جمال خاشقجی خبرنگار منتقد بعضی از سیاست های محمد بن سلمان و مخصوصا" مخالف جنگ عربستان با یمن که از سال گذشته در واشنگتن در تبعید خودخواسته به سر میبرد، هفته گذشته بعد از ورود به کنسولگری عربستان در استانبول ناپدید شد. وی فرزند عدنان خاشقجی سرمایه دار و تاجر اسلحه عربستانی است که اصلا" ترک و از اهالی ازبکستان و در قرن گذشته به مکه مهاجرت و سپس در مدینه و جده ساکن شد و یکی از اعضای این خانواده پزشک شخصی ملک سعود شد. جمال پسرش مدتی به عنوان مشاور رسانه ای شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس پیشین سازمان جاسوسی عربستان، در زمانی که سفیر آمریکا بود، خدمت کرد و از نزذیکان وليد بن طلال بود که در هتل ریتز ریاض مدتی زندانی و با پرداخت بخشی از ثروتش به خزانه سعودی نجات یافت.
اگر چه برخی منابع نوشته اند که وی توسط تیم پانزده نفره ائی از امنیتیهای سعودی که به مدت چند ساعت به استانبول سفر و به قتل رسیده است ولی هم عربستان مدعی است که او همان روز از کنسولگری خارج شده و هم ابهامات غیبت کنونی وی و دلایل، زمینهها و انگیزههای حضورش در کنسولگری و اینکه وی در آنجا نگهداری، کشته و یا ربوده شده است، زیادبوده و در روزهای بعد با درز اخباری از سازمانهای اطلاعاتی به رسانه ها بعضی از بخشهای آن روشن میشود. اما نکته ای که در این میان جلب نظر می کند واکنش سطحی و کمرنگ مسئولین غربی و مخصوصا" امریکائی و سازمانها و نهادهای حقوق بشری به این مسئله در یک هفته بعد از وقوع این حادثه است. شاید بتوان این موضوع را اینگونه توجیه کرد که از آنجایی که ابعاد ناپدید شدن خاشقجی درهاله ای از ابهام قرار دارد، به این معناکه این روزنگار منتقد در کنسولگری عربستان کشته شده یا از آنجا ربوده . یا کشته و سپس جسدش منتقل شده است؛ جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری سردرگم هستند و آنطور که باید به این موضوع نپرداختهاند. البته این احتمال وجود دارد که یکی از اهداف طراحان و مجریان این طرح یعنی سعودیها و صهیونیستها در مقام مشاوره یا همکاری، ایجاد ابهام در مورد ناپدیدی خاشقچی باشد تا از این طریق از بازتاب گسترده این مسئله در جامعه بین الملل و موضع گیری دقیق و محکم آنها علیه عربستان جلوگیری کنند. اما به نظر میرسد قسمت اعظم کم توجهی نهادهای حقوق بشری و جامعه جهانی به قتل این منتقد بن سلمان، به اعمال استاندارد دو گانه مربوط میشود. درواقع در این قسم اتفاقات مقامات غربی و اینگونه سازمانها با کشورهایی که دشمنی دارند خیلی تند برخورد کرده اما با کشورهای هم پیمان یا دوست برخورد کمرنگتری دارند. به این صورت که اگر این واقعه برای کشور دیگری رخ میداد شاید برخورد سریعتر، صریحتر و تند تری با آن صورت میگرفت. دلیلش نیز اینست که عربستان به دلیل اندوخته ارزی و قدرت مالیاش ، سرمایه گذاری در ارتباطات عمومیو خریدن افراد و سازمانها در جهت امیال و سیاستهایش و نیز نقش پررنگش در خرید تسلیحات غربی که به بهشت کمپانیهای تسلیحاتی تبدیل شده است، به نوعی خود را در اردوگاه غرب تعریف کرده تا کشورهای غربی که به کوچک ترین مسائل در سایر کشورها واکنش شدید نشان میدهند در این مورد سکوت اختیار کرده و تقریبا منفعلانه عمل کنند. این مواضع کشورهای غربی و نهادهای حقوق بشری نشان دهند ه سیاست دوگانه و تبعیض آمیز آنها در قبال ملتها و کشورها بوده و سلیقه ای عمل کردن این نهادها را به رخ میکشد.
از سوی دیگر از آغاز دوران بن سلمان، عربستان سیاست محافظه کارانه اش را به سیاست تهاجمی در قبال تحولاتی که بر روند سیاست و حکومت در این کشور تاثیر میگذارد و از مخالفانش تغییر داده است. درواقع با ولیعهدی بن سلمان و فرمان وی ابتدا تعدادی از ثروتمندان و خاندان آل سعود را در هتل ریتز کالتون ریاض که به عنوان زندان مجلل نامیده شد، برای مبارزه با فساد اقتصادی بازداشت شدند و ثروت جمع آوری شده از این طریق را خرج خرید تسلیحات کرد. متاسفانه در همان زمان نیز این مساله با چشم پوشی غرب همراه شد که مبارزه با فساد با یک سناریوی قرون وسطائی در این کشور کلید خورد و مورد انتقاد هیچیک از مجامع حقوق بشری قرار نگرفت. همین چشم پوشی و زیر سیبیل درکردن اقدامات مسئولین سعودی در ماجرائی که در رابطه با سعد حریری به وجود آوردند، تکرا شد و مجموعه این اقدامات هم نشان از تغییر رویکرد و سیاست سعودیها در برخورد با مسائل سیاسی اجتماعی آن کشور داشت و هم از سوی دیگر باز گذاشتن دست آنها از سوی غربیها که در مساله یمن هم شاهد آن بودیم که چگونه جنایتهای جنگی سعودیها در حمله به کودکان و بمبارانهای مناطق مسکونی عمل کردند. لذا قتل خاشقجی را هم میتوان در ادامه همان سیاستها، یعنی تثبیت قدرت و سلطه بن سلمان و از بین بردن مخالفینش تعریف کرد. ولیکن همه این وقایع در داخل تصویر بزرگی از یک درگیری درون خاندانی آل سعود قرار گرفته است، زیرا جامعه عربستان واجد گسل بحران جانشینی بوده و تمام این اتفاقات برای از بین بردن مخالفین و نشستن پر قدرت بن سلمان بر تخت پادشاهی است که بعضا" حتی مورد شک و تردید محافل غربی نیز هست. اما این اقدامات و از جمله قتل خاسقجی میتواندتبعاتی برای عربستان که درصدد بزک کردن چهره خشن سعودیها است داشته باشد؛ درواقع این چهره خشن عربستان از زمان تاسیس و به منظور تثبیت حاکمیت سعودیها، شاهد گردن زدن مخالفین، خونریزی و اقدامات خشونت آمیز فراوانی بوده که به نوعی ماهیت خاندان سعودی را نشان میداد. اما در میان این تنشهای داخلی، ریاض کمتر درگیر عملیات برون مرزی میشد. لذا اگر اقدامات رژیم صهیونیستی از سال 1948 به بعد را که در تلاش بود با سیاست مشت آهنین هم فلسطینیها را در داخل و هم مبارزین را در خارج ترور و سرکوب کند با اقدامات اخیر سعودیها مقایسه شود، نشانگر نوعی الگوبرداری مستقیم یا غیر مستقیم عربستان از سیاست مشت آهنین دارد. به این صورت که در حالت مستقیم صهیونیستها به آنها در عملیات کمک میکنند و در حالت غیرمستقیم سعودیها از مشاوره یا روش و رویکرد این رژیم استفاده میکنند.
اگرچه این تحرکات عربستان میتواند تبعات سنگینی را برای بن سلمان و ریاض به همراه داشته باشد اما از سوی دیگر همانگونه که پیش از این اشاره کردم سرمایه گذاریهای عظیم سعودیها در غرب به نوعی تضمین برای آنهاست که جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری در چنین مواردی به یک توصیه انسان دوستانه اکتفا کنند. به عبارت دیگر علی رغم جنایتهای بیشمار عربستان در یمن خصوصا کشتار کودکان و بمباران مناطق مسکونی و غیرنظامی تنها شاهد صدور قطع نامه و توصیه نامههایی از جانب غرب هستیم و هیچ اقدام عملی برای منع و مهار عربستان انجام ندادند، که این سناریوی تبعیض آمیز و ضد حقوق بشری نیز احتمالا" در مورد خاشقجی هم اجرا شود.
همچنین برخلاف گمانه زنیهایی که در رسانهها وجود دارد به نظر نمیرسد اتفاق اخیر درکنسولگری عربستان، تاثیر تعیین کنندهای بر روابط آنکارا- ریاض بگذارد. درواقع به دلیل سرمایه گذاریهای عظیم عربستان در ترکیه و تعاملات تجاری که میان این دوکشور وجود دارد، به عقیده من واکنش ترکیه به این مسئله ممکن است در حد ژستهای تبلیغی و انسان دوستانه باشد و به یک رویارویی مستقیم و مهم تبدیل نخواهد شد. زیرا رویکرد اردوغان اقتصادی و کسب منافع است و به دلیل مبادلات تجاری که با عربستان دارد، غیر از این رفتار نخواهد کرد.
از سوی دیگر همانگونه که پیش ازاین بیان کردم ناپدید شدن خبرنگار سعودی ابهامات زیادی را به همراه داشت، ابهام در مورد ربوده شدن یا به قتل رسیدن، در مورد چگونگی به قتل رسیدن و یا هویت عاملین این ترور. قرائنی از میزان یا سطح درگیر شدن مشخص سعودیها در این قضیه، حضور تیمی 15 نفره به مدت چند ساعت در کنسولگری سفارت عربستان در استانبول و از همه مهمتر نفع چنین اقدامی برای بن سلمان که یک منتقد را با چنین هزینه ائی بخواهد از سر راه خود حذف کند، وجود دارد. اما از آنجاییکه ابهامات زیادند و روش این ترور به روشهای رژیم صهیونیستی در دنیا شباهت دارد میتوان درگیری مستقیم و غیر مستقیم رژیم صهیونیستی در قتل خاشقجی را نیز غیر محتمل ندانست. در مجموع شکی نیست که این قتل نشان از وجود تروریسم دولتی در غیبت این شهروند سعودی دارد زیرا منافع و درگیری شخصی در این موضوع تعریف نشده است. همچنین نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد سخنرانی جمال خاشقجی یک روز قبل از غیبتش در لندن در زمینه فلسطین است که اذهان را به سمت دخالت و عاملیت رژیم صهیونیستی در این مسئله هدایت میکند.
مهمترین عاملی که در چند سال اخیر سیاست سعودیها را متاثر کرده طولانی شدن جنگ یمن است که چهره عربستان را مخدوش کرده است. خاشقچی هم علی رغم اینکه تایید کننده چشم انداز 2030 عربستان که بن سلمان آن را دنبال میکرد بوده است، اما در جنگ یمن منتقد ولیعهد بود و اعتقاد داشت جنگ منافع ملی ریاض را خدشه دار کرده است. لذا به عقیده من این مسئله بیشتر درگیری درون خاندانی است و نقش آمریکا چشم پوشی از این دست اقدامات سعودیها و رفتارهای سلیقه ای و تبعیض آمیز برای تثبیت قدرت و چایگاه بن سلمان است.
منبع: هفته نامه مثلث شماره 417 مورخ 21.7.97 صفحه 43 با عنوان استاندارد دو گانه : چشم پوشی به اقدامات بن سلمان برای تثبیت قدرت و موقعیتش؟! و اضافه کردن خلاصه.
نظر شما