با خروج آمریکا از موافقتنامه برجام و بازگشت تحریمها و مشکلاتی که به واسطه آن گریبانگیر اقتصاد کشورمان شد و از طرف دیگر، اعلام چندباره ترامپ مبنی بر تمایل به مذاکره با ایران برای انعقاد پیمانی جدید، عدهای از تحلیلگران توصیههایی برای موافقت ایران با مذاکره مجدد با آمریکا کردهاند و اعتقاد دارند که این مذاکره با توجه به خلق و خوی ترامپ که تاجری اهل معامله است، میتواند راهی برای دفع خطر احتمالی مقابله نظامی با آمریکا و نیز تخلیه بار روانی ناشی از بازگشت تحریمها در فضای اقتصادی و داخلی ایران باشد، و از مشکلات کنونی بکاهد و نهایتاً به توافقی مجدد بیانجامد. در توضیح چرایی خطابودن چنین تحلیلی چند نکته قابل ذکر است:
۱- این دیدگاه که ترامپ تاجر است و اهل معامله و با توجه به نداشتن سابقه سیاسی، چندان از ظرایف سیاست اطلاع کافی ندارد و رفتارهای خلاف عرف وی نیز ناشی از همین موضوع است، نگاه درستی نیست. ترامپ اتفاقاً بر خلاف چهرهای که از خود به تصویر میکشاند، فرد باهوشی است و ارائه چهرهای جنجالی و سیاستنابلد از خود هم دقیقاً از همین هوش وی منشاء میگیرد. در واقع او عمدا میکوشد تا با نمایش چهرهای بیمنطق و جنجالی از خود، فردی را به تصویر بکشد که افکار عمومی او را فاقد خویشتنداری لازم اهل سیاست تصور کند که از وی توقع هر کاری میرود و بنابراین برای یرهیز از درگیرشدن با وی، آماده دادن امتیاز شود. ترامپ اتفاقا با همان منطق خاص تجاری خود میداند که در مقابل رقیب میتوان بلوف زد اما نباید حرکتی انجام داد که مجبور به رفتن تا ته خط شود.
به همین دلیل هم هست که میبینیم بلافاصله پس از انواع کشمکشهای لفظی با رهبر کره شمالی و حتی تهدید به حمله اتمی، ناگهان و با کوچکترین نرمش ظاهری از سوی رقیب، کوتاه میآید و حاضر به دیداری نمایشی میشود که اوضاع را آرام کند چون به خوبی میداند که برخورد نظامی با این کشور به منزله فاجعهای تمام عیار تلقی میشود که میتواند عواقب جبرانناپذیر به دنبال داشته باشد و بنابراین نباید اوضاع را به سمت خارج شدن از کنترل سوق داد.
در قبال ایران نیز مسئله به همین شکل است. ترامپ قطعاً در مواجهه با ایران نیز در اقداماتش از حد «قابل کنترلی» جلوتر نخواهد رفت چون میداند که احاطهای بر عواقب و پیامدهای آن نخواهد داشت و با منطق سیاست و حتی تجارت چنین اتفاقی غیرقابل قبول است.
۲- این تصور که اقدامات ترامپ صرفاً ناشی از رفتارهای فردی اوست نیز تصوری باطل است. این در واقع استراتژی حزب جمهوریخواه با چاشنی خصلتهای رفتاری ترامپ است که همواره دیدگاهی افراطی درباره ایران داشتهاند و در پی افزایش تنش با جمهوری اسلامی بودهاند. ترامپ صرفاً ویترین این سیاست است که با ارائه جلوهای بیمنطق، تلاش میکند نوعی سردرگمی در رفتار رقیب ایجاد کند.
استراتژیستهای حزب جمهوریخواه با استفاده ازترامپ میکوشند سیاستهای خود را جلو برده و در جهت افزایش تنش با ایران حرکت میکنند. به واقع ساختار سیاست و تصمیمگیری در آمریکا جاافتادهتر از آن است که فردی چون ترامپ بتواند با رفتارهای فردی و تکروانه تمام ساختار یادشده را با چالش موجه کند؛. بهرهای که آنها از رفتارهای ترامپ میبرند کاملاً در جهت اهداف آنان است.
به خوبی قابل مشاهده است که این رفتارهای ترامپ در تقابل با دیگر کشورها، نظیر اروپا، چین وحتی کانادا منتهی به گرفتن امتیازاتی از این رقبا در جهت سیاستهای اقتصادی و تجاری آمریکا شده است که منطبق با تمایل این دسته از استراتژیستهای آمریکایی و بازگرداندن سیطره آمریکا بر اقتصاد جهانی و بازتعریف نرمها و قواعد تجارت جهانی است.
در واقع این رفتارها به نوعی به روزکردن رژیمهای بینالمللی اقتصادی در چارچوب نظریه «ثبات مبتنی بر سیطره» (Hegemonic stability) یا همان نظم نوین جهانی است که در مجالی دیگر به آن خواهم پرداخت.
۳- مذاکره با ترامپ در چنین زمانی و تحت فشارهای اقتصادی ناشی از بازگشت تحریمها، به معنی دادن این پیام از طرف ایران است که سیاست عقبنشینی گام به گام از طرف ما در حال محقق شدن است. به زبان ساده یعنی پس از امتیازاتی که در برجام دادیم، اکنون نیز آمادهایم برای دادن امتیازات بیشتر بدون این که چیزی فراتر از قبل به دست آوریم. در واقع اگر در برجام چیزی دادیم و چیزی گرفتیم، در اینجا چیزهای دیگری میدهیم و همان چیزهای قبلی را میگیریم بدون هیچ امتیاز جدیدی. تحقق چنین امری دقیقاً صحه گذاردن بر سیاست ترامپ است و در این صورت چنانچه حتی به دوران پس از ترامپ نیز امیدوار باشیم که فضایی برای مذاکره مجدد و بازگشت به برجام مهیا شود، افکار عمومی آمریکا و غرب و حتی حزب دمکرات نیز با جواب گرفتن از این نوع فشارها، دیگر به راحتی حاضر به ادامه رویکرد دولت اوباما نخواهند بود. در واقع تسلیم شدن در مقابل فشارهای ترامپ از سوی ما، قدم نهادن در راهی است که چارهای جز رفتن تا انتهای مسیر نخواهیم داشت.
نتیجه آنکه در شرایط فعلی، تنها راهی که برای جمهوری اسلامی میسر و معقول است، مقاومت در مقابل سیاستها و فشارهای ترامپ و البته در پیش گرفتن تمامی راههای ممکن دیپلماتیک و تعامل با اروپا و چین و دیگر قدرتهای بینالمللی و منطقهای برای کاهش فشارها و استمرار تعاملات اقتصادی و البته مهمتر از همه بهرهگیری از تمام توان داخلی برای کاستن از فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر مردم و مبارزه کامل و بدون تبعیض با مفاسد اقتصادی باشد تا همراهی بهتر آنان را در این مسیر جلب کند.
مذاکره با آمریکا در چنین شرایطی حامل پیامی از سوی ماست که هرگاه فشارها افزایش یابد آماده دادن امتیاز هستیم. باید توجه داشت که حتی اگر در دوران پساترامپ هم امیدی به بازگشت به برجام وجود داشته باشد، با کوتاه آمدن در این شرایط حتی در دوره بعد از ترامپ نیز امید به یک توافق واقعی و منصفانه وجود نخواهد داشت.
کد خبر 806406
نظر شما