این پیشکسوت دوران دفاع مقدس ، خاطرات خود را این‌گونه بازگو کرد: تابستان سال 1359 در محل استانداری ایلام در اتاق جنگ (با شروع تحرکات عراق در مرز در محل استانداری اتاقی به نام اتاق جنگ تشکیل گردید که مسئولیت آن با استاندار بود) جلسه ای با حضور آقایان مهندس «اصغر ابراهیمی» استاندار و مرحوم «آیت الله حیدری ایلامی» و مرحوم آیت الله «مروارید» و حاج «محمد کریمی» فرمانده سپاه ایلام و چند نفر دیگر تشکیل شد. نزدیک غروب گزارشات متفاوتی از اشغال مهران به ستاد واصل گردید ، با توجه به شرایط حساس پیش آمده در آن مقطع به آقای مهندس ابراهیمی پیشنهاد نمودم اجازه دهد شخصا به مهران رفته و وضعیت پیش آمده و اخبار دقیق را به ستاد بیاورم که بعد از این پیشنهاد استاندار ضمن استقبال از این پیشنهاد گفت من هم می‌آیم.
به همراه استاندار و آیتالله مروارید و آقای کریمی فرمانده سپاه ایلام شبانه با یک دستگاه وانت و یک دستگاه استیشن به سمت مهران حرکت نمودیم . حدودا ساعت 10 شب به سد کنجانچم رسیدیم ، وارد محوطه ساختمانهای اداری سد شدیم متاسفانه نیروهای نظامی مستقر در آنجا با جا گذاشتن اسلحه و مهمات خود محل را ترک کرده و کسی در آنجا نبود .
بعداز بررسی منطقه ، مشخص شد دشمن هنوز مهران را به اشغال خود در نیاورده است.
آیت الله مروارید از این صحنه ناراحت شده و گفت باید این اموال را جمع آوری و با خود به سمت عقب ببریم تا به دست دشمن نیافتد. تا ساعت یک شب تمامی آن اموال را بار خودروها کرده و در سکوت شب صدای تانکهای دشمن به گوش رسید که در حال پیشروی به سمت مهران بودند در همان موقع ما به سمت ایلام حرکت کرده و به محل استانداری آمدیم.
حدود ساعت 3 شب بود که در محل اتاق جنگ جلسه ای تشکیل و مقرر گردید با توجه به نبود اسلحه و مهمات ، تعدادی از جوانان انقلابی را فراخوان کنیم که در ادامه با کمک تعدادی از جوانان انقلابی شهر با جمع آوری بطری از منازل مردم و خرید بنزین از جیب شخصی خود نسبت به تهیه کوکتل مولوتف و سه راهی ( خرید سه راهی آب و تهیه باروت که داخل سه راهی ریختیم) اقدام نمودیم و سپس با روشن شدن هوا با تعدادی از مردم قهرمان ایلام به سه راهی «سرنی» رفته و با بیل و کلنگ که از خانه های خود آورده بودند اقدام به کندن زمین برای سنگر گرفتن کرده و کوکتل مولوتف ها و سه راهی ها را در سنگرها تقسیم کردیم که با توجه به وضعیت منطقه ، دشمن از ارتفاعات میمک و سد کنجانچم به سمت صالح آباد پیشروی نکرد که با بررسی جدیدی از وضعیت دشمن ، نیروهای های ما به سمت سرنی و تنگ کنجانچم اعزام شدند.
ما دوباره به استانداری ایلام برگشتیم
مهندس ابراهیمی استاندار با دفتر امام و ریاست جمهوری برای دریافت سلاح هماهنگی نمود و شب حواله دریافت تعدادی تفنگ(ام،یک ) و بیسیم گروهی ازلشکر ۲۱ ارتش صادر و به ما داد که اینجانب باماشین بنز شخصی خودم وتحویل دو دستگاه تریلر از نقلیه استانداری ایلام بهمراه آقای «ضرابی» داماد مرحوم آیت الله مروارید به سمت استان کرمانشاه حرکت کردیم ،تقریبا ساعت یازده شب به پادگان «چهارزبر» رسیدیم ، نیروهای داخل پادگان همه خواب بودند . پس از بیدارکردن آنها ، درخواست سلاحها را به مسئول مربوطه داده و سلاح ها را تحویل گرفته و بار تریلرها کردیم. حدودساعت یک بامداد به کرمانشاه رفته و فرماندهی ارتش در کرمانشاه، جناب سرهنگ «عطاریان» برخلاف نیروهای پادگان ، به حالت آماده باش پشت میزنشسته بود، که باتحویل نامه استاندار،دستورتحویل ده دستگاه بیسیم درپادگان بیستون صادر وبلافاصله جهت تحویل به سمت پادگان بیستون حرکت وآنها را تحویل گرفته و دوباره به سمت پادگان چهارزبر آمدیم که حدود ساعت چهارصبح با تریلرها به سمت ایلام حرکت کردیم ، با رسیدن به ایلام محموله سلاح و بیسیم را برای استفاده در جبهه تحویل دادیم .
ساعت ده صبح بود که رفتم استانداری و گزارش تحویل سلاح وبیسیم ها را به استاندار مهندس ابراهیمی دادم و با توجه به اینکه تعدادی از جوانان و مردم هم قبلا درمسیر صالح آباد باکوکتل مولوتف ونارنجک دست ساز یاهمان(سه راهی ) مستقر شده بودند ، تصمیم گرفته شد که برای تقویت نیروها بابلندگو درسطح شهر فراخوان عمومی داده شود،که با آوردن وانت شخصی آیتالله مروارید ونصب بلند گو بر روی آن اقدام به گشتن در خیابانها و اعلامی با این مضمون که مردم شریف وغیور استان ایلام هرچه سریعتر جهت شنیدن سخنان مهم آیتالله حیدری وآیت الله مروارید واستاندارمحترم در مسجدجامع حضور بهم رسانید.
بدین ترتیب برای اولین بار بسیج مردمی درمسجد جامع ایلام و با سخنرانی آن عزیزان شکل گرفت و جوانان عزیز ایلامی با آن اسلحه های ام-یک ،گروه بندی شده و عصر همان روز با ماشین‌های شخصی خود به سمت مهران و دهلران حرکت کردند .
46
نظر شما