سرزمین ما مهد علم و ابتکار است؛ یا «کشف حجاب» یا «اختراع حجاب» میکنیم! با همین نبوغ تک و تنها، ادعای انقلاب فرهنگی میکنیم. از دین و مصب؛ هر چه از سر باز کنیم، عمرا گره این یکی را کمی شل کنیم. چرا بیهزینهترین راه مسلمانی را ول کرده و روشهای سخت را امتحان کنیم؟ مگر بی دروغ و ریا میشود زندگی کنیم؟ چرا به یتیم و صغیر کمک کنیم یا با خمس و زکات و خیرات؛ سر کیسه را شل و پولمان را حیف و میل کنیم؟حیف نیست؛ وقتمان را در مبارزه با اختلاس و ربا و فساد تلف کنیم یا تبعیض را حذف و عدالت را برقرار کنیم؟ قبول کنید کمی سخت است که همه اصول شرع را بطور یک جا، مراعات کنیم. اگر منظور این است که دست آقا زاده ها را کوتاه کنیم یا رانت خواری و پارتی بازی را بین عزیزان مان، کم کنیم؛ حاشا و کلا؛ مگر در حکومت علی(ع) زندگی میکنیم که با خرمایی شب را تا سحر، به سر کنیم؟
کلاهتان قاضی؛ کدام راحت است؟ جوش دادن و علم کردن چند هزار کانکس یا اینکه با چند خالجوش، پست برق انقلاب را، شیبدار کنیم؟ آیا درست است که به ژن های خوب، مانند یک منگول، نظاره کنیم؟ ناموس و مرام ناصر (ملک مطیعی)حرف اول ماست اما با ادعای غیرت میشود خیلی چیزها را پشت پرده پنهان کنیم. مناسکگرایی وقتی«های لایت» می شود؛ هشدار میدهد که قرار است باقی چیزها را کم رنگ کنیم! مشکل مملکت به این است که زنان چه میپوشند؟ یا اینکه تولید ناخالص ملی را زیاد کنیم؟ بیحجابی باعث فساد میشود؛ درست... اما با اینهمه فساد، در دور و برمان چکار کنیم؟ میدانید مشکل اصلی کجاست؟ میخواهیم با چند متر پارچه، عقاید را عوض کنیم. اما بدانید... اعتقاد که درست باشد؛ خاک بر سرمان که بخواهیم، به کارهای خاک برسری عمل کنیم. اعتقاد کی درست میشود؟ زمانی که دردها را دوا و حاجت کسی را مستجاب کنیم. مردم شعار زدهاند، بیایید زدگیها را بی رنگ درآورده و جاده را بیریا، صاف صاف کنیم. به جای بخت، ازدواج ها سفید می شوند، چرا؟ چون مدام، کار و مسکن را به درستی بهانه میکنیم. وقتی مرد زندگی گام هایش استوار نیست؛ برای یک خواستگار؛ دختر که سهل است ما هم بناچار عشوه و ناز را سر لوحه کار میکنیم. آتش کسی وقتی تند می شود که کانون خانوادهاش گرم نیست؛ بیایید دلسوزانه، سوخت خانواده را بهتر کنیم. اگر اوضاع خانواده جور باشد بخدا که ... گشت ارشاد را در جیب عقبمان مستقر میکنیم. کجای دنیا از فسق و فجور راضیاند که ما باشیم؟
هلاکمان باد که بخواهیم گاو سامری را از دم، طلا کنیم. مصیبتها از جایی شروع میشوند که با این گرانی، یک قرون و دوزار و یکی دو تا میکنیم. فقر از یک «در» وارد میشود و بعد ایمان را از پنجره پرتاب میکنیم. این حرف ما نیست حرف آن کسی است که صبح تا شب به آن اقتدا میکنیم. استرسها مگر میگذارند که فکر آخرت و روز قیامت باشیم؟ همین که فکر این دنیا باشیم، به خدا که هنر می کنیم. زنان ما چه بپوشند مهم است؛ اما وقتی که... پوشش درستی برای شان مهیا میکنیم. با دیوار مهربانی شادی قسمت نمیشود باید فکر و مهمتری؛ کنیم. برنامه و لباس ملی نداریم و به زنها همچون تولید ملی به چشم کالا، نگاه میکنیم. گاه زرد و قرمز جیغ میشوند و گاه آنها را، رنگ شاد اعلام میکنیم! یک روز استرچ مد میشود و روز دیگر دگمه ها ول میشود و یک روز هم داخل خودرو، نیروی انتظامی را دست به سر میکنیم. یک روز مانتو کوتاه و چسبان است و یک روز بوت و چکمه به پا میکنیم اما از آن طرف؛ سر را به زیر برف میکنیم.
در قلع و قمع و محدودیتها گردو خاک کرده و در این میان، اسید را هم حواله یک بد حجاب میکنیم. هنوز نمیدانیم لباس ایرانی را به چی صدا بزنیم بعد ادعای هویت و شرف میکنیم. زن گوهری در صدف است درست اما به همین دلیل هم، یا آن را لای زر ورق یا درون سلولش میکنیم؟ الان در چه وضعی به سر می بریم؟ نه حجابمان حجاب است، نه خود را بیحجاب میکنیم. نه زنگی زنگیم نه رومی روم. ما دقیقا با خود چه فکری را در سر، میکنیم؟ مدل های مندرآوردی و اجق وجق ابداع میشود اما ما فقط آن را از بوتیک ها جمع میکنیم. با این کارها به اسلام خدمت نکرده ایم که هیچ؛ حتی دین را هم از سر تا پا متحیر میکنیم. همه چیزمان بدون تعریف و پادرهواست؛ بعید نیست که در این بازار شام، پا از گلیم هم دراز کنیم. گاه استفاده ابزاری از زن، هنر است؟ گاه آنرا مصداق بارز پنبه و کبریت پرخطر میکنیم؟ گاه زن را شکلات و مرد را مگس کرده، نمیدانیم که با آنها چه می کنیم. گاه گفته میشود مشکل ما مو نیست گاه گفته میشود این شراره های آتش را اصلاح میکنیم! گاه درب استادیوم را به روی زن میبندیم گاه با تهدید فیفا؛ هول هولکی، آنها را صدا و داستان را مالهکشی میکنیم. در چنین اوضاع بی در و پیکری، گاه روسری سفیدها بت میشوند و گاه یقه سفید ها را دعا میکنیم! چهل سال از انقلاب گذشته و ما هنوز دعوای پوشش روی سر، میکنیم. وقتی طرحی نباشد و فکری در این رابطه؛ آنگاه روسریها را هم بر سر نیزه میکنیم.
زن ها در تلویزیون یک جورند ، در سینما یک جور و در خیابان و اداره و مهمانی؛ جورواجور... آنوقت ادعا این است که: دنیا را هم با خودمان یک جور در مدیریت میکنیم! تکلیف مان با خودمان هنوز مشخص نیست اما داریم تکلیف هر کشوری را مشخص میکنیم. اینجاست که اسلام میگوید «لحظهای تفکر، برتر از 70 سال عبادت است» اما ما همیشه ساده ترین راه را انتخاب میکنیم. حجاب امر خداست و میگذاریم روی چشم؛ بشرط آنکه زمینه هایش را هم فراهم کنیم. تناقضها فراوانند اگر حل نشوند همین چیزهایی را که می بینید تا صد سال دیگر تجربه میکنیم. هفت شهر عشق را عطار گشت و ما هنوز گشت ارشاد را روانه میکنیم. «لا اکراه فی الدین» می گوییم اما آن طور که می خواهیم تفسیرش میکنیم. دستورات دینی لازم الاجرایند اما ما فقط بعضیهایشان را گزینش و اعمال میکنیم. اسلام کامل ترین دین خداست و باید هم، آنرا بطور کامل ادایش کنیم. اگر مردم ببینند در اجرای احکام مصلحت می شود؛ آنها هم همین کاری را میکنند که مشاهده میکنید.
در پایان؛ فرارسیدن میلاد دخت نبی را گرامی داشته و تبریک و تهنیت را حواله کل ایران عزیز میکنیم.
نظر شما