استاد علامه محمد تقی جعفری همواره بر توجه داشتن به اهمیت حادثه عاشورا اصرار میورزید. از آن جهت که این حادثه، تابلویی ماندگار برای بشریت به یادگار نهاد که ارزشهای انسانی در متن آن به زیبایی به نمایش درآمد. این حادثه به بهترین شکل، قابلیت انسان را در گرفتار آمدن به درجة حضیض سقوط و استعداد او را در اوج گرفتن به درجة رفیع صعود، برای همه آیندگان نمایاند. عاشورا برجستهترین صحنة نمایش حضور خدا در زندگی انسان بود. حادثة عاشورا در نگاه علامه آنچنان است که میتواند تکیه گاه و پشتوانة اخلاق ابنای بشر قرار گیرد. میتوان در آینه عاشورا تفسیر عظمت حیات انسان را به تماشا نشست. حسین بن علی (ع) موقعی که میخواست از مکه خارج شود فرمود: «..الا فمن کان فینا باذلاً مهجته و موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا غداً فانّی راحل مصبحاً ان شاء الله».
ـ اینک آگاه باشید! کسی که میخواهد نفس و جانش را آمادة دیدار خدا کند، با ما حرکت کند. ما بامدادان حرکت خواهیم کرد. انشاء الله. امام حسین (ع) نمیفرماید که میخواهم به دیدار مرگ بروم. نمیفرماید آنجا میرویم که از هستی خارج شویم و به کرانة نیستی برسیم، بلکه میفرماید اگر کسی مثل ما اشتیاق دیدار خدا را دارد، من صبح حرکت خواهم کرد، با من بیاید. اگر بنا شود این کلمة «لا اله الا الله» که جوهر روح آدمی است، قوامش با کشته شدن من باشد «فیا سیوف خذینی» ؛ پس ای شمشیرها مرا دربرگیرید. من وسیله هستم . زندگانی من برای بقای این ایده، وسیله است. من حاضر و آماده هستم.
علامه از سیدالشهداء جملاتی را نقل میکند که حکایتگر شکوفایی ایمان است: «صبرأ بنی الکرام! فما الموت الا قنطره تعبر بکم عن البوس و الضّراء الی الجنان الواسعه و النّعیم الدائمة فایّکم یکره این ینتقل من سجن الی قصر؟» دل بر شکیبایی بندید ای بزرگ زادگان! مرگ، جز پلی نیست که شما را از سختیها و ضررها به بهشت وسیع و نعمت جاویدان میرساند. کدام یک از شما کراهت دارد از این که از زندان به قصر منتقل شود؟
صبر کنید! چند دقیقه و چند لحظه است، بعد از آن ، قرنها میوه خواهید چید.حسین از آن دسته از انسانهاست که روح خود را در اتصال به خدا وسعت بخشید، نه از آنان که در غیاب خدا تنها و تنها به فربه ساختن جسم خود مشغولند. باید حیات را هم افق با حسین(ع) تفسیر کرد. «آیا هدف روح با عظمت شما، خاک و جلوههای خاک است؟ پس وقتی خودمان این روح را زندانی کردیم، چرا بیمار نشود؟ چرا هوای جنگ به سرش نزند؟ برای خود فلسفه میبافیم که چرا انسانها میجنگند؟ هدفی بالاتر از خاک نشان دهید و بگویید تزاحم نداشته باشید. بشر مادامی که در خاک است، بر سرهم خواهد کوبید. تمام بحثها برسر این است: من خاکی، تو خاکی، اگر جایی که من میگیرم، محبوب تو باشد، با من خواهی جنگید.»
هر چیز محدود را در جهان هستی، مورد عشق قرار بدهید، اگر توانستید از او بینهایت بیرون بکشید ، تحیّر ندارد . اگر نتوانستید و موضع برای شما محدود باشد و شما را محاصره کند، گیج خواهید شد؛ زیرا روح، بزرگ است و اینها کوچکتر. قلمرو را وسیع بگیرید. زندگانی این نیست که آنها را که وسیلهاند، هدف بگیریم. این امر ما را ساقط میکند.
اگر کسی بگوید فهرست و مجموعة تمام ارزشهای تاریخ بشری از یک طرف و فهرست ضد ارزشهای بشری در طرف دیگر، در آن روز، در آن مدت معین بروز کرده است؛ جای تردید نیست. تنها زمان کم است و انسان خیال میکند که حادثه، حادثة یک روز و دو روز است. کمی زمان را نگاه نکنید. لحظات، گاهی بوی ابدیت میدهد. آدم احساس میکند که اگر آن روز تمام دنیا از حرکت حسین بن علی(ع) جلوگیری میکردند و میگفتند: یا ابا عبدالله قطعاً کشته خواهی شد، میگفت: «اَ فبالموت تخوفنی» آیا مرا از مرگ میترسانید؟ ارادة او تکیه به جای دیگر داشت. ارادة او منبعث از انگیزههای زودگذر مادیات نبود. حسین (ع) گفت: میخواهم ، چون او میخواهد.»
استاد علامه محمد تقی جعفری همواره بر توجه داشتن به اهمیت حادثه عاشورا اصرار میورزید. از آن جهت که این حادثه، تابلویی ماندگار برای بشریت به یادگار نهاد که ارزشهای انسانی در متن آن به زیبایی به نمایش درآمد. این حادثه به بهترین شکل، قابلیت انسان را در گرفتار آمدن به درجة حضیض سقوط و استعداد او را در اوج گرفتن به درجة رفیع صعود، برای همه آیندگان نمایاند. عاشورا برجستهترین صحنة نمایش حضور خدا در زندگی انسان بود.
کد خبر 702938
نظر شما