خبر خوش رأی دادگاه لاهه برای توقف عملیات اجرایی تحریم و تحرکات زشت غیرانسانی دولت آمریکا را که علیه دولت و ملت ایران تحمیل میشود در سایتهای خبری خواندم و شنیدم. این خبر چند بعد دارد: اول اینکه به سادگی نشان میدهد که در جهان وجدانهای آزاد و غیروابسته که به حقیقت ظالم و مظلوم و آزادیخواهی و حقوق انسانها توجه کنند وجود دارد و تعدادشان هم کم نیستند و میتوانیم آنها را پیدا کنیم و با آنها گفتوگو و با مسالمت زندگی کنیم حتی اگر آن طرف دنیا باشند. دوم اینکه دنیا اینقدر هم بیدروپیکر و بیصاحب نیست که هر کسی بخواهد هر کاری بکند و دیگران تماشاچی باشند.
مطمئنا خداوند منان برای زندگی مخلوقاتش در دنیا راه هایی را گذاشته که در وقتش میتوانیم از آنها استفاده کنیم مثل موضوع قرارداد دوستی با آمریکا که در سال ۱۳۳۵ امضا شد و معتبر ماند و سالهای بعد از انقلاب از آن برای منافع ملی ایران و ایرانیان به کار رفت و خیلی ساده بنویسم خدا خواست که در لابهلای تعهدات و قوانین و مقررات، راهی برای نشان دادن حقانیت ملت بزرگ ایران پیدا شود که بتوانیم انشاءالله مصون از تعرض زندگی کنیم. البته این اصل را همیشه مدنظر قرار دهیم و به معنای واقعی کلمه فراموش نکنیم که باید مثل کوه و فولاد قوی و مستحکم باشیم تا به حرفهایمان گوش و توجه کنند و با این قدرت باید در کنار بندگان خدا با خوبی معاشرت کنیم و قدرتمان برای رضای خدا و در خدمت و حفظ حقوق انسان و بشر و توسعه و ترویج اخلاق باشد.
اتفاق مبارکی افتاد و نشان داد با دیپلماسی قدرتمند و دارای منطق و ابزار حقوق در مجامع بینالمللی میتوان به موفقیتهایی دست یافت. البته با صرفنظر از این موضوع، بنده به عنوان یک شهروند شخصاً از دولت و مجلس و شوراهایی که تصمیمگیر هستند و تصمیماتشان در مسیر حرکت و زندگی مردم اثرگذار است گلهمندم و علتش این است که: در تابستان سال ۱۳۹۵ آقای ترامپ در زمانی که در کارزار انتخاباتی با خانم کلینتون بود موکداً چندین و چندین بار به عنوان شعار اصلی انتخاباتیش اخطار کرد و قول داد که وقتی رئیسجمهور آمریکا شود از برجام بیرون میآید، چون برجام یک توافق بد و یک معامله یک طرفه به سود ایران است؟ آقای ترامپ آبان ۱۳۹۵ در انتخابات آمریکا پیروز شد و در بهمن ۱۳۹۵ به عنوان رئیسجمهور آمریکا قسم خورد و وارد کاخ سفید شد و قول داد از برجام بیرون آید. او رفته رفته به قولهایی که داده بود عمل کرد و از تعدادی توافقات دو یا چندجانبه با کشورهای همسایه و همپیمان و همچنین از معاهدات جهانی بیرون آمد و با رفتارهایش نشان داد به حرفش عمل میکند که در مورد برجام هم عمل کرد و از آن بیرون آمد. خوب، این از طرف آقای ترامپ که به قول و حرفش چه خوب و یا بد عمل کرد.
اما آن طرف قضیه که ما بودیم چه کردیم؟ دولت و مجلس و سایر نهادهای صاحبنظر و تصیمگیر، ۲ سال وقت داشتند که غافلگیر نشوند. اما مثل زمان بارش برف و باران مدیران و مسئولین و اتاقهای فکر یکمرتبه و ناگهانی غافلگیر شدند؟ ظاهراً این آقایان فکر میکردند ترامپ که دشمن قسم خورده ماست شوخی میکند؟ اما تجربه و حقیقت این بود که او در کارش جدی است. متاسفم که این متن را به این واضحی مینویسم اما حقیقت این است که: ۴۰ سال است انقلاب کردیم اما ۴۰ مدیر حال و آیندهنگر نداریم که اولین علامت ببینند و بشنوند و سیگنال را بگیرند و آمادگی پیدا کنند و برای پیشگیری و مقابله با آن برنامههایی داشته باشند؟ چرا اینطور است؟
متأسفانه تاریخ چندین ساله گذشته این چنین نشان داده که هر وقت حرفی زده میشود و نتیجهاش خوب باشد دوستان مسئول که بحمدلله بازنشستگی هم ندارند و دعا میکنیم تا ۱۰۰۰ سال دیگر هم مستدام باشند، میگویند کار خودمان است. اما اگر نتوانند و نشود و به قولی خراب کنند، میگویند کار آمریکاست؟ نمیگویند کار بیفکری و بیتدبیری و ناتوانی و بیتوجهی و بیحالی و یا سادهانگاری خودمان است؟ بلکه فقط میگویند کار آمریکای جهانخوار است که نگذاشت.
خوب، بحمدلله که دادگاه لاهه بخشی از کار دیپلماسی ما را به شکل احسن انجام داد، اما اگر این دادگاه رأی نمیداد و میگفت در صلاحیت من نیست، آن وقت آیا شهروندان حق داشتند از مسئولین امر بپرسند شما این ۲ سال که وقت داشتید چه کردید؟ چرا گذاشتید ارزش پول ملی این چنین ضعیف گردد که اثراتش بر روی معاش و سفرهای مردم تحمیل شود؟ حالا با اقتصاد و تجارت و چه و چه هم کاری نداریم، فقط در مورد معاش مردم میگوییم.
این مقدمهای است برای اصل موضوعی که میخواهم بنویسم.
کمی عقبتر برگردیم
در زمانهای گذشته نه چندان دور مثلاً بیست سال قبل، زمانی کلینتون رئیسجمهور آمریکا بود و به بهانههایی با استفاده از اصلاحات قانون داماتو ایران را در لیست تحریمهای خود قرارداد و ما محدود شدیم و یا بعد از آن در زمان جورج بوش و یا زمان بارک اوباما. سئوال اینجاست، مگر پیمان دوستی که در سال ۱۳۳۵ با آمریکا بسته شده بود در این زمانها معتبر نبود و کارکنان و وکلای محترم در وزارت خارجه دسترسی به این متن و محتوای این پیمان نداشتند. پس چرا به این پیمان رجوع ننمودند و گذاشتند که مشکلات عدیدهای بر کشور و مردم تحمیل و زیان های چند ده میلیارد دلاری وارد شود و به خاطر خروج از تحریمها فسادها شود و زنجیرههای سازمان یافته فساد تشکیل شوند؟ سئوال اینکه، چرا وزارت خارجه نتوانست از ظرفیتها و امکانات موجود که در اختیارخودش دارد استفاده کند؟ آیا مثلا اتفاقی افتاده که ما امروز میتوانیم از فرصت پیمان دوستی با آمریکا استفاده کنیم و زمان کلینتون و بوش و اوباما نمیتوانستیم؟
حالا با رأی دادگاه لاهه این سئوال پیش میآید که چرا نباید وزارت خارجه در مورد عملکردش به مردم گزارش بدهد؟ برای مثال در گزارشش علاوه بر موضوعات حفظ و ارتقا روابط سیاسی با جهان، گزارش دهد و بگوید چه مقدار برای توسعه اقتصاد مقاومتی و تجارت خارجی ایران که جمع صادرات نفتی و غیرنفتی و واردات کشور در سال ۱۳۹۶ حداکثر حدود ۱۵۰ میلیارد بوده برنامه داده و یا راهگشایی کرده و یا در چند درصد در تولید خالص داخلی داخلی ایران جیدیپی (GDP) که امروز حدود ۴۳۰ میلیارد دلار است نقش داشته و اصولا چرا کشور ثروتمند و توانمند ایران باید حجم و مقدار بسیار اندک GDP و تجارت خارجی داشته باشد و برای مثال GDP کشور ترکیه حدود ۸۵۰ میلیارد دلار است و تجارت خارجی آن حدود ۴۶۰ میلیارد دلار است و نفتی هم برای صادرات ندارد اما مشخصاً در دیپلماسی تجاری آن قدر موفق است که در تجارت بدون نفت سرمایهگذار جذب کرده.
وقتی به این آمار نگاه میکنیم به سادگی میبینیم که نسبت حجم صادرات-واردات ایران نسبت به تولید خالص داخلی حدود ۳۴ درصد است در صورتی که این نسبت در ترکیه بدون نفت به حدود ۵۴ درصد میرسد و این یعنی تجارت خارجی قویتر ترکیه نسبت به ما! البته آمارهای دیگری وجود دارد که بسیار قابل تأمل است و انشاءالله در یاداشتهای آتی برای شما خواهم نوشت.
در جمعبندی این یاداشت میخواهم به این نتیجه برسم که: یکی از دلایل تقریباً اصلی مشکلات اقتصادی و تجارت خارجی و نبود قدرت رقابتی در بازارهای منطقهای و فرامنطقهای و حتی نوسانات بازارهای امروز در کشور میتواند ضعف در عملکرد وزارتخارجه در بخش هماهنگیهای اقتصادی و تجارت خارجی و دیپلماسی تجاری باشد؟ حالا میپرسیم که اقتصاد ما و تجارت خارجی و دلار و یورو و... و قدرت برابری ریال ما با ارزهای مرجع جهانی چه ربطی به وزارت خارجه دارد؟ ربطش این است که سالهاست آمریکا با حربه جنگ اقتصادی و حضور مویرگی اقتصادی و تجاری در جهان، حرفهایش را به کرسی مینشاند در صورتی که ما با این که در چهارراه اتصال و ارتباط شرق و غرب منطقه و جهان هستیم، اما به دلیل نبود یک راهبرد و هدفگذاری و برنامه منسجم در تجارت خارجی و نبود نظریه اقتصادی میانمدت و بلندمدت، همیشه از این ناحیه ضربه خورده ایم.
دیپلماسی خوب و موفق فقط این نیست که با طرف مقابل در مکانهای لوکس و میوه و شیرینی مذاکره سیاسی کنیم و با لبخند خداحافظی کنیم. دیپلماسی خوب این است که اگر دشمنان ما میتوانند تولید فرصت کنند و از فرصتها برای منافع ملی خودشان استفاده کنند پس ما هم میتوانیم و باید تولید فرصت کرد و از فرصتها به بهترین شکل ممکن برای اهدافمان استفاده برد.
مثلی است که میگوید: دشمن دانا بلندت میکند، بر زمینت میزند نادان دوست. امروز میگوییم: موفقیت را از که آموختی گفت از حرکات و رفتارهای دشمنم.
نظر شما