۰ نفر
۱۳ آذر ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۵

زن مقیم امریکا وقتی پی برد شوهرش فقط به خاطر دریافت مجوز اقامت - گرین‌کارت - با او ازدواج کرده، تقاضای طلاق داد.

روزنامه ایران در این باره نوشت:

زن میانسال که در حضور قاضی عموزادی - رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده - ایستاده بود، گفت: «18 ساله بودم که برای ادامه تحصیل راهی امریکا شدم، دو سال بعد با یک ایرانی مقیم امریکا ازدواج کرده و صاحب پسری شدیم. زندگی خوب و آرامی داشتیم و خود را برای پنجمین جشن تولد فرزندمان آماده می‌کردیم که متأسفانه همسرم در یک سانحه رانندگی جان باخت. پس از این حادثه غم‌انگیز آن هم در غربت چندین بار تصمیم گرفتم به کشورم بازگردم، اما متأسفانه موفق نشدم.

با این حال تمام سختی‌ها را یک‌تنه به دوش کشیده و به هیچ مردی هم در زندگی فکر نکردم. به همه خواستگارانم نیز جواب رد دادم. حدود 30 سال از مرگ همسرم گذشته و پسرم پس از پایان تحصیلاتش صاحب زندگی مستقلی شده است. چندی قبل، وقتی باخبر شدم پدرم به دلیل بیماری در بستر مرگ است، راهی ایران شدم، اما متأسفانه پدرم جان سپرد.

در تکاپوی برگزاری هرچه بهتر مراسم بودیم که با حمید یکی از دوستان برادرم آشنا شدم. او در ملاقات‌های بعدی از زندگی ناموفقش گفت و اینکه چگونه به دنبال طلاق از همسرش، دختر کوچکش را به تنهایی بزرگ کرده و...

وقتی از زندگی پردرد و رنجش حرف می‌زد، به یاد سختی‌های زندگی خودم افتاده و احساس او را کاملاً درک می‌کردم. از سوی دیگر زمانی که با او همکلام می‌شدم، احساس آرامش می‌کردم. به همین دلیل بیشتر وقت خود را با او می‌گذراندم، تا اینکه پس از مدتی پیشنهاد ازدواج داد.

من که حمید را همدم و مونس می‌دیدم، با خود گفتم می‌توانم در کنارش خوشبختی از دست رفته‌ام را به‌دست آورم، چرا که او را مردی مهربان و خانواده‌دوست می‌دیدم. پس از مشورت با پسرم و خانواده‌ام به او جواب مثبت دادم. سپس با مهریه 100 میلیون تومانی به عقد دائمش درآمدم که همسرم نیز برای اثبات علاقه‌اش این پول را به‌طور نقدی پرداخت.

دو ماه پس از عقد راهی امریکا شدم تا مقدمات حضور همسرم را نیز فراهم کنم. او نیز 4 ماه بعد نزد ما آمد تا در کنار هم زندگی جدیدمان را آغاز کنیم، اما پس از یک سال همسرم سر ناسازگاری گذاشت. بالاخره هم مشاجرات ما تندتر شد و یک روز همسرم بی‌پروا گفت که فقط برای گرفتن اقامت امریکا که آرزوی دیرینه‌اش بوده، با من ازدواج کرده است و...

در حالی که با شنیدن حرف‌های همسرم به شدت دلم شکسته بود و به دفتر حفاظت منافع ایران در امریکا رفته و دادخواست طلاق دادم. شوهرم نیز هیچ مخالفتی نکرد. بنابراین پس از طی مراحل قانونی حکم طلاق اجرا شد، اما به خاطر اینکه عقد در ایران انجام شده بود، باید برای جاری شدن صیغه شرعی به کشور باز می‌گشتیم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به ایران برگردم تا خودم شاهد اجرای این حکم باشم.

قاضی عموزادی پس از شنیدن اظهارات زن میانسال، وکیل مرد را به دادگاه فراخواند تا در این‌باره تصمیم‌گیری شود.
181

کد خبر 113150

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسين IR ۰۸:۳۶ - ۱۳۸۹/۰۹/۱۳
    1 0
    از اين موارد زياد است متاسفانه و اغلب هم دختران قرباني اين اهداف مي شوند.