سال 1995، زمانی که از فرانسه به ایران بازگشتم از طریق آقای اسماعیل سعادت با استاد سیدحسینی آشنا شدم؛ آشنایی ما براساس اتفاق جالبی به وجود آمد.قبل از دیدار حضوری با سیدحسینی، به واسطه دو جلد کتاب مکتبهای ادبی شناخت بیشتری نسبت به او پیدا کردم. در دانشگاه تهران مکتبهای ادبی تدریس میکردم و در همان زمان نیز کتاب دو جلدی سیدحسینی با همین موضوع تجدید چاپ شد.
کار سیدحسینی را در این دو کتاب در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نقد کردم، ایرادهایی را به این کتاب وارد میدانستم که به واسطه همین نقد، گفتگویی با سیدحسینی برقرار کردم و به همین شکل آشنایی ما به وجود آمد.پس از این آشنایی در محافل مختلف همدیگر را میدیدیم. ما با جمع دوستان در جلسات کتاب آقای محمدخانی که آن روزها در خیابان انقلاب نرسیده به چهارراه ولیعصر تشکیل میشد، حاضر میشدیم و دیدگاههای یکدیگر را از نزدیک میشناختیم.اما آشنایی من با کارهای سیدحسینی به سالهای قبلتر بازمیگردد.
بعد از مقاله شجاعالدین شفا، که آندره ژید، نویسنده صاحب جایزه ادبی نوبل را به ما معرفی کرد، سیدحسینی به دنبال ترجمه آثار ژید رفت و ما را با کارهای این نویسنده آشنا کرد.یکی از ویژگیهای سیدحسینی ترجمههایی است که او به صورت مشترک انجام داده است. «حسن سلوک» خصیصه مهمی در شخصیت سیدحسینی بود که امکان انجام دادن کار سخت ترجمه مشترک را برای او فراهم میکرد.سیدحسینی به دعوت ما برای حضور در کنفرانسی با موضوع ترجمهپذیری ستون خارجی به دانشگاه تهران دعوت شده بود.
در این جلسه یکی از دانشجویان از او پرسید ترجمه مشترک کار سادهای است؟ که او پاسخ داد این کار سخت است اما سیدحسینی با اتکا به شخصیت خود و «حسن سلوک»اش توانسته بود این کار سخت را به خوبی انجام دهد و حالا، درگذشت سیدحسینی، ضایعهای اسفناک است.ترجمه، تاریخ و ادبیات فرانسه حوزههای مورد علاقه او بود که همین علایق، زمینه ارائه اثر قابل توجه فرهنگ آثار را به وجود آورد. فرهنگ آثار یادگاری سیدحسینی است که به لحاظ عظمت اثر در حد تاریخ تمدن ویلدورانت است.
نظر شما