تا برگزاری انتخابات بعدی ریاست جمهوری و شوراهای شهری زمان زیادی باقی نمانده است. شورای شهر از دستاوردهای دوران اصلاحات است و انتخاب شهردار و نظارت بر عملکرد او و تصویب بودجه را به عهده دارد. این شورا یکی از مهمترین نهادهایی است که بطور مستقیم بر سلامت و رفاه شهروندان تاثیر گزار است. شهرداری از نهادهایی است که درآمد آن توسط مردم تامین میشود و حتی آنجاییکه که شهرداریها از فروش تراکم کسب درآمد میکنند بازهم به حقوق شهروندان دست اندازی می کنند تا با تنگ کردن فضای تنفسی و زندگی آنها بتوانند هزینههای خود را تامین کنند. شهر تهران به عنوان پایتخت و شهری که بیش از 10 درصد جمعیت کشور را در خود جای داده، طبق گفته استاندار تهران سهم 50 درصدی پرداخت مالیات کل کشور را به هم به عهده دارد. این شهر از بیماری مزمن ترافیک و آلودگی و ساخت و ساز بی رویه و بار چند برابری بیش از توان اکولوژیکی رنج میبرد.
حساسیت سیاسی تهران باعث شده است که مدیریت شهر بیش از آنکه تخصصی باشد سیاسی شود. بخصوص بعد از آنکه عدم شرکت مردم در انتخابات سال 1382 باعث پیروزی آبادگران و در نهایت شهردار شدن محمود احمدی نژاد و هدایت ایشان به ریاست جمهوری گردید، متاسفانه نهاد شورای شهر از وظیفه ذاتی خود یعنی مدیریت شهری و کاستن از مشکلات شهروندان دور شد. در سه دورهای هم که محمد باقر قالیباف به دلیل اکثریت طیف خاصی شهردار مانده ، این شهر دچار مشکلات پیچیدهای بخصوص گسترش شدید تراکم و نابودی زیستگاههای طبیعی شهری شده است. علاقه وافر شهردار در ساخت اتوبان، تونل، زیر گذر و دو طبقه سازی باعث شده است که مردم بیش از بیش به استفاده از وسایل نقیله شخصی تشویق شوند. هزینههای بسیار کلان و چند هزار میلیارد تومانی مانند دوطبقه سازی اتوبان صدر، تونلهای توحید و نیایش، ساخت شهرک آفتاب، دریاچه چیتگر نشان از انحراف جدی مدیریت شهری در ساخت شهری است که اصل پایداری مطابق آموزههای نوین در توسعه باید اولویت آن باشد. گو اینکه باید به هر قیمت شده زمین و آسمان شهر را فروخت تا بتوان بودجه این پروژههای بزرگ را تامین کرد. پروژهایی که تجربه نشان داده است سودش به جیب تولید کنندگان و وارد کنندکان خودرو و پیمانکاران شهرداری میرود و بار اضافی آنها - بخصوص رد پای اکولوژیکی ایجاد شده در نظام شکننده دنیا - رنج و عذاب مردم شهر و کل کشور را هر روز بیشتر و بیشتر میکند.
هدف قانون اساسی از اصل شوراها، سپردن مدیریت شهر به مردم و حفظ منافع شهروندان بوده است. شاید بزرگترین اشتباه در سیاسی شدن شورای شهر را اصلاح طلبان در اولین دوره انتخابات شورای شهر تهران رقم زدند. فرستادن چهرههای سیاسی به این شورا و اتفاقات بعد از آن که حتی اکثریت آنها نتوانستند کنار هم کار کنند، باعث بی تفاوتی شهروندان در رای دادن در دورههای بعدی انتخابات شورای شهر شد و این جریان سیاسی تسلط خود را علیرغم دارا بودن پایگاه اجتماعی حداکثری در بین مردم تهران از دست داد. در حالی نهاد شورای شهر از هر نهاد دیگری میتواند بر زندگی مردمان آن تاثیرگذارتر باشد. حتی در دوره قبلی هم که توانست اکثریت لغزنده را بدست آورد خیلی زود در مناسبات سیاسی و اشتباه در گزینه کاندیداتوری شهردار بازی را به رقیب واگذار کرد تا شهر یک دوره چهار ساله با روند نادرست قبلی مدیریت شود.
اخیرا در مصاحبهای یکی از سیاستگذاران اصلاح طلبان مطلب نگران کنندهای در خصوص استفاده از رد شدگان انتخابات قبلی در شورای شهر طرح کردهاند. اگر جریان اصلاح طلب و اعتدال گرا بخواهند از چهرههای شناخته شده سیاسی و رد شدگان انتخابات برای شورای شهر استفاده کنند دو اشتباه بزرگ میکنند: نخست آنکه طرف مقابل را هم تحریک به مقابله به مثل میکنند و چون مردم تجربه موفقی از اصلاح طلبان در شورای شهر ندیدهاند بازهم به آن انتخابات اقبالی نشان نمیدهند و راه برای ادامه حاکمیت جریان فعلی در شورای شهر باز میکنند. دوم آنکه به فرض کاندیداهای آنها به شورا راه یافت، ولی این افراد چون در حوزه شهری تخصصی ندارند، لابیگریهای سیاسی آنها را به حفظ منافع اقتصادی و تفکر تکنوکراتهای بتن گرای حاکم بر اقتصاد کشور هدایت میکند و باز هم شهر شانسی برای رهایی از آلودگی و ترافیک نخواهد داشت. برای نمونه در ایران کمتر سیاستمدار اصلاح طلب و اصول گرایی را میشناسید که حاضر باشد منافع شرکت های خودروسازی را به منافع مردم ترجیح دهد. بازهم اگر بناست انتخابی بین ساخت اتوبان و اصلاح اتوبوسرانی و مترو و خطوط دوچرخه سواری باشد، راه اول ترجیح داده میشود.
نگارنده به عنوان فرد کاملا غیر سیاسی و شهروند عادی اعتقاد دارم که جریان اصلاح طلبی و اعتدال باید اصلاح طلبی را به معنای واقعی آن یعنی اصلاح در مدیریت نادرست دنبال کند تا مردم هم باور کنند که آنها قصد اصلاح دارند و نه استفاده از این واژه برای رسیدن به قدرت سیاسی. اصلاح سیستم مدیریت شهری، اصلاح سیستم حمل و نقل عمومی و ترافیک، اصلاح آلودگی، حفظ و احیای محیط زیست شهری، رسیدگی به قشرهای آسیب پذیر از کودکان سر چهاراهها گرفته تا کارتن خوابها و گور خوابها، امنیت شهری و کنترل لجام کسیخته گرانی از نیازهای همه ساکنان تهران است. پرداختن به این مشکلات از عهده کسانی بر نمیآید که سودای مقام و ثروت و حفظ این دو امتیاز برای دوستان و همفکران خود را دارند.
باید شورای شهر و شهرداری را به دست کسانی بسپارند که برایشان زندگی سالم در اولویت است. کسانی که با پدیدههای شهرخواری و کوهخواری کنار نمیآیند. همین الان بروند از بین نخبگان در زمینههای مورد نیاز مانند ترافیک، انرژیهای نو، بهداشت، محیط زیست، فضای سبز، معماری سازگار با اقلیم خشک، متخصصانی که سالها تجربه کار در سیستمهای موفق مدیریت شهری در کشورهای اروپایی (نه آمریکایی!) داشتهاند، جامعه شناسان و فرهنگ دوستانی که با ساختار جامعه آشنایی دارند، متخصصان علوم ورزشی و تفریحی را برای کاندیداتوری شورای شهر انتخاب کنند. به مردم توضیح دهند که ما میخواهیم شهر را به دست شهروندان و متخصصان بسپاریم. از کسانی که دستشان در ساخت ساز آلوده است استفاده نکنند چون این افراد همیشه منافع مردم را با منافع خود معامله میکنند. بعد هم شهرداری انتخاب کنند که سودای ریاست جمهوری ندارد و میخواهد شهر را برای زندگی مردم اصلاح کند و با اعضای شورای شهر و خواست مردم همراه باشد. اگر شما چنین کنید، مردم هم شما را باور میکنند و همراهی و همکاری تمامی شهروندان سرعت اصلاحات در شهر را چند برابر میکند.
اصلاح آلودگی و ترافیک فقط با بودجه یکی از پروژههای شهری
فقط برای آنکه مشخص کنم که حل مشکلات شهری اگر با نگاه به مردم باشد بسیار آسانتر و ارزانتر از آنی است که فکر میکنید با ذکر مثالی این نوشته را به پایان میرسانم:
میگویند برای ساخت پل صدر و تونل نیایش 2-3 میلیارد دلار خرج شده است (البته تا به حال کسی به درستی هزینههای آن را اعلام نکرده است و ارقام منتشر شده در رسانهها بسیار متفاوت است). باز میگویند که بابک زنجانی 2.8 میلیارد دلار پول نفت را به بیتالمال برنگرداند. آنطور هم که در رسانهها منعکس شده است بابک زنجانی یکی از چهرههای همراه اتوبان صدر در ازای واگذاری زمین در شهرک غرب بوده است. حال فرض کنید بخواهید برای حل حمل و نقل عمومی از ساده ترین و سریعترین روش استفاده کنید، چقدر پول لازم است؟ در اینجا فقط به یک راهکار اشاره میکنم و تاکید میکنم که این تنها و بهترین راهکار نیست. مینیبوسهای هیبریدی و برقی سبز که فاقد هر گونه آلایندگی هستند در هنگ کنگ مورد استفاده قرار میگیرند و قیمت هر کدام 171000 دلار است. فقط با 2.8 میلیارد دلار معادل اختلاس بابک زنجانی و یا هزینه ساخت پل صدر و تونل نیایش میشد حدود 16400 مینیبوس فاقد آلایندگی را به سیستم حمل و نقل عمومی شهر وارد کرد. حتی اگر شهرداری نیمی از بودجه سالیانه 20 هزار میلیارد تومانی خود را به این برنامه ضربتی اختصاص دهد با آن می توان بیش از 18000 مینی بوس برقی وارد کرد و یا از شرکتهای فعال در خودروسازی خواست ساخت آنها با همکاری شرکتهای معتبر در ایران به جای ساخت خودروهای شخصی انجام دهند. با این تعداد مینی بوس بدون آنکه کسی سرپا باشد و مزاحمتی برای مسافران پیشآید میتوان 6-7 میلیون نفر را در روز جابجا کرد. با توجه به آنکه طبق گفته معاونت حمل و نقل ترافیک شهرداری در حال حاضر نیمی از 12 میلیون سفر درون شهری با حمل و نقل عمومی انجام میشود، یعنی با تزریق این مینیبوسها دیگر نه نیازی به تاکسی و مسافر کش است و نه تردد میلیونها خودروی شخصی در شهر. توجه داشته باشید که بنا نیست که این مینیبوسها مجانی به مردم سرویس دهند و مجانی هم به گردانندگان آنها هدیه شوند. فقط کافی است این مبلغ را به صورت وام بدون بهره به شرکتهای بزرگ واگذار کنند (مثلا آنهایی که در پروژههای عمرانی شهرداری مشغولند) و آنها هم با کرایهای که از مردم میگیرند هزینههای نگهداری و نوسازی و بازپرداخت وام را درآورند. همزمان قانون در مورد مسافر کشان غیر قانونی و جمع آوری خودروهای فرسوده اعمال شود و با اعمال محدودیتهای تردد و افزایش هزینه استفاده از وسیله نقلیه شخصی مردم را به سوی استفاده از سیستم حمل و نقل عمومی هدایت کرد. با این شیوه آسمان شهر حداکثر تا یک سال آبی خواهد شد، ترافیک روان میشود، امکان تردد امن دوچرخه در شهر بوجود میآید و شهر محیطی میشود مناسب زیست. آرزویی که حق همه شهروندان بخصوص فرزندان ما است و اصل 50 قانون اساسی هم آن را برای حیات اجتماعی رو به رشد نسل امروز و فردا لازم دانسته است.
نظر شما