که در این جهان دیوانهخو برای خود دارد.
این نامه ها که از میان نامههای نیچه به خواهر، مادر و دوستان اوست و نشان دهنده این نکته که هر کدام به مرور زمان دچار فراز و نشیب و قهر و آشتی نویسندگان و مخاطبانش میشوند و گاه موقتاً قطع میشوند اما از تجربه وجودی نیچه برگرفته شدهاند و سیر تکامل اندیشه وی را نشان میدهد.
همهی این نامه ها، به جز نامههای نیچه به مادرش، گاهی از رگه هایی از خشم و وانمودگری پر میشوند و گاهی نویسنده در آنها در پی اثبات چیزی به مخاطب است اما نامههای نیچه به مادرش، هیچگاه قطع نمی شود. این نامه ها از پنج سالگی شروع و تا پایان عمرش ادامه مییابند.
البته برخلاف تصور عامه که میپندارند نامه های نیچه به مادرش بایستی سرشار از مهرورزی باشد، و در نتیجه کمتنش و بی فراز و فرود اما به واقع چنین نیست. نیچه در این نامه ها فقط تقاضای «کالباس، کیک خوشمزه و لباس» نمی کند و صرفاً نمی خواهد مادر عزیزش، لباسهای کهنه و نشسته او را بدوزد و بشورد و با پست برایش بفرستد، بلکه به روشنی به آثارش، دغدغهها و بیش از همه علایق فلسفی و بیماریهایش میپردازد.
چند نامه کوتاه از نیچه را در ادامه میخوانیم:
مادر عزیز!
مطمئنام تعجب خواهی کرد از اینکه دوباره دارم برایت نامه مینویسم. امروز بعد از اینکه نامهی قبلیام را به پست دادم، بلافصله نامهی قشنگ تو رسید. از رسیدن آن خیلی خوشحالم و ممنون از تو. به عمه سلام زیاد برسان و بگو اگر جور شد یکشنبه بعد میآیم. ازمن خواستهای فهرست چیزهایی که لازم دارم برایت بفرستم. همهی کم و کسریها را در این نامه مینویسم:
عینک. قیچی. جوهر. تخته آشپزخانه. دفتر . چکمه. کفش خانه. سنجاق ته گرد. پودر شکلات. کتری. دفتر اوکتاو (قظع بزرگ). (قس. نامهی 1و2)
فقط در صورت امکان یک پیانو از هنلن اجاره کن، چون خیلی مشتاقم دوباره پیانو بزنم. بعد هم ساعت مچی و کفش خانهام را برایم بفرست. - تا حالا که به من خوش گذشته . فکر میکردم پفورتا جایی بسیار سختتر از این باشد. با این همه راحتی نامبورگ با اینجا قابل مقایسه نیست. کلاسهای اینجا هم خیلی سختگیرانه تر از آنجاست. اما من هر وقت دلم بخواهد از خواب برمیخیزم و چون همیشه ساعت پنج صبح بیدار میشوم همان موقع هم برایت نامه مینویسم. غیر از این وقت نمیکنم. دوباره بیشتر از این برایت خواهم نوشت. فعلا فقط این خرت وپرتها را برایم بفرست.
با سلامهای صمیمانه به همهی کسانی که به یادم هستند.
فریتس تو
دانش آموز شبانه روزی
*
رکوآر ، 2 ژوئن 1881
عزیزان من! چند هفته بعد کتابم به دستتان می رسد و از بیرون نظری دوستانه به آن بیاندازید. به نظر میرسد نام نه چندان زیبای مان را نامیرا خواهد کرد! اما عاجزانه و صمیمانه از شما خواهش میکنم آن را نخوانید! و به احدی هم امانت ندهید. سر این حرفم میمانید؟
با مهر
*
نیزا ، 30 ژانویه 1888
مادر عزیزم! فکر می کنم امروز دوباره دارد هوا روشنتر و بهتر میشود. دیروز، اگر درست خاطرم باشد، نامه ای غمگین برای تبریک تولدت نوشتم. نیمه جان بودم و خسته از همه جور درد و رنج. آسمان را هم ابرهای ضخیم برفی رنگ پوشانده بود. فکر میکنم اگر زمستانها در شمال زندگی می کردم، همیشه همچین احساسی میداشتم: چون آدم کله گنده افسرده حال و سوداییای هستم، پس بیشتر از دیگران هم به پرتو خورشید، از هر نوعش نیاز دارم. با پوزش!
مخلوق پیر تو
*
سیلس ماریا، 14 سپتامبر 1888
(...) خلاصه بگویم: مادر خوبم، ما نباید بی حوصله شویم. راستش فکر می کنم هردومان در حال حاضر ناخوش باشیم ودرست به همین خاطر، داریم همه چیز را زیاده از حد سخت میگیریم. (...) مخلوق پیرت در آغوشت می گیرد...
نظر شما