به این معنا که کنفرانسهای مطبوعاتی آغازین یک جشنواره با اعلام اعداد و رقمهای نجومی و امیدوار کننده همراه است اما در پایان جشنواره یا اصولا در بخشهای مختلف، برگزیده وجود ندارد و یا در بیانیه هیئت داوران با ابراز تاسفی غمبار، توضیح داده شده که کتابهای خوب کمی را دیدیم و حال و روز نشر خوب نیست و مسئولان توجه کنند و...این طوری میشود که تناقض بزرگ «تولید بالا»، کیفیت پایین خودش را نشان میدهد.
به عنوان مثال، در حوزه دفاع مقدس، جایی که بسیاری معتقدند دوران خوبی را سپری میکنیم و وضعیتمان نسبت به حوزه «انقلاب» عالی است، آمار تولید در این حوزه، بسیار چشمگیر است وقتی از نزدیک با این حجم تولیدات که بالغ بر 90درصد آن را دولتیها و نهادهای فرهنگی وابسته به برخی ارگانهای نظامی تولید میکنند، ملاقات میکنیم، گاه آنقدر ناراحت و غمگین میشویم که باورمان نمیآید بعد از گذشت 20سال از جنگ تحمیلی، خروجی ما در حوزه ادبیات مکتوب، نه تنها پختهتر نشده بلکه به شدت سطحیتر و کلیشهایتر شده است.
برای نمونه در بخش زندگینامههای داستانی که گویا بعد از خاطرهنویسی، بیشترین حجم تولید را دارد، و گاه به لطف بودجههای دولتی و خاص در کنار برگزاری هر کنگرهای به صورت فلهای تولید و عرضه میشود، بعد از مرور یک دوره کامل از یک مجموعه، میتوان 20 جلد کتاب را در 4پاراگراف ثابت خلاصه کرد. یعنی یک کلیشه خاص، از یک عده افراد خاص که یا نویسنده حرفهای نیستند و یا نویسنده حرفهای اینگونه تولید آثار سفارشی هستند و هر ماه دو کتاب منتشر میکنند، در تعداد انبوهی از کتابها تکرار شده است.
این نکتهای است که بدون شک به خاستگاه تولید یک اثر هم باز میگردد، وقتی تراوشات ذهنی نویسنده و یا هنرمند به خلق یک اثر نپردازد و سفارش و تاکید یک مدیر یا نهاد عامل اصلی تولید باشد، اصولا نباید توقع خاصی از محصول نهایی داشت.
احساس تکلیف برخی نهادهای بیربط و گاه باربط این حوزه که خود را موظف میدانند به هر جهت و با هر بهانهای دست به تولید، آنهم تولید انبوه(!) بزنند، به شدت بر ماندگاری این آثار تاثیر گذاشته است. مشخص است در مسیر تولیدی که نه خط تولید آماده دارد و نه کارشناسان و کارگران کارآزموده، محصول نهایی که دست بر قضا بر کمیت آن به شدت تاکید میشود، چیزی نیست جز ابزاری برای قوس قفسههای مدیریتی و قطور شدن پوشههای بیلان کاری.
مجموع آثار ارسالی و داوری شده در دهمین جشن کتاب سال شهید غنیپور که جشن عزیز و با صفایی است، به راحتی موید مطالب بالا هست.
آفت و آسیبی که امروز چون موریانه بر جان کمجان ادبیات دفاع مقدس افتاده است؛ سفارشینویسی و سفارشیکاری است. مضاف بر اینکه سایه سنگین «خاطره نویسی» اغلب حوزههای ادبی مربوط به دفاع مقدس را تحتالشعاع قرار داده و اکثر آثار تولید شده در این عرصه بیش و پیش از آنکه قالبهای رمان، داستان، داستان کوتاه و...را برای فرم خود انتخاب کنند، خاطراتی هستند که گاه شاخوبرگهایی آنها را حجیم کرده است.
ضمن اینکه متاسفانه نگاه «نهادمحور» و همچنین برخی سیاسیکاریها و سیاستبازیها، روند تولید آثار خلاقه را نیز تحت تاثیر قرار داده به طوری که با اغماض از خاطرهنگاری در آثار داستانی، کلیشهپردازی و نگاه سیاسی منطبق با نهاد سفارش دهنده و یا نهادهای حمایتی و نظارتی در کنار برخی اتفاقات تاریخی معاصر، آثار تولید شده را از لحاظ مضمون و پرداخت داستانی، ضعیف کرده است.
به نظر میرسد، انتشار وسیع اسناد مربوط به جنگ تحمیلی، و اجازه مانور در حوزههای مختلف بدون نگرانی از برخی تنگنظریها و اعمال سلیقهها، میتواند به بهتر شدن اوضاع کمک کند این البته جدای از نگاه کلان مدیریتی در بحث شناسایی و پرورش استعدادهاست.
باید امیدوار بود نهادهای مختلفی که از سر دلسوزی، خاکریز مقدس فرهنگی را برای فعالیت انتخاب کردهاند یا به تربیت نویسندگان علاقمند بپردازند و یا از مشاوران کاربلد این عرصه بهره بگیرند تا بیش از این، فضای فرهنگی این حوزه عزیز، از ترافیک آثار سطحی و زینتی رنج نبرد. مسئولان ارشد فرهنگی هم باید هشیار باشند که در هوای غبارآلود این آمار و ارقام، ره گم نکنند.
البته همه ضعفهایی که اشاره شد هرگز از شیرینی برگزاری یک جشن عزیز به نام مبارک شهید غنیپور نمیکاهد.
درباره اختتامیه کتاب سال شهید غنیپور اینجـــا بیشتر مطالعه بفرمایید.
نظر شما