در خبرها صحبت از خاشقچی است
توی بیست و سی غرض خاشقچی است
هفت‌تپه، شوشتر را بی‌خیال
جای آن‌ها در عوض خاشقچی است
پیش روی مشکلات داخلی
آن که می‌خواند رجز خاشقچی است
هر کانالی می‌زنی، مجری آن
با تو می‌گوید:«مرض! خاشقچی است!»
از هماهنگی این کانال‌ها
می‌کنم همواره حظ، خاشقچی است!
شد خوراک چند ماهِ بیست و سی
آش پختند، آشپز خاشقچی است!
آن‌که در شطرنج‌های زندگی
کرده ما را آچمز، خاشقچی است!
می‌شود نُقل مجالس، نَقل او
آن‌که باشد مثل گز، خاشقچی است
شد بروس‌لی قاتلش پیدا مگر؟
خون او رنگین‌تر از خاشقچی است؟!
بی‌خیال فقر و فحشا و فساد
جای این‌ها الغرض خاشقچی است!
نظر شما