به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین و به نقل از اتاق بازرگانی تهران، رویه گذشته نشان میدهد نظام تصمیمگیری کشور نسبت به آزادسازی قیمتها اکراه داشته و تا جای ممکن آن را به تعویق انداخته و اینک که فشار بودجه به شدت سخت شده راهی جز پیمودن این مسیر نیافته است. اما آیا این وضعیت امری نامطلوب است؟ اتفاقا نه! تنها محدودیتهای بودجه است که عقلانیت را در نظام اداری ایران تقویت کرده و فشاری واقعی برای اصلاحات اقتصادی فراهم می کند.
همانگونه که میتوان حدس زد در این مواقع تمام تلاشها معطوف به آن خواهد شد تا از انجام این کار سخت خودداری شود و در این راه سفسطههای مختلفی طرح میشود. یک سفسطه این که اگر قرار است قیمت بنزین به قیمتهای جهانی باشد باید دستمزد افراد نیز به قیمتهای جهانی باشد. این حرف به این جهت سفسطه است که بنزین یک کالای قابل تجارت است و هر کالای قابل تجارت قیمت جهانی دارد اما نیروی انسانی -به دلیل محدودیت مهاجرت بهرغم آزادی نسبی جابجایی سرمایه- قابل تجارت نیست و به همین دلیل قیمت محلی مییابد. دستمزد نیروی انسانی در هر شهر تعیین میشود نه در ایران و نه در جهان! به جز شخصیتهای خاص مثل مربیان فوتبال، پزشکان معروف و متخصصان سرآمد بقیه افراد کمابیش دستمزدی دریافت میکنند که تابع شرایط محلی است. مثلا دستمزد معلم خصوصی در بالای شهر تهران متفاوت از شهر زاهدان است کما اینکه قیمت آژانس در تهران با اهواز متفاوت است اما قیمت کالایی مثل بستنی یا لباس در همه جای ایران کما بیش یکی است کما اینکه قیمت موبایل در سراسر جهان تقریبا یکی است (اندک تفاوتی به دلیل تعرفهها و مالیات هست).
لذا تمنای اینکه بتوان دستمزدی معادل دستمزد سوئیس در ایران دریافت کرد تمنایی محال است مگر آنکه درآمد سرانه ایران به سطح درآمد سرانه سوئیس برسد. این ادعا که اگر قرار است قیمت بنزین همسطح سوئیس باشد پس باید دستمزد هم همسطح سوئیس باشد به معنی آن است که یک ایرانی باید رفاهی معادل یک سوئیسی داشته باشد. اگرچه ایرانیها حق دارند چنین خواستی داشته باشند اما واقعیت این است که بین درآمد سرانه ایران و سوئیس فاصله وحشتناکی وجود دارد (حدود 50 هزار دلار). واقعیت این است که باید قیمت جهانی برای بنزین داشت ولی دستمزد پایینی هم سطح توسعه کشور دریافت کرد و معنای مشخص آن این است که مردم دچار سختیها و تنگناهایی خواهند شد اما این امر نتیجه طبیعی درآمد سرانه پایین است. تا وقتی که سطح توسعهیافتگی کشور افزایش نیابد نمیتوان تمنای منافع توسعه یافتگی را کرد.
شاید گفته شود که با توجه به بهرهمندی کشور از ذخایر نفت و گاز چرا در داخل کشور باید بنزین را به قیمتهایی متناسب با قیمت جهانی دریافت کنیم. آیا بهتر نیست که بنزین را ارزان بفروشیم و رفاهی از این محل دریافت کنیم؟ پاسخ این است که میشود این مسیر را پیمود کما اینکه در سی سال گذشته کشور پیوسته همین مسیر را پیموده است اما آیا این انتخابی مناسب است؟ رفاه حاصل از بنزین ارزان نتیجهای به شکل آلودگی هوا و ترافیک خواهد داشت اما گزینه بالابردن قیمت بنزین آن است که واردات بنزین کاهش خواهد یافت و ارز حاصل از این امر میتواند به امر مفید دیگری اختصاص یابد. در شرایطی که بودجه عمرانی کشور رو به صفر شدن است انتخاب بنزین ارزان در مقابل تخصیص منابع به پروژههای ناتمام عمرانی انتخابی منطقی به نظر نمیرسد.
35225
نظر شما