این مهم است که کار ما چقدر موضوع مورد علاقه زندگی ما باشد

همیشه وقتی از دوستانی که مثلاً می‌گویند فلان رشته در دانشگاه رفته‌اند تا فقط سربازی نروند یا این تنها رشته‌ای بود که می‌توانستند بروند، می‌شنوم، احساس می‌کنم آن‌ها باید تا پایان عمر از انجام کارشان رنج بکشند و همیشه حسرت کاری دیگر را داشته باشند.

یادم می‌آید روزی در دانمارک در شهری مهمان دوستی بودم که با هم روز یک شنبه سری به کلیسای ولایتشان زدیم. مراسم تمام شده بود اما جوانی خوش لباس با کراواتی خوش رنگ به استقبال ما آمد و بعد از شنیدن این که ما برای دیدن آمده‌ایم، خواست راهنمای ما باشد.

او با انرژی برای مان بخش‌های مختلف کلیسا را نشان می‌داد و در نهایت هم دوست داشت ما محل کار خود او را ببینیم. من تعبیرم این بود که این دوست خوش لباس ما باید کشیش باشد. اما او به روایت ما «مرده شور» بود. او کارش روبه‌راه کردن مرده‌ها برای تدفین یا آماده‌کردن آن‌ها برای سوزاندن بود. (دفن مرده در دانمارک گران است و اکثر مردم مرده‌ها را می‌سوزانند و خاکسترشان را نگه می‌دارند). جالب آن بود که وقتی از او در مورد شغلش پرسیدم، می‌گفت: از کودکی آرزو داشته است که این کاره باشد. او می‌گفت: «نمی‌توانید باور کنید با انجام درست مراسم و روبه‌راه‌کردن یک مرده و دیدن احساس رضایت صاحبان مراسم چقدر احساس خوبی دارم.» جالب بود وجه مشترک من و آن دوست مرده شور در این بود که هر دو فکر می‌کردیم اگر دوباره ‌زاده شویم باز هم همان کار قبلی را ادامه می‌دهیم.

وقتی کارت را دوست داری، خلاقی، همه را دوست داری، همه چیز زیباست و همیشه به دنبال ارائه بهتر و خلاقانه‌تر هستی. وای به روزگار آدم که کارش را دوست نداشته باشد. دوست دکتری داشتم که روزی به من می‌گفت همیشه دوست داشته است یک رستوران داشته باشد اما جرأت نکرده به پدرش بگوید.

وبلاگ اردوان‌نوشت

ardavan. wordpress. com

با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم

گاهی یادمان می‌رود سن خر پیر را داریم و فکر می‌کنیم هنوز هجده‌ساله‌ایم. این را وقتی فهمیدم که دوستی گفت: «این کیت وینسلت هم سنی ندارد‌ها.» من هم با تأیید حرفش گفتم: «فقط دو سه سال بزرگ‌تر از ماست.»

وبلاگ مریم اینا

maryaminaa. blogspot. com

 ایران؛ مملکت ِ دکتر‌ها و مهندس‌ها

این تابلو آیینه تمام نمای مردم ماست، مردمی که نمی‌دانند پروفسور به چه کسی اطلاق می‌شود و حتی نمی‌دانند چگونه نوشته می‌شود اما باز هم با استفاده از عناوین استاد و دکتر و پروفسور سعی در ساختن قهرمان برای خودشان هستند.

ما چیزی به نام دکتر آلبرت اینشتین نداریم، استاد ولفگانگ موتزارت تا به حال به گوشم نخورده است. دکتر استیفن هاوکینگ هم ترکیب مسخره‌ای به نظر می‌رسد. می‌دانید چرا؟ چون این انسان‌ها با این عناوین تعریف نشده‌اند. موتزارت را همه جهان با سمفونی‌های بی‌نظیرش می‌شناسند. آلبرت اینشتین و ایزاک نیوتن مترادف علم فیزیک هستند و استیفن هاوکینگ هم نیازی به تذکر "دکتر" پیش از اسمش ندارد.

اما استاد محمد اصفهانی داریم، دکتر محمود احمدی‌نژاد داریم، مهندس علی آبادی داریم و از همه مسخره‌تر هم اسم این کوچه است که من تا به حال نشنیده بودم: "پروفسور دکتر" محمود حسابی! این عناوین برای مردمی است که اگر این عناوین را از پشت اسمشان برداریم هیچ نیستند. مردم ما کاری به اینکه علی دایی با لیسانس متالورژی دانشگاه شریف چه گلی به سر صنعت این مملکت زده ندارند، فقط برایشان مهم است که علی دایی مهندس است، از کجا؟ از دانشگاه صنعتی شریف! پس فوتبالیست لایقی است، چرا؟ چون مهندس است!

 در چنین مملکتی و با چنین مردمی اگر افرادی مثل علی کردان همه آبروی داشته و نداشته‌شان را می‌دهند تا یک "ورق پاره" با مهر دانشگاه آکسفورد بگیرند نباید تعجب کرد. چون من و شما برایمان همان ورق مهم است و او هم میان‌بر زده و همان ورق را برایمان آورده، اشکالی دارد؟

تشنگان این عناوین هم پایان ناپذیرند، آن یکی حاجی است و آن یکی دکتر. دیگری استاد است و آن یکی مهندس. عناوینی برای جمیع ملت ایران هم وجود دارد: باهوش‌ترین مردم دنیا، با "فرهنگ"‌ترین مردم جهان، نویسندگان منشور حقوق بشر و...

اما اینکه ما دکتر‌ها و مهندس‌ها و اساتید در کجای قطار پر‌شتاب علم و فرهنگ جهان قرار داریم چیزی است که یا درباره آن سکوت می‌کنیم یا دروغ می‌گوییم! مهم آن پیشوند است که ما داریم.

اردشیر طیبی / وبلاگ رؤیای آریایی

3pand. com

 چرا مردان نباید جوراب سفید بپوشند. . .؟

این یک قانون همیشگی در فشن و مد است؛ درست همانطور که ست بودن کمربند و کفش یک قانون کلی بدون چون و چراست. در اینجا چهار دلیل را برای شما ذکر می‌کنیم که چرا مردان نباید جوراب سفید بپوشند.

اغلب آقایان معمولاً شلوار سفید نمی‌پوشند؛ اگر شلوار سفید نپوشید، جوراب سفید با بیشتر لباس‌های شما هماهنگ و ست نمی‌شود. شما معمولاً غیر از مواقعی که کت شلوار اسپرت روشن می‌پوشید، شلواری انتخاب می‌کنید که 90‌درصد آقایان استفاده می‌کنند: بیشتر اوقات شلوار جین، شلوار مدل ارتشی یا شلوار پارچه‌ای جلو راسته تیره رنگ می‌پوشید. همانطور که می‌دانید جوراب باید با شلواری که می‌پوشید ست بشود. جورابهای خیلی روشن و سفید با اکثر لباس‌های قفسه لباس شما مغایرت دارد. بنابراین سعی کنید به‌جای جوراب سفید، جوراب‌های خاکستری، سرمه‌ای و مشکی تهیه کنید که به‌خوبی با لباس‌های شما ست می‌شوند.

وبلاگ جورواجور

jorvaaaaajoor. blogfa. com

کد خبر 6377

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هادی IR ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۲
    0 1
    با اجازه بخش از مطلب را برداشتم