بسیاری این روز ها در این کشور می نالند که خواندن کم شده است و به این مناسبت سال گذشته را سال خواندن نامیدند و در مراسم و مناسبت های مختلف از اینکه خواندن کم شده است گله هائی هم شد. بلی درست است خواندن کتاب کم شده است و آن هم دلائلی دارد. آمدن اینترنت با این سرعت و جاذبه حیرت¬آور دیگر مجالی برای خواندن کتاب نگذاشته است. شما برای اینکه اطلاعی کسب کنید دیگر به کتاب مراجعه نمی کنید و اینترنت با سطحی وسیع و سرعتی کم نظیر خواسته شما را بر آورده می کند و همانند کتابخانه بهمراه کتابدار بدون منت کار شما را راه می اندازد. حتی در مورد دانش هم کم و بیش این وظیفه را انجام می دهد. تفکر تعطیل شده است
بنابراین خواندن کم نشده است شما می بینید همه افراد را از پیر و جوان و حتی بچه کوچک با رایانه، لپ تاپ و از همه بیشتر گوشی های همراه دائما مشغول خواندن اند و این نه شب می شناسد و نه روز و می بینید حتی سر سفره غذا و یا در رختخواب و نیز در سفر و رانندگی هم این گوشی ها شما را رها نمی کند و یا بهتر است گفته شود شما آنها را رها نمی¬کنید. برای تشویق بیشتر به خواندن همه کوشش می کنند اما برای تولید محتوای مناسب تلاش بسیار کمی صورت می گیرد. به این خبر از ایبنا توجه کنید که:
یک کارآفرین چینی اساس توصیهی خود را بر صرفهجویی در استفاده از شبکههای اجتماعی و تماشای تلویزیون گذارده است. به نوشتهی شبکهی اقتصادی «کوارتز»، او با استفاده از فرمول ریاضی به این نتیجه رسیده است که انسانها میتوانند به صورت میانگین هر دقیقه بین 200 تا 400 کلمه را بخوانند. از طرف دیگر او میانگین کلمات هر کتاب را 50 هزار نسخه در نظر گرفته است.
چو با استفاده از ضرب و تقسیمهای ریاضی میگوید اگر انسانها تصمیم بگیرند سالی 200 عنوان کتاب بخوانند باید سالانه 10 میلیون کلمه بخوانند که وقتی آن را تقسیم بر 400 کنیم به عدد تقریبی 25 هزار دقیقه میرسیم.
به گفته این کارآفرین چینی، 417 ساعت نیاز است تا 200 عنوان کتاب خوانده شود.
نکتهای که در توصیه مطالعاتی این فعالی اقتصادی وجود دارد نگاه ریاضیوار اوست به مسئلهی مطالعه. او همه چیز را بر اساس عدد و رقم در نظر میگیرد.
او میگوید این حساب وکتاب برای کسانی است که در طول هفته بین 40 تا 50 ساعت کار میکنند. اما لازم است این افراد مقداری در عادتها و رفتارهای خود تغییر دهند تا بتوانند 417 ساعت فراغت را در طول سال به دست آورند.
به گفته او لازم است انسانها از همهی فرصتها ـ از صندلی پارکها گرفته تا کاسههای توالت ـ استفاده کنند تا بتوانند مطالعهی خود را پیش ببرند.
اصل دوم در فرضیه این فعال اقتصادی این است که انسانها نسبت به مطالعه سختگیری نکنند و از همهی ابزارها مانند تبلت، گوشی همراه، کتابهای چاپی و غیره استفاده کنند.
به نوشته «کوارتز»، در آمریکا به طور میانگین سالانه حدود 600 ساعت از وقت مردم برای گشت و گذار در شبکههای اجتماعی صرف میشود و حدود 1600 ساعت نیز صرف تماشای تلویزیون میشود.
احساس کاذبی که این پدیده قرن به همه می دهد و همه را به خود مشغول کرده و سرکار می¬گذارد به قدری است که حتی سلامت انسانها را از نظر روحی و جسمی به خطر انداخته و همچون اعتیادهای مزمن آنها را گرفتار کرده است. و این مسیر همچنان با سرعتی هر چه تمام تر دارد طی می شود. بنابراین همه می خوانند به طوری که همه را نگران کرده است که چه می خوانند. این خواندن کاذب که چشم ها را به قدری ضعیف کرده که همه عینکی شده اند غروری بی جا هم به دنبال داشته است. افراد به جای اینکه کار کنند و مهارت کسب نمایند فقط اطلاعات می گیرند و به جای اینکه با خانواده باشند با خانواده های مجازی بی نام و نشان سر و کار دارند که اغلب آنها را تا سرِ چشمه می برد و تشنه بر می گرداند.
پس نباید نگران نخواندن بود باید نگران چه خواندن بود و یا نگران تفکر بود که تعطیل شده است. زیرا آنچه از انسان انتظار می رود تفکر است و اینکه آنچه را می بیند و یا می خواند در باره آن تفکر و تعمق کند.
تفکر از این جهت تعطیل است که هم مایه اولیه نیست که بر اساس آن شخص به تفکر بنشیند و آنقدر معیارها به هم ریخته و با فلسفه نسبیت درآمیخته و به خورد مردم داده شده است که دیگر ملاکی برای قضاوت و تشخیص خوب از بد نیست و ثانیا آنقدر مطلب در هر لحظه و کمتر از لحظه بر سر و روی فکر ما می ریزد که مجال اندیشیدن به ما نمی دهد و گاه آنقدر توأم با تناقضات و اختلافات است که آدم را متحیر می کند.
هایدگر کتابی دارد که به فارسی هم ترجمه شده است به نام «چه باشد آنچه نامندش تفکر» او به صراحت بر تمدن جدید می تازد که بر خلاف آنچه تصور می شود که مردم این زمانه آگاه و بیدار شده اند ولی بر عکس تفکر و به ویژه تفکر فلسفی آنها از بین رفته است.
و این همانی است که مولای ما می گفت تفکر یک ساعت ارزش هفتاد سال عبادت دارد. زیرا تفکر است که نجات بخش است و نه صرفا خواندن. خواندن هم برای اندیشیدن و تصمیم درست گرفتن است.
و استمرار این وضعیت به نفع کیست؟ به نفع آنکه مدیریت می کند و همه را مشول می کند و خود از آن سود می برد.
و به ما هم لذت کاذب میدهد که همه چیز را می دانیم و با همه جا مرتبطیم اما نمی دانیم که در خیلی از موارد همه سرِ کاریم.
نظر شما