یکی از مباحث مهم و در عین حال جدید که از دهه 1980 وارد ادبیات توسعه شده ، «موضوع حکمرانی خوب» میباشد. موضوع حکمرانی خوب در ادبیات توسعه در راستای تقویت بخش خصوصی و استقرار و نهادینهسازی جامعه مدنی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه با هدف دستیابی به توسعه پایدار انسانی که در آن بر کاهش فقر، ایجاد شغل و رفاه پایدار، حفاظت و تجدید حیات محیط زیست و رشد و توسعه زنان تاکید میشود، مطرح شده است.
همچنین موضوع حکمرانی خوب نشات گرفته از رویکرد نرم در اجرای خط مشی ها است که نقطه مقابل آن دو رویکرد سخت و نیمه سخت است. بر اساس رویکرد نرم، شبکه ها به عنوان ابزار محوری در اجرای خط مشی ها معرفی می شوند که ساختاری مرکب از سازمان های چندگانه با وابستگی متقابل دارند.
الگوی حکمرانی خوب در ادبیات مدیریت، در راستای نگرش مدیریت دولتی نوین، دولت مدیریتی، دولت کار آفرین و دولت خوب در اداره امور عمومی بجای نگرش نظام اداری و بوروکراتیک سنتی به منظور دستیابی به الگوی دموکراتیک اداره جامعه با مشارکت سه بخش دولتی، خصوصی و جامعه مدنی، طرح گردیده است.
حکمرانی خوب بر شراکت بین سه بخش دولت، نهادهای مدنی و بخش خصوصی تاکید دارد که به سبب آن امور عمومی و مسائل عمومی به شکل صحیح و بهینهتری اداره خواهد شد.
بنیاد نظری این الگو بر نظریه تعاملی سه بخش دولت، خصوصی و مدنی در حکمرانی، استوار است. به موجب این نظریه، حکمرانی نیازمند عمل تعاملی سه بخش دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی است که هر یک عامل تسهیل کننده در حکمرانی خواهند بود.
حکمرانی خوب با ویژگیهایی چون مشارکت، حاکمیت قانون، شفافیت، پاسخگویی و مسئولیتپذیری، توجه به آرای عمومی و توافق جمعی (اجماع)، برابری، اثربخشی و کارآیی و چشمانداز استراتژیک.
عناصر زیر برای حکمرانی خوب مطرح است:
در نظرگرفتن تنوع میان افراد، بین سازمانها و مدیریت نیروها و نهادهای منطقهای و جهانی
- پویایی محیطها، فرآیندها، و تغییر تعاملات میان بازیگران و نهادها
- عقلایی کردن نقش دولت
- تقویت افراد، ذینفعان، شهروندان و جامعه مدنی و بخش خصوصی برای قبول نقشها و مسئولیتهای جدید
- ایجاد هم افزایی بین حکمرانی رسمی و خودگردانی غیر رسمی
- ظرفیت سازی، شامل بهبود منابع انسانی، تقویت خط مشی و مدیریت مالی، و ایجاد و ارتقای شراکت در زمینه رشد کارساز اقتصادی و برابر در سطوح جهانی، منطقهای، ملی و محلی
در حکمرانی خوب، ارتباط سه حوزه دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی حائز اهمیت است. اگر چنین وضعیتی رخ دهد، حکمرانی خوب در جهت دستیابی به توسعه شکل میگیرد. تحت این شرایط دولت چارچوب حقوقی و محدوده عمل سیاسی را تعیین می کند، بخش خصوصی تولید ثروت کرده و ایجاد اشتغال می کند و جامعه مدنی از طریق بسیج عمومی برای مشارکت در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ارتباط متقابل جامعه و سیاست را تسهیل می کند. از آنجا که هر یک از این سه حوزه ضعف ها و قوتهایی دارند، حکمرانی خوب را به ویژه در ارتباط با الزام توسعه پایدار به منزله وجود یک ارتباط سازنده میان این سه میدانند.
در ارتباط سازنده بر مفهوم شراکت به جای مشارکت تاکید میشود. گر چه مشارکت مفهومی آرمانی و مورد قبول همگان است، ولی زمانی که بحث مشارکت در سطوح اداره دولت مطرح میشود، معنا و مفهوم آن این است که دولتی در بالا قرار دارد، بقیه اجزا و بازیگران در پایین قرار دارند، و دولت مشارکت آنها را طلب می کند، یا به اجبار آن را میپذیرد. ولی شراکت مفهومی فراتر از مشارکت است. در این حالت افراد، گروهها و به طور کلی بازیگران مختلف، نظیر تشکیل شراکت، هر یک منابعی با خود میآورند، و در امری با یکدیگر شراکت میکنند. در این حالت دیگر فرد یا مجموعهای در بالا قرار ندارد، بلکه همه در کنار هم و با نقشها و مسئولیتهای مشخص و معین فعالیت های خاصی را انجام میدهند، که مجموعه آن اداره امور کل کشور خواهد شد به این شکل نوعی همکاری تعاملی به جای رقابت و با شراکت هم در اداره امور عمومی جامعه برقرار خواهد بود.
با توصیف فوق می توان حکمرانی خوب را الگویی مناسب برای اجرای سیاست های اصل 44 و قانون هدف مندسازی یارانه ها معرفی نمود. زیرا بر اساس این الگو تعامل بین سه بخش دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی (که ضرورت اجرای سیاست های فوق است)، بهبود یافته و گروه های مختلف در سه بخش یاد شده با احساس شراکت به مشارکت فعال در اجرای خط مشی ها می پردازند. این الگو کمک می کند تا ظرفیت سازی بهتر صورت پذیرد و با پذیرش تنوع میان افراد، در مسیر تحقق عدالت سریعتر حرکت نماییم.
استادیار مدیریت دانشگاه تهران
/30118
نظر شما