بااينحال، در بيشتر روايتها تأکيد شده که اين گونه گربهسان در دوران قاجار از بين رفته است. ببر هيرکاني هم که در محدوده استان گرگان ميزيسته، 50 سال پيش و در اثر شکارهاي بيرويه منقرض شده است. نابودي اين دو گونه ارزشمند که هر دو در متون، آثار و نقاشيهاي بازمانده از گذشته پارسي شناخته ميشدند، نشان ميدهد اکوسيستمي که آنها در آن زيست ميکردند، دستخوش تغيير و تحول شده است؛ تغييري که به زعم محمد درويش، مدير کل دفتر مشارکتهاي مردمي سازمان حفاظت محيطزيست، شروع روند بيابانزايي تعبير ميشود و نشان ميدهد جنگلهاي هيرکاني و زاگرس عقبنشيني کردهاند.
جنگلهاي هيرکاني و زاگرس که بخشي از پوشش گياهي ايران را شامل ميشوند، اکنون بنابر اعلام مديرکل دفتر مشارکتهاي مردمي سازمان محيطزيست به دلايل مختلف از قطع درختان براي تأمين چوب کارخانهها گرفته تا آتشسوزي و آفات در معرض تهديد و آسيب قرار دارند و گونههاي زيستي اين دو اکوسيستم بزرگ نيز بهواسطه اين تهديدات در آستانه نابودي قرار دارند. به عبارتي ميتوان مدعي شد نابودي پوشش گياهي منجر به تخريب گونههاي زيستي شده است.
در ادبيات محيطزيستي، پوشش گياهي جنگلي چه تعريفي دارد؟ آيا پوشش گياهي جنگلي فقط محدود به عرصه جنگل است؟
در کشور ايران حدود 12 ميليون هکتار رويشگاه جنگلي وجود دارد. مطابق تعريف سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري، «جنگل» عرصهاي است که بيش از پنج درصد آن پوشش درختي باشد؛ البته براساس تعريف سازمان بينالمللي فائو، اين رقم قابل تغيير است. براساس تعريف فائو، ميزان جنگل واقعي در ايران از 12 ميليون هکتار کمتر است. بااينحال، اگر فرض بر وجود 12 ميليون هکتار جنگل باشد، بخش ديگري از پوشش گياهي مراتع هستند؛ ايران نزديک به 85 ميليون هکتار مرتع دارد. مراتع درجات مختلف دارند و بسته به اينکه چه ميزان پوشش گياهي، پوشش درختچهاي و چند درصد از خاک برهنه باشد، دستهبندي ميشوند. همچنين 2,5 ميليون هکتار جنگل در 60 سال اخير در منطقه توران و برخي مناطق مرکزي ايران براي تثبيت شنهاي روان با دست کاشت شده است. بهطور کلي، هفت درصد از خاک ايران، رويش جنگلي دارد و برايناساس سرانه فضاي جنگلي براي هر فرد چيزي نزديک به 0,17 هکتار بوده و با توجه به اينکه سرانه فضاي جنگلي براي هر شهروند کره زمين حدود 0,8 هکتار است، هر ايراني کمتر از يکچهارم ميانگين جهاني از جنگل سهم دارد و اين نشاندهنده آسيبپذيري و شکنندگي بيش از حد اقليم ايران است. با اين وضع در دهه 30، مجموع رويشگاههاي جنگلي ايران 18 ميليون هکتار بوده و در 60 سال، 6 ميليون هکتار جنگل نابود شده است. اين روند، روند نگرانکننده و پسرونده بوده و بهاينترتيب، هشدارهايي که از سوي عاليترين مقامات داده ميشود، ناشي از همين آمارهاست. جنگلها ريههاي ايران، محل توليد اکسيژن و بهترين محل تنوع زيستي هستند. ذخيره آب شيرين، مديون رويشهاي جنگلي هيرکاني، زاگرس و ارسباران است و اگر اين جنگلها از دست بروند، کيفيت حيات در کل ايران به مخاطره خواهد افتاد.
وقتي حرف از تخريب و ازبينرفتن پوشش گياهي ميزنيم، بهطور مشخص منظور چيست؟ آیا اصلاح کاهش پوشش گياهي، اصطلاح درستي است؟
به عنوان مثال در طول يک دهه اخير، 30 درصد رويشهاي جنگلي زاگرس از بين رفته و اين مساوي با تخريب 18 ميليون درخت بلوط است. ميتوان ادعا کرد جنگلهاي زاگرس، عقبنشيني و نوعي تخريب را تجربه کردهاند. معني ديگر تخريب رويشگاههاي جنگلي، ظاهر سرسبز جنگل در شرايطي بوده که تنوع گونههاي آن بهشدت کاهش پيدا کرده است. در منطقه چوبر (غرب گيلان) که بهترين وضعيت ريزشهاي آسماني را در مقايسه با ديگر نقاط ايران و هر ساله بهطور ميانگين بالاي دو هزار میلیمتر بارندگي دارد، به نظر ميرسد پوشش جنگلي صددرصد باشد اما جز خرمندي و ليلکي هيچگونه جنگلي باقي نمانده است. مردم تمام گونههاي جنگلي مانند بلندمازو، راش، افرا و توسکا را بريدهاند تا سطح جنگل آفتاب بخورد و علف درآيد. از طرفي درختچههايي مانند ليلکي و خرمندي را به اين دليل حفظ کردند که ميتواند غذاي دامشان باشد؛ بنابراين اين جنگل به يک جنگل مخروبه و جنگلي که از شرايط مطلوبش فاصله گرفته، تبديل شده است. شرايط ديگري هم ميتواند نشاندهنده تخريب رويشهاي جنگلي باشد؛ هنگامي که وارد عرصه جنگل ميشويد، خواهيد ديد پايههاي جوان در آن وجود ندارد و فقط پايههاي کهنسال و ميانسال ديده ميشود. اين حالت نشان ميدهد امکان زادآوري طبيعي از جنگل گرفته شده و ممکن است بهخاطر وجود بيش از حد سگهاي گله و دام و وجود زيراشکوب کشاورزي در جنگل باشد. در اين وضعيت جنگل به حالت فرسوده درآمده است؛ البته عوامل ديگري هم باعث ميشود پوشش گياهي کاهش پيدا کرده يا شکل پايهها تغيير کند که همه اينها نشاندهنده نوعي تخريب پوشش گياهي است.
به نظر ميرسد تخريب در پوشش گياهي هيرکاني بيشتر از زاگرس باشد.
درست است زادآوري طبيعي در جنگلهاي زاگرس بيشتر از جنگلهاي هيرکاني به مخاطره افتاده اما تنوع زيستي در جنگلهاي هيرکاني، بيشتر از جنگلهاي زاگرس به مخاطره افتاده است. بهعنوان مثال بهخاطر طرحهاي بهرهبرداري از جنگل و تأمين چوب براي کارخانههاي چوب، به قطع يکسره درختان اقدام شده است. همچنين ممکن است جنگل به حال خودش رها و اجازه هر نوع تاختوتازي به متخلفان داده شده باشد.
با توجه به اينکه گفته ميشود جنگلهاي هيرکاني مانند اسفنج عمل ميکنند و آب را درون خود نگه داشته و در فصل تابستان به جنگلنشينان و شهرهاي اطراف آن باز ميگردانند، در صورت تخريب پوشش گياهي، اين وضعيت چطور تهديد خواهد شد؟
يک هکتار عرصه جنگلي دهها برابر يک هکتار مرتع و يک هکتار مرتع دهها برابر اراضي کشاورزي ميتواند آب در خود ذخيره کند و از اين منظر، جنگلها ارزش بيبديلي دارند. رويشگاههاي جنگلي اگر به بهانه توسعه کشاورزي، راهسازي، گسترش خطوط انتقال برق و گاز و سدسازي نابود شوند، مثل اين خواهد بود که براي خريد يک شکلات، الماس هزينه شده است.
با درنظرگرفتن نکاتي که به آن اشاره کرديد، در صورت ادامه اين فرايند چه آيندهای براي پوشش گياهي جنگل متصور هستید؟
اگر نتوان وضعيت را تغيير داد، رويشگاههاي زاگرس از دست ميروند و تبديل به عرصههاي مرتعي خواهند شد. سپس جنگلهاي هيرکاني به حالت مخروبه درخواهند آمد. اگر تنوع گونهاي از بين برود، جنگلها در برابر آفات و آتشسوزي آسيبپذير خواهند شد. بهعنوان نمونه در پنج سال اخير 40 ميليون پايه درخت شمشاد در جنگلهاي شمال از بين رفته است. ممکن است جنگلهاي شمال در اثر آتشسوزي يا آفات بهشدت زادآوري طبيعيشان را از دست بدهند.
تأثير اين فرايند بر زندگي ساکنان اين مناطق چه خواهد بود؟
ايران در کمربند خشک جهان قرار گرفته و در عرض 25 تا 40 درجه نيمکرهشمالي برخوردار از 180 رودخانه دائمي است. همچنين در 10 محصول کشاورزي جزء 10 توليدکننده اول دنياست. به اندازه اروپا هزار و 728 گونه بومي دارد و همه اينها به دليل وجود تنوع ارتفاعي و رويشگاههاي جنگلي ارزشمند است. اگر اين جنگلها از بين بروند، ظرفيت گرماي ويژه و ذخيره آب شيرين بهشدت کاهش مييابد و اقليم ايران به سمت بيابانيشدن بيشتر و تفاوت دماي شب و روز افزايش پيدا ميکند. از طرفي، نياز اقلام زراعي به آب افزايش مييابد و ما با مشکلات جديتري براي تأمين آب روبهرو خواهيم بود. درواقع، مهاجرتهاي محيطزيستي رخ خواهد داد.
خشکي جنگل يا ازبينرفتن پوشش گياهي باعث پيشروي مرزهاي جولان ريزگردها ميشود؛ دراينشرايط چه مخاطراتي ابتدا پوشش گياهي زاگرس و سپس هيرکاني را تهديد ميکند؟
رويشگاههاي جنگلي باعث جذب گردوغبار ميشوند. هنگامي که اين رويشگاهها وجود نداشته باشند، سد يا مانع طبيعي که ميتوانست آلاينده و گردوغبارها را بگيرد، وجود نخواهد داشت. جنگلها همچنين بهصورت محسوس باعث کاهش آلودگي صوتي ميشوند. هنگامي که رويشگاههاي جنگلي نابود شوند، چشمههاي توليد گردوخاک و کانونهاي بحراني فرسايش بادي افزايش پيدا ميکند و نرخ فرسايش و جابهجايي خاک بالا ميرود و بهاينترتيب ذرات کوچکتر از 10 ميکرون و دو ميکرون افزايش مييابد. اين ذرات ميتوانند از جدار مويرگها عبور کنند و به دلايلي بر ابعاد سونامي سرطان خون ميافزايند. متأسفانه بسياري از مردم فکر ميکنند اگر جنگلهاي زاگرس از بين بروند، ريزگردها تا تهران خواهند آمد اما اينطور نيست؛ ريزگردها در ارتفاعات بالا حرکت ميکنند و ربطي به جنگلهاي زاگرس ندارند. اين تصور که جنگلهاي زاگرس کمربند حفاظتي ايران در برابر گردوغبار است، درست نيست چون جنگلها ميتوانند ظرفيت گرماي ويژه را افزايش دهند و تغيير اقليمي و ثبات اکولوژيکي ايجاد کنند، نه اينکه بهعنوان مانع بر سر راه گردوغبار ريزگرد نقش تازهاي ايفا کنند.
روند بيابانزايي در ايران از چه زماني قابلمشاهده و عيني بوده يا به عبارتي تخريب پوشش گياهي که منجر به گسترش بيابانزايي ميشود، به چه زماني بازميگردد؟
تخريب پوشش گياهي، قدمت زيادي دارد. اولين اسناد مکتوبي که دراينزمينه وجود دارد به زمان ناصرخسرو برميگردد. او در سفرنامهاش نوشته که از بندر معمره که به سمت اهواز حرکت ميکرده، آسمان را نميديده است؛ بندر معمره خرمشهر کنوني ماست. «آسمان را نميديدم» کنايه از اين بوده که آنقدر پوشش درختي زياد بوده که آسمان ديده نميشده است. بعدها بسياري از فرزانگان به اين نکته اشاره کردند که وضعيت پوشش گياهي، امروزه به خوبي آن روز که ناصرخسرو سفرنامهاش را نوشته بود، نيست. درحالحاضر اگر از خرمشهر به سمت اهواز حرکت کنيد، اصلا درختي ديده نميشود. در سفرنامه مارکوپولو هم به اين تغييرات اشاره شده است؛ يکي از مستندترين شواهدي که نشاندهنده کاهش توان تابآوري سرزميني و شروع جدي بيابانزايي در ايران است، به نابودي برخي گونههاي گربهسان ارزشمند و بزرگ مربوط ميشود؛ ببر هيرکاني و شير يالکوتاه ارژن در استان فارس. هرکشوري که گونه بومي آن از بين ميرود به سمت بيابانزايي ميل ميکند. اگر بخواهيم در زمان معاصر، نقطه آغازي براي بيابانزايي قائل شويم به نظر ميرسد هنگامي است که ما آخرين ببر هيرکاني يا آخرين شير يالکوتاه ارژن و به فاصله چند سال بعد تالاب جازموريان را از دست داديم و برايناساس تهديد بيابانزايي در ايران ملموس و جدي شد.
۴۷۴۷
نظر شما