مهدی نصیری در بیان مقدمۀ خود در برنامۀ «زاویه» (26 شهریور) به سویههایِ مختلف درون/ برون دینی «حجابِ اجباری» پرداخت و به یکی از مبانی فکری خود هم اشاره کرد.
شاید ژرفترین نکتۀ نویسندۀ «عصرِ حیرت» در باب شرایط فکری و وضعیتِ تاریخی جامعۀ ایرانی و نسبت آن با غرب و تجدّد (مدرنیته) است. نصیری با اشاره به دگرگونی گفتمان ایرانیان در قرن اخیر [از مشروطه تا کنون] اظهار کرد که پیامد سیطرۀ «تجدّد» بر حیات ما تغییر نگرش و سبکِ زندگی بوده است و سرانجام همۀ اینها منجر به «تضعیف باور به حجاب» شده، نه تقویت آن.
به نظر میرسد وجه تمایز نصیریِ امروز (که گویا دیگر قائل به تحقّق حداکثری دین نیست) و بعضی از منتقدانش، «آگاهی» نسبت به حضور تمام عیار غرب در حیات انسانِ شرقی است - نکتهای که او با تأمل در میراث مرحوم «فردید» و آموزههای استاد داوری اردکانی به آن دست یافته است.
اگرچه در نخستین قسمت از برنامۀ «زاویه» در فصل پانزدهم (با موضوع «مناسبات حجاب و سیاست در ایران») به این نکتۀ بنیادی پرداخته نشد، اما نصیری در نوشتهها و مصاحبههای خود آنرا شرحوبسط داده، و مثلاً در گفتوگو با هفتهنامۀ صدا (اسفند 1398) تأکید میکند: جمهوری اسلامی علاوه بر مصیبتِ «غیبتِ امام معصوم» با مانع جدّی دیگری مواجه است؛ سیطرۀ تمدّن اومانیستی و ماتریالیستی مدرن. مدرنیته/ تجدّد بستر، ساختارها و سازوکارهای تمدّنی را چنان دگرگونی کرده که امکان پیادهکردن و اجرای آموزهها، احکام و الگوهای دینی را در حدّ مطلوب و قابل قبول سلب کرده و تا وقتی که سیطرۀ تمدّنیِ مدرن باقی است، امکانِ جامعهسازیِ دینی پایین و حدّاقلی است.
حجاب و حیات مؤمنانه
چندی پیش بانویی از مبلّغان مذهبی (درکلاس) پرسشی مطرح کرد که شاید با آن مدّعای نصیری بهتر درک شود: آیا بانوی طلبهای که درسِ دین خوانده و در مجالس مذهبیِ بانوان سخنرانی میکند، میتواند مطابق مُد روز روی بدن خود تاتو Tattoo کند، بهصورتی که مستمعان هم آنرا ببینند؟
به همین ترتیب میتوان پرسید آیا بانوی مسلمانِ انقلابیِ مقید به حجابِ شرعی میتواند حتّی در میان محارم (مثلاً در مراسم عروسی) همان مدلِ لباسی را بپوشد که یک هنرپیشۀ زن هالیوود در مراسم اهدای جوایز «اُسکار» پوشیده است؟ آیا میتواند زیر چادر مانتویِ اندامی بپوشد و مثلاً در دانشگاه و محل کار حاضر شود؟ این پرسشها را میتوان بسط داد و از انواع جراحیهای زیبایی (یا فرمدهی و حجیمسازی لب و برجستهسازی گونه و ...) هم پرسید. یا در حوزۀ گفتار و بیان، آیا چنین بانویی میتواند با نامَحرم با اطوار ویژهای سخن بگوید؟ و قس علی هذا ...
همین فرد اگر در گفتار، مبانی اندیشۀ غربی (هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی و ...) را نفی کند و مدّعی غربستیزی و دفاع از سبک زندگیِ اسلامی-ایرانی باشد، دچار تناقض در بخشهای مختلف وجود خود نیست؟
با رویکردی جزءنگرانه و از منظر صرفاً شرعی و فقهی شاید هر یک از اینها به تنهایی مباح و مجاز باشد، اما در این صورت چه باقی خواهد ماند و آیا این چیزی جز سیطرۀ فرهنگی–تمدّنی غرب است؟ تمثیل «مرز و خاک» که از طرف حجتالاسلام والمسلمین «حسین سوزنچی»، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در برنامۀ اخیر «زاویه» مطرح شد، در مورد حدّ «حجاب» هم صادق است.
تک نماد دینی (مانند حجاب) در ترکیب و چینشی متناقض با نمادهای جهان عرفی و مادّی، بیش از آنکه دلالتگر دین و دینداری باشد، دالّ بر پریشانیِ روان و نابسامانیِ اندیشه است.
به نظر نمیرسد «حجاب» صرفاً پوشاندن موی سر و بدن باشد، بلکه باوری ایمانی است که باید در شؤن مختلف زندگی فرد جاری شود و در این صورت است که حیات مؤمنانه معنادار خواهد بود. وگرنه، در غیاب رویکردی معنوی، کلنگر و تاریخی و با تأکید صرف بر پوشش، وضعیت بیثمر و معوجّی ایجاد میشود.
نظر شما