فوتبالی که در شرایط عادی، آن را بیمار میخواندند حالا به شرایط اضطراری دچار شده تا مگر یک معجزه آن را نجات دهد. تصمیمهای مدیریتی بدیع و اتفاقات شگفتانگیزی که حتی در این فوتبال خاص هم نادرند، همه را در بهتی پایانناپذیر فروبرده. اهالی فوتبال از حیرت یک مورد بیرون نیامده مجبورند برای اتفاق بعدی انگشت تعجب به دهان ببرند؛ بعد از آنکه سرمربی استقلال حاضر نشد مدیر باشگاهش را پیش از بازی با الاتحاد در هتل المپیک ببیند، همراه با این تیم به امارات رفت آن هم در حالی که تا پیش از ضربالاجل باشگاه در تمرین تیمش حاضر نشده بود، باشگاه مس قرارداد داخلی پرویز مظلومی را نادیده گرفت تا به دنبال ژاک سانتینی برود، باشگاه ابومسلم یک روز ژان تیگانا و روز بعد هریستو استویچکف را سرمربی خود خواند، سپاهان مذاکراتش را با قلعهنویی کامل کرد و رئیس هیأتمدیره باشگاه و خود قلعهنویی در گفتوگوهای مختلف حتی زمان شروع تمرینات تیم را هم مشخص کردند، باشگاه مس سانتینی را فراموش کرد تا مظلومی دوباره سرمربیاش شود و قلعهنویی با استقلال به تهران برنگشت تا گفته شود آماده عقد قرارداد با بنیاس شده.
مشخص نیست در این میان چه بر سر فوتبال آمده که هرکس به خود اجازه میدهد اهالی فوتبال را تا این حد دچار سرگیجه کند. آیا قوه بازبینی برای رفتار باشگاه مس وجود دارد؟ چرا باشگاه سپاهان کار خود را با سرمربی استقلال تمام شده دانست در حالی که الان گفته میشود او در امارات به دنبال تیم میگردد؟ آیا تیمهای ما مشاورانی در اختیار ندارند که به آنها بگوید خیالپردازی برای استخدام مربیان بزرگ حد و اندازهای دارد؟ این اتفاقات عجیب در کنار دیگر مسائلی که برای هر فوتبالی فاجعه محسوب میشود، همه در دو هفته اخیر ثبت شد تا نه رسانهها بدانند حقیقت چیست و نه مردم به عنوان متولیان اصلی ورزش. ورزشی که مدتهاست در کشور ما از حالت یک ورزش معمولی خارج شده و جایگاه خوبی است تا آدمها حرفشان را در آن بزنند. خطوط قرمزی هم در آن وجود ندارد که کسی ناراحت باشد. پس هر برخوردی ورزشی تلقی میشود در حالی که ذاتاً ورزشی نیست. به نظر میرسد مسائل اخیر، ناشی از جریانی است که فوتبال ما را متأثر از خود کرده است. مدیران و تیمها و مربیان شاید در کمای بعد از شوک پاکسازی فوتبال فرورفتهاند که نمیدانند برنامهریزی چیست و مدیر کیست. تصمیمها خلقالساعه شدهاند و فرصتها، آنی. مثل مزایده همه به دنبال شرایط بهتر میگردند نه برنامهریزی برای آینده.
شاید مدیران میگویند اصلاً مشخص نیست در آن آینده خودمان هم باشیم که بخواهیم برای آن برنامه بریزیم. این است که فوتبال اسیر ماجرایی میشود که میبینیم. اثری از هدفمندی نیست و هیچ قانونی چه نوشته و چه نانوشته، ثبات را تعریف نمیکند تا مدیران بدانند با خودشان و فوتبال ما چه میکنند. اگر نخواهیم بدبینانه شرایط این روزهای فوتبال را بررسی کنیم و این مشکلات را به فدراسیون و نحوه ادارهاش و در دیدی کلانتر به سازمان تربیت بدنی ربط دهیم، باید بگوییم اوضاع فوتبال به شکلی کاملاً بیسابقه به هم ریخته و روزنهای باقی نمانده تا به لطف آن، نگاهی امیدوارانه به آینده بیندازیم.
نظر شما