۲ نفر
۱۸ تیر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۹
تحریم‌ها سخت‌تر است یا اسارت در زندان الرشید؟

سال‌هایی که اسیر دشمن بعثی بودیم در زندان نگهداری می‌شدیم. زندان‌های سازمان امنیت بغداد و ابوغریب و الرشید. تمامی این زندان‌ها برای کنترل فقط یک در داشتند. این در فقط برای ورودی و خروخی همه چیز بود؛ از اسیر تا غذا و ... طبق معمول در همه زندان‌ها کنترل بر روی این در شدید بود و همه چیزتحت کنترل نگهبانان زندان بود. از آب خوردن گرفته تا سایر چیزهایی که مجاز به داشتن آنها بودیم باید ابتدا توسط زندانبان کنترل می‌شد و بعد اجازه ورود و یا خروج می‌دادند.

برای کنترل بیشتر ما هم تو دیوارها شنود گذاشته بودند و حرف‌های ما را با تعداد حدود ۳۰ میکروفون حساس گوش می‌کردند. اما با همه این کنترل‌های سفت و سخت ما به لطف خداوند متعال تمام آنچه که نیازمان بود و اتفاقا کالاهای ممنوع هم بودند را تهیه و تولید کردیم و از آنها برای حفظ و بقای خودمان به خوبی استفاده می‌کردیم. داشتن رادیو ممنوع بود اما ما در زندان رادیو داشتیم یعنی از سرباز عراقی رادیو غنیمت گرفته بودیم. باطری هم ممنونع بود اما ما باطری هم داشتیم و بعدها مجبور شدیم باطری تر درست کردیم. وسایل نوشت ابزار هم ممنوع بود اما ما خودنویس درست کردیم و برای این خودنویس جوهر خودنویس هم ساختیم و از لایه‌های پودر شستشوی لباس هم کاغذ برای نوشتن تولید کردیم. و خلاصه هر آنچه را که به نحوی از انحا سلامت و پایدار برای ما تولید می‌کرد ساختیم.

ما غذا برای خوردن داشتیم و با اینکه غذا مطلوب و باب دلمان نبود و خیلی هم بد بودند اما جسم ما را زنده نگاه می‌داشت. اما زیر سایه سانسورهای شدید بعثیون بودیم و ما به امید نیاز داشتیم و این غذای روحمان بود که باید تولید می‌کردیم و با این امید زنده می‌ماندیم. برای برطرف کردن این نیاز، ما خواستیم و خدا هم برای ما خواست. ۱۱۹ ماه به صورت مفقود ماندن در زندان‌هایی که آدم را تحت فشارهای مختلف نگه می‌دارند تا مسیرش را عوض کنند ، مدت زیادی است اما خدا کمک مان کرد و ما با ابزارهایی که داشتیم و با توکل بر خداوند متعال توانستیم با امید بر نا امیدی و یاس پیروز و چیره شویم.

این تجربه را به این دلیل نوشتم تا این نتیجه را بگیرم. امروز در تحریم هستیم و مردم در فشار اقتصادی و معیشتی هستند. اما اگر بخواهیم قیاس کنیم ، امروز درهای کشور هزاران برابر بیشتر از یک در زندان ابوغریب و یا زندان الرشید است. ما تعدادی ایرانی بودیم و آن روز در اسارت دشمن احساس نیاز کردیم و با همان شرایط  خواستیم و با لطف خداوند شد. امروز هم ملت بزرگی هستیم و باید این احساس نیاز تولید بشود تا بتوانیم و بشود.

تجربیات تاریخ بشری می‌گوید تا روزی که احساس نیاز نکنیم فعل خواستن معنا ندارد و اصولا حرکتی نمی‌شود و نخواهد شد. تا روزی که تشنه نشویم یا احساس تشنگی نکنیم به سمت و سوی آب برای نوشیدن نمی‌رویم همین‌طور برای گرسنگی و تنوع پوشش ها در سرما و گرما و سایر نیاز ها حتی ازدواج و تولید مثل. تا روزی که بیمار نشویم به سمت و سوی سلامت و مصرف دارو نمی‌رویم. چون نیازی برای این کار نمی‌بینیم .

جنگ که تمام شد نیاز به امنیت پایدار داشتیم پس بر این اساس خواستیم که نیروهای نظامی و امنیتی ما بازدارنده شوند در اینجا فعل خواستن انجام شد. جنگ که تمام شد نیاز به بازسازی کشور و از جمله بازسازی اقتصاد گشور بود اما آن طور که می‌خواستیم نشد؟ چرا؟ چون در بخش نظامی و امنیتی کار دست یک فرمانده بود و اهلش باید به او پاسخگو می‌بودند و با تغییر مدیران سیاست‌های نظامی و امنیتی تغییر نکرد بلکه با سعی و خطا بالاخره توانستند و شد.

اما در بخش اقتصادی و تولید و کسب و کار و معیشت مردم کار و امور هر چند سال یکبار دست جناح‌ها و اشخاص و فامیل‌ها و پسرخاله پسر عمو و رفقا و .... دست به دست می‌شد و نتیجه اینکه تن نهیف و ضعیف اقتصاد ملی و تولید ملی ایران با اینکه سرم پول نفت به بدنه اش وصل بود اما روز به روز بدتر و بدتر و ضعیف‌تر شد. چرا؟ چون نیاز نداشتیم و یا حداقلش احساس نیاز برای تقویت و بازدارندگی برای اقتصاد ملی و تولید ملی نمی‌کردیم به همین دلیل حرف‌ها و برنامه‌های صد من یک غاز اقتصادی و تولیدی و خدماتی می‌زدیم اما همین حرف‌ها و شعار را دست نا اهلش دادیم و برعکسش عمل می‌کردیم  و نتیجه اش پرداخت بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار یارانه نقدی به مردم بود در صورتی که این مبلغ اگر هدفمند در اختیار مردم قرار می‌گرفت امروز وضع اقتصادی و تولید ملی کشور دگرگون شده بود.

سال‌هاست که در تحریم‌ها هستیم و از اقتصاد مقاومتی صحبت می‌کنیم. برای خوش خدمتی هم کتاب‌ها می‌نویسیم و قرارگاه‌های فرماندهی تشکیل می‌دهیم که اقتصادمان درمقابل ضربه‌های تحریم دشمن مقاوم و بازدارنده باشد.
اتفاقا در این تحریم‌ها را با هزاران فکر و سایر توانمندی‌ها به مراتب ساده تر و روان تر از اسارت می‌شود ساخت، اما چون برنامه ندارد عملا بازده و بازدارنده نیست و نتیجه اینکه روز به روز بدتر شده؟ دلیل اصلی‌اش این است که احساس نیاز نمی‌کنیم و چون این احساس نیاز وجود ندارد، پس نمی‌خواهیم به توان و اندیشه داخلی بیاندیشیم و فکر هم نمی‌کنیم و نمی‌شود که بشود.

مدت‌هاست که از تحول در کره و ژاپن و چین و آلمان می‌گوییم و می‌نویسیم. اما نمی‌نویسیم که اگر کره و ژاپن و آلمان پس از جنگ خود را پیدا کردند و بازسازی کردند و ساختند دلیلش این بود که نیاز داشتند و براساس نیازشان حرکت کردند و توانستند. اگر احساس نیاز به عدالت داشته باشیم و بخواهیم، آن وقت کسی جرات ظلم و فساد و بی‌قانونی نخواهد داشت. اگر احساس به خوبی داشته باشیم و بخواهیم، آن وقت همه چیز در عین سختی‌ها خوب خواهند بود.
این نیاز ماست که فعل خواستن در آن شکل می‌گیرد و حرکت ایجاد می‌شود.


حالا چند سئوال می‌پرسم:
حدود ۲۰ سالی است که توسعه‌یافتگی و پیشرفت و بهبود اقتصاد و معیشت مردم و کسب و کار در سطوح مختلف جامعه از خانواده گرفته تا محله و شهر و استان و کشور بر مبنای اخلاق و رفتار اسلامی و فقه علوی در بین آحاد مردم صحبت می‌کنیم.آیا چنین نیازی احساس شده و می‌شود. اگر چنین نیازی وجود دارد ، چه کسی و یا چه کسانی متولی و مسئول و پاسخگوی این نیاز و فعل خواستن هستند و چرا تا امروز به نتیجه مطلوب نرسیده.

إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلی أَهلِها

* خلبان بازنشسته و کارشناس ارشد علوم و فنون هوانوردی نظامی

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1277907

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =