۰ نفر
۱ تیر ۱۳۸۸ - ۰۱:۰۴

تعدادی از شاهکارهای زیرزمین موزه هنرهای معاصر به نمایش در آمد.

این گزارشی است درباره مجموعه‌ای بس بزرگ که پس از چند سال، دوباره تکه‌ای از آن به نمایش گذاشته شده. در موزه هنرهای معاصر تهران، بنر بزرگی که در ورودی موزه گذاشته‌اند از جکسون پالاک است. علت این انتخاب را قبل از عظمت نقاش، در فقدان پیام روشن سیاسی و تصویری واضح که آشکارا حاوی گونه‌ای از انتقاد باشد جست‌وجو کنید.

گالری یک
خسته و کوفته نشسته بر دروازه ابدیت. بسیاری فقط برای ونگوگ آمده‌اند. دور و برش شلوغ است. تجمع آنها مزاحم عزیزانی است که می‌خواهند تابلوهای کوچک همسایه ونگوگ را ببینند. به همین خاطر دیدن دقیق کار امیل نولده خیلی سخت شده. وقتی دیوار گالری‌ها این همه لختی دارد و در چیدمان تابلوها، فاصله زیادی بینشان رعایت شده، چرا این قدر کج‌سلیقگی برای نمایش ونگوگ. به قدری جای خالی روی دیوارهای تمام گالری‌های موزه هست که ونگوگ را می‌شد تنهایی در یک گالری مجزا گذاشت تا این چهل، پنجاه نفر، بدون تنه خوردن، دور و برش قامت ببندند و زل بزنند.

آهان راستی، بی‌پیرایگی این اثر ونگوگ، خوشبختانه راه را بر تفسیرهای حیرت‌انگیز و سرگیجه‌آوری که ناچاری پای اکثر تابلوها بشنوی بسته است. در این گالری غیر از گوگن و پیسارو، حکاکی روی چوب ماکس بکمان هم هست. اگر سه ماه پیش همین جا نمایشگاه آثار بارلاخ و کلویتس را دیده باشید، حتماً به وضوح متوجه تأثیرپذیری نعل به نعل بکمان از ارنست بارلاخ شده‌اید.

گالری دو
در حضور ژرژ براک، رؤیای سالوادور دالی، صحنه آسمان رنه مگریت، آثار نه چندان مشهور پیکاسو، ادگار دگا و ... سوارکار تولوز لوترک به طرز خوشایندی در انحنای سمت راست این گالری جلوه کرده. این اثر متعلق به سال 1899 است و 110 سال است که می‌تازانَد. تاریخ طبیعی ماکی ارنست هم اگر نه خودش، دستکم ابعاد بزرگش نگاه‌ها را به خود می‌خواند. خانواده با خروس و دسته گل قرمز، آثار مارک شاگال هستند. گالری دو از شلوغ‌ترین گالری‌هاست. جیمز انسور شهرت زیادی بین علاقه‌مندان نقاشی ندارد.

کار کوچک او از ورود مسیح به بروکسل در بین نام‌های بزرگ این گالری، بیننده چندانی جلب نمی‌کند. چه بد! راستی در مجموعه کتاب‌های نفیس انتشارات تاچن، در کتاب ویژه جیمز انسور، نمونه‌های مشابه همین اثر را می‌شود دید اما اشاره‌ای به این کار جیمز انسور نشده. سقوط به ورطه فراموشی در مجامع هنری جهان، درد مشترک شاهکارهایی است که سالیانی است در زیرزمین موزه هنرهای معاصر تهران گرفتار شده‌اند.

گالری سه
راهروی باریک منتهی به گالری سه، در اختیار آمریکای لاتین است. دیگو ریورا و دیوید آلفارو سیکه ایروس که هر دو صورتگر زاپاتا شده‌اند. سر پیچ راهرو، مطالعه شیشه رنگی مارسل دوشان، با لبخندی، تبسمی، ‌ای بسا قهقهه‌ای، شما را به گالری سه مشایعت می‌کند. جایی که شاهکار پرندگان غار خوان میرو را می‌بینید. آثار خوان میرو به امضاهای زیبا و مشهور گوش گربه‌ای‌اش مزین هستند.

دو اثر فرانسیس بیکن از گل درشت‌های این گالری هستند. در انتهای گالری، در جایگاهی فاخر و پشت شیشه‌ای، نقوش روشن واسیلی کاندینسکی هم چشم‌نواز است. ایستگاه اتوبوس مون پارناس چقدر شبیه تجمع مقابل موزه است. ژان دوبوفه ترسیم کرده. چهره یاناهارا، شاهکار آلبرتو جاکومتی. چه جالب! در سوئیس، همین الان، نمایشگاهی از آثار جاکومتی برپاست که حتی‌الامکان تمام آثارش از موزه‌های سراسر جهان را گردهم آورده‌اند. قرض گرفته‌اند و حتی مجموعه‌دارهای خصوصی را هم در این نمایشگاه سهیم کرده‌اند. مع‌الاسف مکاتبه‌ای با موزه هنرهای معاصر نشده. چهره یاناهارا اینجاست و مجسمه‌های لاغر و دراز استاد هم توی حیاط موزه، زیر گزند باد و باران. کسی نمی‌داند چرا.

گالری چهار
این جا پاتوق نقاشانی است که شهرت کمتری دارند. ریچارد پالاتزولو یا وینتر فریتز. با این تفاوت اساسی که آثارشان در این موزه، همانا مشهورترین آثارشان در دوران فعالیت هنری‌شان است. اما این برای کاهش سرعت بازدیدکنندگان کافی نیست. گالری پنج انگار نیروی آدم‌ربا دارد. همه را وادار می‌کند سریع‌السیر، از چهار بپیچند توی پنج.

گالری پنج
جکسون پالاک اینجاست. با نقاشی دیواری بر زمینه قرمز هندی. رودرروی این تابلو، گروهی دختر و پسر که هنرجویان نقاشی هستند در کنار استادشان تجمع کرده‌اند. استاد دارد تفسیر می‌کند. چقدر هم طولش می‌دهد. فالگوش می‌ایستم کنار شاگردان بخت‌برگشته تا شرح حضرت استادی بر پالاک را بشنوم. از همان جمله‌های نخست، حسرت خوردم چرا آن روز برای او کاری پیش نیامده تا نیاید و حملات گازانبری‌اش به مخ شاگردان را تا دو قدمی جکسون پالاک پیش نیاورد. استاد بیست دقیقه‌ای حرف می‌زند.

او اصلاً پاراگراف‌بندی نمی‌کند و ایده‌های مغشوش را به مدد «واو» به هم متصل می‌کند. استاد حقیقتاً استادِ سنجاق کردن پر وبال شاگردان در تنفس آزادانه بین گالری‌هاست. کاش استاد، جای انباشت گوش بچه‌ها از حرف، اجازه می‌داد نگاه بچه‌ها پر از تصویر شود. استادان مرحوم روی دیوار برای دعوت استاد فوق‌الاشاره به سکوت کافی نیست.

گویی باید بقیه اساتید را هم از زیرزمین موزه بیاورند بالا. کاش در گالری پنج، حرف زدن هم مثل سیگار کشیدن ممنوع بود. در این گالری، ویلم دکونینگ هم هست. غریب افتاده جنب پالاک. اعجوبه نقاشی که به طرز عجیبی در اینترنت هم کمتر کاری از او می‌یابید. نور مهتاب در ماه آگوست 1946. حضرت استادی و کاروان بخت برگشته‌اش اصلاً توقفی مقابل دکونینگ نداشتند.

گالری شش
ده تا کار از اندی وارهول. همه‌شان مائو تسه تونگ هستند که سال 1972 ترسیم شده‌اند و سال 2009 در این گالری باریک.

گالری هفت
این جا کاری از ریچارد همیلتون هست. در گالری 3، به دو اثر از فرانسیس بیکن اشاره شد که یکی‌شان پرتره همین ریچارد همیلتون بود. چه اشکالی داشت بیکن و همیلتون را کنار هم می‌گذاشتند و چهار تا گالری فاصله نمی‌انداختند؟ در کنجِ جمع و جوری از گالری هفت، کلاژی روی ورق فلزی است به شفافیت آیینه. بهترین جا برای مرتب کردن روسری‌ها و بررسی مجدد آرایش خانم‌های بازدید‌کننده از موزه.

گالری هشت
از راهروی هفت به هشت، مقادیری عکس گذاشته‌اند که می‌توان ندید گرفت. در آخرین گالری، ویکتور وازارلی هم هست. موقع خروج از موزه یادم افتاد چهارسال قبل در آخرین اجرای گنجینه موزه هنرهای معاصر، اثر سه لته‌ای مشهوری بود که یکی از لته‌هایش مشمول ممیزی شده بود تا در زیرزمین بماند.

این بار، دوتای دیگر را هم در زیرزمین نگه داشته بودند! گنجینه موزه هنرهای معاصر، تبدیل به دفینه شده و سال‌هاست هیچ اثری به دفینه اضافه نشده. متولیان موزه، کجا همایشی بین‌المللی برای معرفی این آثار برگزار کرده‌اند که بر شهرت جهانی این آثار بیفزایند؟ چرا دوربین رویترز می‌تواند از زیرزمین گزارش بگیرد اما ملت حق ندارند تماشا کنند. چرا. . .

کد خبر 11166

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =