واقعا شنیدن این مطالب که گرچه ممکن است عمومیت نداشته باشد و هر منطقهای از تهران با دیگر مناطق فرق داشته باشد ولی نشان از یک استحاله فرهنگی دارد که مردم یا عمداً و یا سهواً دارند پشتوانه هویتی خود را تخریب میکنند. این ممکن است به خاطر ناآگاهی، و یا مخالفت با حکومت باشد و یا از سر تفریح و یا ادعای روشنفکری! ولی هر چه باشد ضربهای که بر هویت ملی میزند بیش از هر چیز دیگر است.
اقتصاد کشور و از همه مهمتر نگاه سردمداران کشور هم که به سوی خارج است و این را از حقوق شهروندی و آزادی میدانند و دستکم به کشورهای اطراف نمینگرند که برای اداره کشورشان به چه ضوابطی قائلاند. تلگرام چه بسا کار خودش را بهشدت و سرعت دارد پیش میبرد. و تازه اگر فیلتر شود فیلترشکنها به کمک میآیند و یا سخن از تلگرام طلایی است. نرمافزارهای داخلی هم آن سهولت لازم را برای استفاده ندارند هر چند دارد تبلیغات میشود. من خودم وقتی میخواهم پیامرسان سروش را نصب کنم میگوید شماره تلفن همراه را وارد کن وقتی به انواع اشکال وارد میکنم پیام میدهد که شماره تلفن شما صحیح نیست! صنعت و تولید داخلی هم که ششاش گرو هفتاش هست. مسئولان فرهنگی هم خوشبختانه بهخاطر رعایت حقوق شهروندی و یا ایجاد آزادی که مبادا در جاهای دیگر متهم به خفقان شوند تا میتوانند از آزادی ترجمه دفاع میکنند. همچنین باید از اینکه کاغذ به عنوان کالای اساسی قلمداد شد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکر کرد ولی اگر اینهمه تبلیغات بخشهای خصوصی و شاید خصولتی را با کاغذهای گلاسه و الوان که در در خانهها ریخته میشود و اغلب به آن مراجعه نمیشود و قطعا تبلیغکنندگان پول آنها را بر روی اجناس خود میکشند و از مردم میگیرند، محاسبه میکردیم قطعا این یخش از کاغذ را به عنوان کالای اساسی قلمداد نمیکردیم!
نمیدانم ما به کجا میرویم؟
آمار اینکه ما چقدر کتاب ترجمه و یا تألیف داشتیم و میزان رشد آن نسبت به گذشته چه بوده است نگاهی آماری است و بیانگر نگاه فرهنگی نیست. اصرار بر خواندن کتابهای ترجمه و بر اینکه ما باید بخوانیم و چرا نمیخوانیم هم درد فرهنگی نیست. شعار نمایشگاه کتاب هم «نه به نخواندن بود»! و تازه سیاههای از خواندنیها که توسط افراد علاقهمند و دلسوز تهیه میشود عمدتا ترجمه رمانهای خارجی است و اگر فعالیتهای اجتماعی انجام میشود برای اجرای منویات آنور آبیها و یا منشورات سازمان ملل است تا مبادا ما را متهم به چیزی کنند. در حالی که به عینه میبینیم که سازمان ملل در بسیاری از زمینهها چگونه منفعلانه عمل میکند و برای سر پا ماندن و هزینههای خود را پاس کردن تسلیم زور میشود، یعنی برخلاف هدف وجودی خود عمل میکند.
به نظر من در حال حاضر خواندن انجام میشود: از روی تلفن همراه، آیپد، و از روی وسائل دیگر. اما مشکل اصلی بد خواندن است، از دو جهت: یکی به لحاظ گرامری و دستور زبان فارسی و دیگری به لحاظ محتوایی. که اولی زبان معیار را خراب میکند و استقلال آن را هدف قرار داده است و فرهنگستان هم ظاهرا تیغش نمیبرد و دیگر شعار فارسی را پاس بداریم هم قدیمی شده است و دومی فرهنگ را نشانه رفته است. خواندن ترجمهها بدون هیچگونه پالایش، آهسته آهسته سبک زندگی را عوض میکند. ایکاش فقط سبک زندگی را عوض کند .افکار افراد و جماعات را استحاله میکند. غرور ملی بومی را از آنان میگیرد و آهسته آهسته نه تنها خودباوری از آنها گرفته میشود که در نهایت از خود بیگانه میشوند و اینکه نمیتوانیم و یا ذاتا ناتوان هستیم و در این زمینه دولتها با خودداری از دادن امکانات به مردم و عدم تشویق در تولید، آن را تسریع میکنند! و یا بهتر بگویم آنقدر مسائل دارند که به مسائل فرهنگی دیگر نمیرسند. اما روشنفکران جامعه چرا کاری نمیکنند و صدایشان درنمی آید خود معضل دیگری است.
شاید مترجمان هم برای رعایت حال و هوای روشنفکری، و یا ناشران برای فروش بیشتر، کتابهایی را ترجمه میکنند تا آشفتگیها و تضاد بین دولت و ملت را تشدید و نمایان کند و دریغ از توجه به داخل و فکر بومی که اگر چنین کنند گویی تعهد از بین رفته است!
در یک کتابفروشی در منطقه ۲ تهران که بیشتر لوازم آن از به جای کتاب لوازمالتحریر خارجی است صحبت میکردم و از این همه آثار ترجمه سخن میگفتیم که آخر این ملت مگر از خودش چیزی ندارد که این سیل ترجمه راهی بازار میشود و با قیمت گران کتاب به فروش میرسد. او گفت این که چیزی نیست مردم برای جشن هالوین امریکایی لوازمی که میبرند به مراتب بیشتر از جشن نوروز و حاجی فیروز و مانند اینهاست!
کد خبر 784058
نظر شما