بشر برای ایجاد نظم و امنیت به منظور پبشگیری از تزاحمات و زیاده خواهی ها، ناگزیر بخشی از اختیارت زندگی اش را در قالب نظام سیاسی و اقتدار برآمده از آن واگذار می کند. این واگذاری که موجب ظهور ابر قدرت نهاد اجتماعی می شود رفته رفته به قاعده ی تصلب آهنین قدرت، بیش از آنچه لازم و بالضروره بوده، خود را بر اراده آدمی، تحمیل و رفتاری متناسب با اراده قدرت از او طلب می کند.
از این سو نیز آدمیان می کوشند با نقد قدرت ضمن تن نسپردن به این خواسته ها، میانه ای از قدرت به مثابه لازمه انسجام اجتماعی و اراده و تشخص فردی را سازمان دهند. این کشمکش ها به همآوردی منجر می شود.
گاه آدمیان با بهره جویی از خرد و فضیلت شجاعت می توانند بر اراده مطلق قدرت سیاسی مهار بزنند و گاه قدرت سیاسی با هژمونی تبلیغات و تفنگ خود را به تمامی به اراده آدمیان تحمیل می کند.
نظر شما