اما نگاه این روزهای مردم به روحانیت اینگونه نیست. البته نمیتوان به صورت مطلق بیان کرد. این روزها روحانی بودن مترادف حمایت از ایدئولوژی حاکم است و ظن خیلی از مردم این است که کلیه روحانیها و معممها مدافع حکومت هستند. گرچه خیلی از روحانیون مدافع حکومت هستند اما اساسا اکثر روحانیون آدمهای غیر سیاسی هستند و کاری به این دولت و آن دولت ندارند. مجموعه جهت گیری حوزههای علمیه هم که از زمان حکومت صفویان تا کنون رابطه کم و بیش مثبتی با حکومت داشته اند. اما خیلی وقتها عموم مردم این را درک نمیکنند.
یادم هست در بحبوحه حوادث سال 88 و روزی با یکی از برادرانم که معمم است در خیابان عبور میکردیم. پیر زنی راه ما را گرفت شروع به توهین و ناسزا کرد و گفت چرا تقلب میکنید و چرا با مردم اینگونه رفتار میکنید؟! برادر من هم بالکل نمیدانست چه بگوید. او در سیاست کارهای نبود، بلکه یک امام جماعت ساده در یک مسجد محلی بود.
اگر پای درد دل برخی از روحانیون محلهها و کسانی که اساسا با حاکمیت کاری ندارند بنشینید، حرفهای عجیبی میشنوید. اینکه بارها در خیابان بهشان گفتهاند مارمولک، یا گفتهاند «حاجی به شما بنز نرسید؟» و ... . یک بار از زبان یکی از بستگان روحانیام شنیدم که روزی با خانوادهاش در ماشین نشسته بودند و فرزندش برای خرید چیزی به مغازه رفته بود. در فاصلهای که برگردد چند جوانی که از سر و وضعشان معلوم بود ورزشکاراند آمده بوده بودند دور ماشین او و بطری مشروبشان را روی سقف ماشینش گذاشته بودند و بلند بلند میگفتند به سلامتی حاج آقا و مینوشیدند. این آشنای ما هم جرات نداشت چیزی به آنها بگوید.
اساسا روحانیون این دوره و زمانه، به عکس گذشته برخورد چندانی با مردم عادی ندارند و از حضور در بسیاری از مکانهای عمومی پرهیز میکنند. طبیعتا اگر شما یک روحانی را در پیتزا فروشی، رستوران، یا کافه ببینید تعجب میکنید و برایتان غیر منتظره است. اما تا کنون فکر کردهاید روحانیون وقتی در خیابان گرسنه میشوند چه میکنند؟ این عدم حضور محدود به کافه و رستوران نیست. حتی محدود به سینما و محلهای فرهنگی دیگر هم نیست. شما تا کنون یک روحانی را در آرایشگاه مردانه دیدهاید؟ پس روحانیون برای اصلاح موهایشان کجا میروند؟ در بازارهای سنتی ممکن است معدود روحانیونی را ببینید اما در فروشگاههای امروزی و لوکس اگر فردی را با عبا و عمامه ببینید قطعا تعجب میکنید. پس روحانیون مایحتاجشان را از کجا تهیه میکنند.
قدیمترها، زمانی که زندگی افراد بیشتر در محلهها میگذشت و اینکه بچه کدام محل بودید بخشی از هویتتان بود، این حضور به مراتب بیشتر بود. خانه روحانی محل رفت و آمد و رجوع مردم بود. خیلی از اختلافها آنجا حل میشد. جلوی خیلی از طلاقها درآنجا گرفته میشد. هنوز هم مساجد محلهها و روحانیونشان همین کارها را میکنند. من بارها شاهد بودهام که شب و نصف شب، وقت و بی وقت مردم به منزل برادرم (که روحانی مسجد پدری مان شده است) زنگ میزنند و مشورت میگیرند، یا استخاره میکنند و غیره و غیره. اما طبیعتا این رجوع نسبت به زمانهای قدیم، حضور تعیین کنندهای نیست.
شان و جایگاه سنتی روحانیت امروز نسبت به دیروز کاهش یافته است. شاید بخشی از این به خاطر تغییرات فرهنگی و مدرنیزاسیون در ایران باشد اما بخشی از آن نیز حاصل عملکرد همین نظام است. خیلی وقتها عملکرد منفی دولتها به نام روحانیت گذاشته میشود و رویکرد منفی نسبت به دولت به روحانیون نیز تعمیم داده میشود. روحانیون دولتی نیز در این میان تاثیر زیادی دارند. چگونه است که فردی که تا دیروز حجت الاسلام بوده بعد از اینکه فلان مسئولیت را گرفت یا نامزد ریاست جمهوری شد تبدیل به آیت الله میشود. مگر علم و دانش با حکم مسئولیت منتقل میشود؟
تصور عمومی این است که وقتی به یک روحانی بگوییم آخوند او را تحقیر کردهایم. یا اگر به فرزند یک روحانی بگوییم بچه آخوند او را مسخره کردهایم. اتفاقی که بارها برای من روی داده است. اما این نه تنها تحقیر نیست بلکه اساسا آخوند لغتی است که در گذشته شان و جایگاه یک روحانی را به لحاظ علمی نشان میداده است. به عنوان مثال در دوران حکومت قاجارها لفظ ملا برای روحانیون استفاده میشد و سر آمد علمای آن عصر را به جهت بزرگی «آخوند» خراسانی میخواندند.
کد خبر 656488
نظر شما