در یکی از سایتهای معتبر خبری مطلبی را خواندم که درباره موضوع بیآبی یا بهتر بگویم خشکسالی در سال 1397 نوشته شده بود. در این خبر به موضوع تکراری بیآبی و خشکسالی 1396 و سال ادامه و بدتر شدن شرایط خشکسالی در سال 1397 اشاره و با اقتباس از گفتههای اشخاص مختلف توجه خوانندگان این مطلب به موضوع بحران کمبود آب جلب مینمود. از خواندن این خبر و اینکه چقدر نویسندگان و گویندگان و حتی محققین در کشور اینقدر به این موضوع بسیار مهم سطحی مینگرند ناراحت شدم. شکی در این نیست که در چند سال گذشته از مقدار بارش بارانها کم شده و ورودی به سدها کمتر از مصرف است. اما آیا دنیا به آخر رسیده و دیگر هیچ؟
یادم میآید از سال 1390 به دلایل و موقعیتها و مناسبتهای مختلف درباره موضوع آب گفتم. با اجازه دوستان مجددا به این موضوع اشاره میکنم.
نکته اول:
کشور ما یعنی جمهوري اسلامي ايران در جنوب غربي آسيا در حد فاصل 44 تا 64 درجه طول شرقي و 25 تا 40 درجه عرض شمالي در منطقهای کمبارش قرار دارد. جمعیت ایران حدود 82 میلیون نفر و وسعت تقريبي 1648195 کيلومترمربع است. ایران با 15 کشور هم مرز است و طول این مرز ها حدود 8755 کيلومتر است. اگر بخواهیم مرزهای خشکی و آبی کشور را تفکیک کنیم به ترتیب میشود:
- ايران و پاکستان حدود 978 کيلومتر
- ايران و افغانستان حدود 945 کيلومتر
- ايران و ترکمنستان حدود 1205 کيلومتر
- ايران و جمهوری آذربايجان حدود 759 کيلومتر
- ايران و ارمنستان حدود 48 کيلومتر
- ايران و ترکيه حدود 580 کيلومتر
- ايران و عراق حدود 1609 کيلومتر
- طول سواحل ایران در دریای خزر حدود 675 کیلومتر
- طول سواحل ایران در خلیج فارس و دریای عمان حدود 1956 کیلومتر
ملاحظه میفرمایید که کشور ما، ایران تقریبا حدود 6124 کیلومتر مرز خشکی و حدود 2631 کیلومتر مرز متصل به دریا داریم. از 2631 کیلومتر مرز آبی حدود 675 کیلومتر در سواحل دریای خزر در شمال و حدود 1956 کیلومتر در سواحل جنوبی ایران است.
این مقدمه را نوشتم تا ببینیم و متوجه شویم که ایران حدود 2631 کیلومتر مرز متصل به دریا در شمال و جنوب کشور دارد. علاوه بر مرزهای دریایی ایران چیزی حدود 1731 کیلومتر مرز مشترک رودخانهای با همسایگان دارد. و این یعنی آب داریم و خوبش هم داریم و این گنج طلا مایه امید به آینده بسیار بسیار درخشان و قدرتمند برای امروز و آیندگان الیالابد است.
نکته دوم:
جمعیت بسیار زیادی از مردم جهان در کنار سواحل مختلف دریاها در کشورهای و با فرهنگهای کوناگون زندگی میکنند. این جمعیت بزرگ تقریبا چند میلیارد نفری، تجربیات بسیار موفقی در استفاده از آب دریا برای حل مشکلات آبی خود اعم از آب برای استفاده شرب و آب برای سایر موارد داشتهاند. برای مثال: سالهاست کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس که جمعیتشان به حدود 20 میلیون نفر میرسند از آب تصفیه شده دریا برای مصارف خود استفاده میکنند و هیچوقت هم نگفتهاند مشکل بیآبی دارند بلکه روز به روز بر سازندگی و حرکت توسعه یافتگی خودشان افزودهاند. اما نتیجهگیری از طرح این موضوع:
۱- ایران مرزهای طولانی آبی متصل به دریا دارد.
۲- کشورهای جهان که در کنار سواحل دریاها هستند از منابع آب دریاها برای ادامه حیاط و برنامههای سازندگی و توسعهای خود به بهترین شکل ممکن استفاده مینماید.
۳- با وجود دریاها و تکنولوژیهای موفق مشکلی به نام بیآبی یا بحران آب وجود ندارند.
سئوال اینجاست که: آیا خشکشالی و بحرانهای ناشی از بیآبی را میتوان برای کشور ایران که 2631 کیلومتر ساحل دریا دارد و حدود 675 کیلومتر آن آب نسبتا شیرینتر است تعریف و معنا و توجیه کرد؟ واقعا عجیب و جای سئوال است که چطور شده و چه اتفاقاتی افتاده، ما از این امکانات و تجربیات استفاده نکردهایم؟ آیا حق داریم بگوییم، اگر دولتی که به نیابت از مردم مالک و حاکم بر 2631 کیلومتر ساحل پر آب و متنوع است نتواند مشکل بیآبی و بحرانهای ناشی از بیآبی را حل کند، این دولت توانمند نیست؟ آیا حق داریم بگوییم مسئولین امور در ساختار و سازمانهای مرتبط با موضوع آب توانمند و این کاره نیستند؟
به من میگویند چرا منتقد شدی؟ حالا که بحث ما به اینجا رسید میخواهم به موضوع مهمی اشاره کنم و بنویسم چرا انتقاد میکنیم. حتما بهخاطر دارید که پروژه احداث خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان به طول بیش از 900 کیلومتر از عسلویه تا ایرانشهردر سال 1392 شروع و در حدود یکسال کشیده شد و در سال 1393 آماده بهرهبرداری گردید. اما؟ توجه شما را به بخشی از از گزارش خبرگزاری فارس ( 18/11/1396) که در این مورد نوشته شده جلب میکنم: «پروژه خط لوله 7.5 میلیارد دلاری انتقال گاز ایران به پاکستان و هند امکان صادرات روزانه 21.5 میلیون مترمکعب گاز( 750 میلیون فوت مکعب گاز) ایران به پاکستان را فراهم میکرد. از ابتدای گفتگوها برای احداث این خط لوله، آمریکا مخالفت خود را با آن اعلام کرد و حتی خط لوله «تاپی» (خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند) را برای رقابت با این خط لوله عَلَم کرد. چندی بعد دهلینو تحت فشار آمریکا و پس از بده بستانهایی با واشنگتن از این خط لوله کنار کشید اما ایران و پاکستان در 11 مارس 2013 در نقطه صفر مرزی کلنگ احداث این خط لوله را به زمین زدند و قرار شد تا احداث دسامبر 2014 بخش پاکستانی این خط لوله تکمیل و صادرات گاز ایران آغاز شود. اما حقیقت این است که علیرغم تکمیل بخش 900 کیلومتری ایران تا کنار مرز پاکستان و گذشته 3 سال از ضربالاجلی که برای اسلامآباد تعیین شده بود، پاکستان هنوز هیچ اقدامی انجام نداده است. در این میان حتی ایران پیشنهاد کرد تا در ساخت این خط لوله در خاک پاکستان کمک کند و یک وام 500 میلیون دلاری برای آن اختصاص دهد.» پایان این بخش از گزارش.
سئوال: در کشوری که دولتش اینقدر توانمند است و میتواند در طول مدت زمان حدود یکسال نزدیک به 1000 کیلومتر چند لوله گاز به قطر تقریبا یک و نیم متر بکشد و برای ادامهاش حاضر است وام 500 میلیون دلاری بدهد، آیا این دولت نمیتواند برای برونرفت از مشکل بیآبی چندین لوله چند هزار کیلومتری برای نقاط آسیبپذیر آبی از جمله استانهای حاشیه کویر و دریاچه ارومیه و یا سایر نقاط در کشور بکشد؟ این تجربه تاریخ میگوید: اگر دولت ها بخواهند کاری بکند که بشود، میشود. اما چون نمیخواهند بشود به همین دلیل هرکاری بکنید و یا هر راهی که بروید یا هرچه بگویید نتیجهاش این است که نمیشود؟ و متاسفانه ما باید شاهد این بگومگوهای بیهوت و بعضا بیاعتبار ناامیدکننده برای عدم استفاده از داشتههای خدادادیمان باشیم. نمیدانم به این چه فرآیند و اینگونه رفتارها باید گفت: مطمئنا این مدیران میدانند راهکار چیست، اما:
- یا نمیتوانند فکر بکنند؟
- یا جرات فکر کردن ندارند؟
- یا اجازه فکر کردن ندارند؟
- یا میلی به فکر کردن ندارند؟
در هر حالت نتیجهاش ضرر و زیان به مردم و کشور است؟
در عجبم، با این آدمها که مدعی هم هستند چگونه میخواهیم کشور توسعه یافته و کشور اول منطقه بشویم و گفتمان انقلاب را به جهانیان برسانیم. لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا
نظر شما