انگار از آن زمان تا حالا پیشرفتی نکردهایم! شاهدش همین ساختمان شیشهای سازمان صداوسیماست وقتی ۳۰ سال پیش مهمترین ساختمان رسانه ملی بالاخره بعد از سالها ساخته شد، چون نمای ساختمان مملو از شیشه بود -که معلوم نیست به چه دلیل و با چه منطق و اصول محیطی- به ساختمان شیشهای مشهور شد! جایی که دهها استودیو، مرکز پخش و تولید رسانهای در آن مستقر است. بعدها هم که مرکز همایشهای بینالمللی با امکانات مجهز و آبرومند ساخته شد، به مرکز همایش بینالمللی صداوسیما شهرت یافت -لابد چون شیشه نداشت- و این در حالی است که اساساً نامها تداعیگر یادها، خاطرات، آرمانها و ارزشهای یک ملت است و ابتداییترین اصل تبلیغات، بهرهبری از اماکن موثر پرتردد و پر استفاده مردم جهت تکرار و یادآوری است. البته مصادیق این مشکل در شهرداری، دولت، سمینارها، بانکها و بخش خصوصی هم فراوان دیده میشود.
اساساً برنامهٔ منسجم، عالمانه و متکی بر اصول روانشناسی در نامگذاری مکانها در دسترس نیست. ما امکانات فراوانی در اختیار داریم. از نام بزرگان ادبیات کلاسیک ایران تا عناوین کوهها، گلها، دریاها، گیاهان و شخصیتهای ایثارگر، کارآفرین، دانشمند، هنرمند، مخترع و مکتشف که بسیاری از آنها، به دلیل همین غفلت، از یادها رفتهاند. بیتردید اکنون نامگذاری اماکن مهم مستلزم استفاده از کارشناسان، استادان علوم انسانی و رشتههای مختلف آن مثل جامعهشناسی، روانشناسی، ادبیات و زبانشناسی است که با رعایت کلیهٔ اصول و با تفکر و صرف زمان، ضمن اطلاعرسانی مناسب به این مهم نیز بپردازند.
اساساً «نشانی» باید از اصل و مبدا خود «نشان» داشته باشد -البته نه از نوع شیشهایاش! با همراهی برخی دوستان طرحی در این زمینه فراهم شده تا در صورت همکاری شهرداری و شورای شهر، هویت و فرهنگ چند هزار ساله خویش را در قالب نشانها نه فقط به مردم خود، که به جهانیان بشناسانیم.

نامها و عناوین افراد و نهادها در ایران چندان با تدبیر و تأمل همراه نبوده است. صرفنظر از اعطای القاب در دوران ایران باستان و یا عناوین برخی دولت مردان و عالمان دینی اگر به شیوه انتخاب فامیل اشخاص در هنگام تصویب شناسنامه مردم بنگریم شواهد و قراین مختلفی به دست میآید، مثلا پیرمردی به محل نامگذاری مرکز اسناد میرسید و میگفت خسته شدم از راه و مشکلات و... و مأمور نامگذاری فورا می نوشت: خسته! فامیل شما از حالا «خسته» است.
کد خبر 812721
نظر شما