۰ نفر
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۵:۲۸

بانوان، گاه با سلیقه‌های خاص خود، لباس‌ها و پرده‌های قدیمی‌تر را در منزل رنگ می‌کردند و با دوخت‌ آرایه‌های جدید و سنتی و منگوله‌ها و پارچه‌های رنگی و ملیله و منجوق و حتی ترکیبی از دکمه‌ها، طرح و شکلی نو به آن می‌بخشیدند.

بانوان، گاه با سلیقه‌های خاص خود، لباس‌ها و پرده‌های قدیمی‌تر را در منزل رنگ می‌کردند و با دوخت‌ آرایه‌های جدید و سنتی و منگوله‌ها و پارچه‌های رنگی و ملیله و منجوق و حتی ترکیبی از دکمه‌ها، طرح و شکلی نو به آن می‌بخشیدند. در گوشه ای از صندوق پارچه‌ها یک قوطی زیبا قرار داشت که در آن انواع دکمه‌های صدفی بزرگ و کوچک، قابلمه‌ای‌های نر و ماده و مات و منگنه‌ای که از خود پارچه یا پارچه‌ای که با لباس همخوانی داشته باشد، تهیه می‌شد. در جعبه‌ای دیگر انواع قرقره‌ها و ماسوره‌ها و سیگاره‌ها و نخ کوک و نخ عمامه‌ای و دوک که برای گلدوزی و قلاب‌بافی و دوخت‌و‌دوز به‌کار می‌رفت و در کنار همه این‌ها انواع سوزن‌ها و انگشتانه، نگه‌داری می‌شد. یکی از خواهرانم این قرقره‌ها را مرتب می‌کرد و نام آن‌ها را در برگه‌ای می‌نوشت و از آن‌ها امتحان می‌گرفت و به آن‌ها نمره می‌داد و خلاصه با آن‌ها کودکی می‌کرد. البته کت‌وشلوار را خیاطی در بیرون خانه می‌دوخت. مرحوم آقای طلوع، که مغازه‌اش در خیابان سپه، در کنار بیمارستان سینا قرار داشت و همیشه مواظب بود که اگر قد کشیدیم لباس کوتاه نشود و شلوار را، چون زودتر مستهلک می‌شد، دو تا می‌دوخت. آینه‌اي قدی و سه‌لتی داشت که وقتی آن‌ها را باز می‌کرد مغازه تقریبا دو قسمت می‌شد، قسمت کارگاه و قسمت سر استاد و وقتی می‌خواست لباس را پرو کند، آینه‌ها را جمع می‌کرد که مشتری از دو پهلو هم خود را ببیند و غالبا هم پرو دوبار صورت می‌گرفت. برخی لباس‌های ميهمانی بانوان، یا تماما به ‌دست خیاط یا با کمک او، دوخته می‌شد.

برای آموزش خیاطی و دوخت‌ودوز و برش‌دادن هم، از الگوهای کتاب صبا استفاده می‌کردند. خانم صبا (اسفندیاری) همسر ابوالحسن صبا، استاد موسیقی، بود که نخستین کتاب را در این رشته به زبان فارسی نوشت. در خانه- موزه صبا در خیابان ظهیرالاسلام، نمونه‌های زیبایی از لباس‌های اقوام ایرانی که به دست این بانوی هنرمند طراحی شده، وجود دارد. یکی از خیاط‌ها که برای مادرم نیز لباس می‌دوخت، زرین‌تاج خانم نام داشت. مدل استفاده‌شده او در آن سال‌ها، مجله تخصصی بوردا و متد گرلاوین بود که الگوی آماده آن در ضمیمه عرضه می‌شد. به‌هرحال مادرم هرساله برای هر یک از بچه‌ها لباس می‌بافت و می‌دوخت و روی آن طرح‌های جدیدی کار می‌کرد.
پنبه‌زنی هم کاری به یاد ماندنی بود و مازندرانی‌ها در این کار مهارت داشتند. هرازچند‌گاهی پنبه‌های تشک‌ها و لحاف‌های قدیمی قلمبه می‌شد و یکدستی و یکنواختی و همواری آن از بین می‌رفت؛ به‌ویژه اگر تشک یا لحاف نیاز به شستن داشت، آن‌ها را می‌شکافتند، پنبه‌ها را جدا می‌کردند، برخی پنبه‌هایی که به قول خودشان «احتیاط» داشت، دور می‌ریختند و پنبه تازه جای آن می‌گذاشتند و آن‌وقت نوبت لحاف‌دوز محله بود که کار را از پنبه‌زنی شروع کند. در زیرزمین بزرگ منزل ما که زیر اتاق بزرگه یا به تعبیر دیگر تالار خانه قرار داشت، مادرم زیلوهای بزرگی پهن می‌کرد و پنبه‌های درهم‌تنیده و نو را درون آن می‌ریختند؛ آن‌گاه لحاف‌دوز با کمان پنبه‌زنی همه پنبه‌ها را مثل پشمک، نرم و یکنواخت می‌کرد. سپس آن‌ها را روی پارچه‌های به‌هم‌دوخته پهن می‌کرد و لحاف و تشک را مي‌دوخت.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 660012

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 7 =