یکی از چیزهایی که مرحوم آقای راستگو از خاطرات شان با شهید بهشتی برایم تعریف کردند این بود که: "روزی به نزد شهید بهشتی رفتم و گفتم وقتی برای ملاقات و گفتگو با شما می خواهم، ایشان تقویم جیبی شان را در آوردند و در حالی که ورق می زدند فرمودند : دو ماه دیگر همین روز و همین ساعت می توانم در خدمت شما باشم!
من که قدری جا خورده و ناراحت شده بودم با استغراب و تعجب و قدری تندی گفتم: یعنی تا دو ماه دیگر وقت خالی ندارید؟
ایشان گفت: چرا، ولی برای روابط اجتماعی ام تا آن موقع وقت خالی ندارم!
سپس ادامه داد؛ من وقت هایی دارم برای رابطه خودم با خدا و انجام واجبات که آن فرصت را به خانواده ام نیز نمی دهم، بعد از آن وقت هایی دارم برای وظائف پدری و رسیدگی به خانواده و همسرم که آن فرصت را فدای کارهای دیگر نمی کنم. بعد از اینها تازه نوبت به امور اجتماعی و تعهدات شغلی می رسد و باید برای شما در این بخش فرصتی اختصاص بدهم و چنین وقتی در این بخش تا دو ماه دیگر ندارم! "
خداوند جان و دل هر دو را در آبشارهای رحمت و مهربانی خویش شستشو دهد.
* منتشر شده در صفحه اینستاگرام نویسنده . ۳ آذر ۱۳۹۹
نظر شما