پیش از نوشتن این یادداشت درباره «بینوایان»، نمایش تازه حسین پارسایی به این موضوع فکر میکردم که مقاومت اغلب ما در برابر پدیدههای تازه (در محدوده جغرافیایی خودمان) ریشه در چه عواملی دارد. رد و انکار تجربههای جدید بخشی از عادات و ذهنیت ما ایرانیهاست و تنها به حوزه هنر مربوط نمیشود. حتی در حفظ آداب و رسوم یا اندیشههایمان گاهی چنان متعصب و مخالف تغییریم که بیتوجه به دگرگونیهای دنیا بر حفظ باورهای کهنه و بدون کارکرد اصرار میکنیم. مخالفت با نمایش موزیکال، به بهانه دفاع از هنر نمایش اتفاق عجیبی است که احتمالا فقط در این جغرافیا رخ میدهد. میشود گونهای از نمایش را دوست داشت و با بعضی آثار ارتباط برقرار نکرد اما جبههگیری علیه یک نمایش، تنها به دلیل سوابق و گذشته کارگردانش، اگرچه در کشور ما متداول است، اما منصفانه نیست.
حسین پارسایی با موزیکال «الیور توئیست» وارد فضای تازهای در محدوده تئاتر شده. تلاش او برای خلق یک جهان نمایشی پر از بازیگر، حرکت و موسیقی قابل تقدیر است. آنهم در روزهای ملالانگیزی که هنر تئاتر محدود شده به اجراهایی خستهکننده و فاقد خلاقیت با کمترین میزانسن، متکی به مونولوگ و بدون بازیهای روایتی یا نوآوری در طراحی صحنه و لباس.
«بینوایان» مانند «الیور توئیست» یک «نمایش» بزرگ است، با عناصری هماهنگ و جذاب. قصهای آشنا و تکراری را روایت میکند، اما انتخاب فرازهای رمان مشهور «بینوایان» برای نمایشی دو ساعته درست است، اگرچه که این «بینوایان» به روح قصه ویکتور هوگو درباره آزادی و مبارزه برای رفع تبعیض و نابرابری اجتماعی کمتر نزدیک میشود و بیشتر در فضای قصهگویی درباره سرنوشت ژان والژان باقی میماند. مثل تجربه قبلی، طراحی لباس و هماهنگی بازیگران و گروه موسیقی قابل توجه و بعضی موارد خیرهکننده است. میزانسنهایی که پارسایی برای روایت قصه در ابعاد بزرگ و کوچک دارد جالب توجه است. مثل هدایت گروه بازیگران در صحنههای شلوغ و همسرایی زنان در کارخانه یا زمان شورش و پشت سنگر. این بار البته از صحنهآرایی زیبا و دکور جادویی «اولیور توئیست» که یکی از عناصر مهم و جذاب نمایش بود خبری نیست. بخشی از طراحی صحنه و فضاسازی برعهده تصاویر روی مانیتور است که به اندازه دکور زیبای «الیورتوئیست»، خیالانگیز نیست. اما طراحی لباس و موسیقی قابل توجه است. اجرای بازیگران هم برای یک نمایش موزیکال دیدنی است. به ویژه هوتن شکیبا و سحر دولتشاهی که نقشهای منفیشان را اندکی کاریکاتوری بازی کردهاند. «بینوایان» سرگرمکنندهتر از «الیورتوئیست» است و کشدار و کند نمیشود. با توجه به تلخی که در ذات این قصه وجود دارد، تبدیل آن به اثری که هم به منبع اقتباس وفادار باشد، هم تماشایی و سرگرمکننده از کار درآید، کاری ساده نبوده. این نمایش برخلاف انتقادهایی که به آن میشود در عین حال که میتواند مخاطب گذری را جذب کند، برای تماشاگر حرفهای تئاتر هم دیدنی است. میتوان گفت مهارت پارسایی در هدایت انبوهی بازیگر روی صحنه، آنهم در حال همسرایی و حرکتهای مداوم نشان دهنده سلیقه و تسلط اوست. موهبتی که بسیاری از کارگردانها از آن بیبهره هستند.
«بینوایان» مضمونی اخلاقی و همیشگی دارد، شاید ساختار قصه، این روزها بیش از حد ساده به نظر برسد، اما همین مضمون امکان اقتباس مداوم از آن را فراهم میکند. عبور از تاریکی به سمت روشنی و همواره اخلاقی زیستن انتخاب ژان (پارسا پیروزفر) است، موقعیتی که همه ما در زندگی دست کم یک بار در مواجه با آن قرار میگیریم. به لطف همین مضمون اخلاقی است که تماشای نمایش «بینوایان» میتواند تاثیرگذار باشد و حتی بعضی از اشارهها، کنایهها و ترانهها تلنگری درباره وضع امروز جامعه ما شود.
تاختن به «بینوایان» به بهانه نفی تئاتر لاکچری همان قدر عجیب است که از واردکنندگان تلفن همراه یا اتومبیل بخواهیم مدلهای گرانقیمت را وارد بازار نکنند چون همه اقشار جامعه توان خرید آنها را ندارد. اختلاف طبقاتی، تنوع و تکثر خدمات و محصولات در حوزه تجارت را به سادگی میپذیریم، اما در حوزه هنر بایدها و نبایدهایی داریم که بیشتر ریشه در حب و بغضهای شخصی دارد. گسترش اجراهایی از جنس «بینوایان» و تجربههایی از این دست اگرچه متاسفانه شامل همه افراد جامعه نمیشود، اما به تنوع فضای سرگرمی کمک میکند. «بینوایان» و «الیور توئیست» در عین حال که میتوانند شامل صفت تئاتر لاکچری شوند، آثاری تماشایی و اقتباسهایی موفق محسوب میشوند.
۲۴۱۲۴۳
نظر شما