صابر گلعنبری
این روزها و پس از خروج آمریکا از برجام به کرات مساله انزوای سیاسی آمریکا در جهان از زبان رئیس جمهور و مسئولان وزارت امور خارجه شنیده شده است. گفته میشود برجام آمریکا را منزوی کرده و همراه دو سه کشور دیگر در یک جبهه و دیگر جهانیان را در جبهه مقابل قرار داده است.
در وهله اول اعلام مخالفت اروپائیها به ویژه ترویکای اروپا، چین، روسیه و قدرتهای دیگری از چهار گوشه عالم با موضع ضد برجامی آمریکا یک نوع جبههگیری و انزوای سیاسی برای واشنگتن به حساب میآید، اما حقیقت این است که این انزوا که بخش عمده آن به دلیل خود شخصیت جنجالی دونالد ترامپ است، تاکنون تاثیری در سطح اثرگذاری آمریکا در معادلات جهانی و منطقهای نداشته است و شواهد حاکی از افزایش این تاثیر در پارهای معادلات نیز هست.
البته این انزوای سیاسی آمریکایِ ترامپ صرفا منوط به برجام نیست و قبل از آن در بحث فلسطین نیز شاهد این اتفاق بودهایم.
اوج این انزوا در جمعه یکم ژانویه خود را نشان داد؛ وقتی دو پیشنویس قطعنامه راجع به تحولات تازه نزاع فلسطینی اسرائیلی به شورای امنیت ارائه شد. در موقع رایگیری درباره هر دو پیشنویس، آمریکا تک و تنها بود. چه وقتی که ۱۴ عضو دیگر شورای امنیت از پیشنویس قطعنامه ارائه شده از سوی کویت حمایت کردند و تنها آمریکا آن را وتو کرد و چه زمانی که آمریکا خواست پیشنویس قطعنامه خود در حمایت از اسرائیل را تصویب کند که جز نماینده این کشور کسی به آن رای مثبت نداد.
اما این انزوای آمریکا باعث کاهش تاثیرگذاری آن در نزاع فلسطین نشده است و جسورتر و یکهتازتر از گذشته رفتار میکند. یکجانبه قطعنامههای سازمان ملل را زیر پا میگذارد و قدس را دو دستی تقدیم اسرائیل میکند و مخالفت اروپاییها و دیگر کشورها هم کارساز نیست. در همین حال نیز به دنبال ارائه طرح معامله قرن است که تا به حال شاهد چند سکانس از آن بودهایم.
اقتصاد آمریکا یکی از عواملی است که مانع کاهش سطح تاثیرگذاری جهانی آمریکا با وجود انزوای سیاسی آن است. از جنگ جهانی دوم به بعد همواره حدود نیمی از اقتصاد جهان دست آمریکا بوده است. تنها اقتصاد ایالت کالیفرنیا بزرگتر از اقتصاد کشورهایی چون انگلیس، روسیه و فرانسه است. همین هژمونی اقتصادی در کنار دیگر فاکتورهای اعمال قدرت، اقتصاد جهانی را به نوعی وابسته و زیر سلطه این کشور قرار داده است و با پشتوانه همین قدرت است که در آن واحد بیمحابا هم به جنگ اقتصادی اروپا و چین میرود هم روسیه، ترکیه و ایران را تحریم میکند.
به دلایل مختلف آمریکا چون گذشته قصد ورود به جنگهای خارجی را ندارد که در عوض آن میخواهد با ابزار جنگ اقتصادی و تکنولوژی همان نتایجی را محقق کند که حتی جنگهای نظامی آنگونه که باید و شاید قادر به آن نبودند.
در دولتهای پیشین آمریکا بیشتر سعی میشد تاثیرگذاری این کشور در عرصه بینالملل از طرق دیگری مثل اعمال نفوذ در نهادهای بینالمللی چه با اعمال وتو و غیره و حتی جنگ نظامی دنبال شود و کمتر از اهرم اقتصاد بهره میبرد؛ اما در دوره ترامپِ بازرگان وضعیت تا حدود زیادی متفاوت است.
وی معتقد است آمریکا تا به حال به شکل مطلوب از قدرت اقتصادی خود برای اعمال قدرت در سطح جهان سود نجسته است؛ از این رو بر پایه نگرش "نخست آمریکا" میخواهد از یک سو، اقتصاد آمریکا را قویتر از قبل کرده و چالشهای جدی فراروی هژمونی اقتصادی خود از جمله تهدید اقتصادی چین را مرتفع گرداند و از دیگر سو حداکثر بهرهبرداریهای سیاسی را در سطح جهان از این هژمونی داشته باشد.
زمانی انزوای سیاسی آمریکا نتیجه مطلوبی دارد که به تحدید ابزارها و فاکتورهای قدرتی آن منجر شود. یکی از اشکال آن میتواند خارج ساختن دلار از ریل تاثیرگذاری در اقتصاد جهانی باشد که بدون وجود آن حتی چرخ اقتصاد دشمنان آمریکا هم به خوبی نمیچرخد.
البته نشانههایی از عزم برخی کشورهای درگیر جنگ اقتصادی با آمریکا برای تعامل با پولهای یکدیگر ظهور کرده است که هنوز وارد فاز عملیاتی جدی نشده است و میتواند چالشی برای سلطه دلار باشد، اما آن هم تهدیدی جدی نیست.
نفوذ و هژمونی آمریکا از جمله قدرت نظامی معلول اقتصاد قدرتمند آمریکا با وجود بدهی ۱۴ هزار میلیارد دلاری است، تا هنگامی که سهم آمریکا از اقتصاد جهانی کاهش جدی پیدا نکند و سایه سنگین دلار بر اقتصاد جهانی مستدام باشد، انزوای سیاسی آمریکا آن اثر مطلوب و نتیجه ملموس را برای جبهه مقابل به همراه نخواهد داشت.
52310
نظر شما