هر هفته هنگام چاپ توفیق، ساعت سه - چهار صبح مأموران سانسور با نردبان وارد چاپ‌خانه می‌شدند و صفحات توفیق زیر چاپ را می‌دیدند و سانسور می‌کردند و این فضا بر مطبوعات حاکم بود.

به گزارش خبرآنلاین، حسین توفیق، سردبیر نشریه طنز توفیق که در دوره پهلوی منتشر می‌شد و همان زمان نیز توقیف شد، پس از سی سال سکوت رسانه‌ای در گفت‌وگویی از دلایل توقیف این نشریه، سانسور مطبوعات در رژیم گذشته، دیدار خود با هویدا، شایعه نجات شاه توسط حضرت ابوالفضل(ع)، دور زدن محدودیت‌های طنزنویسی در خصوص مسؤولان کشور، ارگان حزب خران و موارد دیگر سخن گفت. بخش‌هایی از این مصاحبه مفصل که با ماهنامه مدیریت ارتباطات انجام شده، بدین شرح است:

گفت: توفیق را بی‌جهت دو بار به زندان انداختند. چون از روزنامه انتقادی او استقبال خوبی شده بود و طبعاً خیلی‌ها روش او را نمی‌پسندیدند و نمی‌خواستند این انتقادها وجود داشته باشد. دفعه دومی که وی به زندان افتاده بود، برای اینکه وی را به قتل برسانند، پزشک احمدی را سراغش می‌فرستند، اما پزشک احمدی پس از معاینه توفیق به آنها می‌گوید این شخص به بیماری سینه‌پهلو مبتلا شده و تا یکی دو هفته دیگر خودش خواهد مرد. همان زمان حسین توفیق آزاد شد و پیش‌بینی احمدی درست از آب در آمد و پس از دو هفته وی فوت کرد.

* طبق قانون مطبوعات، دولت اجازه دخالت در مطبوعات را نداشت لذا مصدق هم که نخست‌وزیر شد، چون انسان قانونمندی بود، همیشه و در همه حال خود را ملزم به اجرای قانون می‌دانست. برای مثال در زمان تصدی‌گری مصدق، مخالفان وی یعنی باند انگلیسی‌ها یک روزنامه فکاهی به اسم«کی به کیه» در می‌آوردند و در آن رکیک‌ترین فحش‌های ناموسی را به مصدق می‌دادند. یک بار که به بدترین نحو ممکن مادر مصدق را مورد هتاکی قرار داده بودند، دادستان تهران پیش مصدق رفته بود و پرسیده بود: «حالا دستور می‌فرمایید چه کار کنیم؟» مصدق جواب گفته بود: «من چه کاره هستم؟ هر چه که قانون مقرر داشته است، انجام دهید».

* در زمان نخست‌وزیری «اسدالله علم» نمی‌توانستیم کاریکاتور نخست‌وزیر را بکشیم اما در همان زمان هم مثلاً در ماه محرم کاریکاتوری داشتیم و در آن به جای شخص علم «به صورت نمادین» یک علم عزاداری را کشیده بودیم و روی آن نوشته بودیم «علم». در کنار آن یک کتل هم کشیده بودیم و روی آن نوشته بودیم «کتل». کمی آن طر‌ف‌تر یک دسته مشغول سینه‌زنی بودند و «کاکا توفیق» -شخصیت نمادین نشریه توفیق- روی چهارپایه رفته بود و نوحه می‌خواند:«گفتی که نان ارزان کنم، کو نان ارزانت... عمه‌ات به قربانت، عمه‌ات به قربانت گفتی که مجلس وا کنم، کو باغ و بستانت... عمه‌ات به قربانت، عمه‌ات به قربانت»

* در زمان نخست‌وزیری «حسنعلی منصور» سانسور شدت بیشتری گرفت. در آن زمان در ملاقاتی با «امیر عباس هویدا» که فکر می‌کنم وزیر یا معاون نخست‌وزیر بود، گفتم که توفیق را خیلی سانسور می‌کنند و حتی تحمل انتقاد فکاهی را هم ندارند که هویدا گفت: «خب، کاریکاتور من را بکشید»!

* پس از منصور، هویدا نخست‌وزیر شد. او در اوایل کار، هر هفته به توفیق تلفن می‌کرد و از چاپ کاریکاتورهایش تشکر می‌کرد. حدود دو سال که گذشت، هویدا هم به انتقادات حساس شد و سانسور توفیق را تشدید کرد. مثلاً وقتی هویدا به هندوستان می‌رفت، در فرودگاه گفت که به قصد خدمت به مردم ایران، به هندوستان می‌رود. ما کاریکاتوری کشیدیم و نوشتیم: «بزرگ‌ترین خدمت به مردم ایران این است که بشوی نخست‌وزیر هندوستان!»

* هر هفته هنگام چاپ توفیق، ساعت سه - چهار صبح مأموران سانسور با نردبان وارد چاپ‌خانه می‌شدند و صفحات توفیق زیر چاپ را می‌دیدند و سانسور می‌کردند و این فضا بر مطبوعات حاکم بود.

* در زمان هویدا به جز سانسور روش دیگری هم باب شده بود و دولت به برخی نشریات پول می‌داد و با صاحب آن نشریه شریک می‌شد و پس از شراکت، سردبیر و خطی مشی آن را مستقیم و بی‌واسطه تعیین می‌کرد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 95284

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =